فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونه به گناه بر نگردیم؟!
╔═❀❀══════╗
@r46dif
╚══════❀❀═╝
*قدیمی ها میگفتند*
*لباس مرد* ، تمیز بودن زن را نشان می دهد .
*لباس زن* ، غیرت مرد را نشان می دهد .
*لباس دختر* ، اخلاق مادر را نشان می دهد
┄═✼ *✨﷽✨*✼┅┄
دست ادب بر روی سینه می گذاریم
السَّلاَمُ عَلَى وَارِثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ خَاتِمِ الْأَوْصِيَاءِ...
سلام بر آن مولایی که از آدم تا خاتم به او چشم دوخته اند. سلام بر او و بر روزی که همه فرستادگان خدا در انتظار رسیدنش هستند.
سلام ای راه روشن خدا
ای که هر چه غیر شماست بیراهه است..
السّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ...
سلام ای مولایی که زمین و زمان در ید قدرت شماست. سلام بر شما و بر زمان آمدنتان
مولای من...
سلام بر شما در تمامی لحظه های سخت غیبت
سلام بر شما در تمامی روزهای اشک آلود صبوری
🌤روزی که با یاد و دعای برای شما شروع شود حتما تا پایان خیر خواهد بود
روزم را بخیر کنید پدر!
*أللَّھُـمَ عَجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج وَ فَرَجَنا بِهِ 🕊*
ذکر روز جمعه: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بیست و ششم شهریور ۱۴۰۰
✅ دهم صفر ۱۴۴۳🖤
✅ هفدهم ستامبر ۲۰۲۱
لحظه شماری تا ظهور
حالِمـا؛دَࢪهِجࢪِمھٖدۍڪَمتَࢪازیعقوبنیست
اوپِسࢪگٌمڪَࢪدهبودومـاپِدَࢪگٌمڪࢪدھایم...💔(:
#ڪجـایۍآقـا..؟!🚶♂
♥️👼رمان عشق امنیتی 👼♥️
#شیدا
چندساعتقبل😶
همه سایت بودیم...فقد اقا رسول نبود
پشت میز اقارسول نشستم و زل زدم به مانیتور...اطلاعات شارلوت و چک میکردم
تشنم بود...بلندشدم تا برم یه لیوان آب بردارم که سنگینی نگاهی رو حس کردم
آقا رسول بود😳وایساده بود یه جا و زل زده بود بهم😶تا دید که متوجه نگاهش شدم رفت بیرون..همه رفتیم دنبالش
سعید:رسول خوبی؟چرا اومدی سایت؟مگه امشب مرخصی نبودی؟چیشده؟
یهو نگاهی بهم کرد و گفت
رسول:هه امشب مثلا مجلس خاستگاری بود😏
بااین حرفش حالم یه جوری شد قلبم تندتند میزد..بغض داشت خفم میکرد
ینی..💔
داوود:نه بابا؟خب؟رفتی قاطی مرعا؟
سعید:بی معرفت تو عاشق شدی و ب ما نگفتی؟حالا دردت چیه؟
رسول:اتفاقا مشکل همینجاس...حتی ذره ای هم عاشقش نیستم..امشبم رفتمم تا بگم که هیچ حسی بهش ندارم...ب اجبار خانوادم رفتم خاستگاری دخترداییم و گفتم علاقه ای بهش ندارم
سرش و انداخت پایین و گفت
رسول:گ..گفتم یکی دیگه رو دوس دارم
سعید:خب این یکی و جدی گفتی یا پیچوندی؟
رسول:جدی گفتم...
قلبم داشت تندتند میزد..نفس عمیقی کشیدم..ینی رسول عاشق..کیه؟💔
من:ب..ببخشید من باید برم به کارام برسم🖤
دوییدم و رفتم تو یکی از اتاقای سایت و بی صدا اشک ریختم .
گریه هام تبدیل به هق هق شد.
چی شد داشتی میخوندی بیا تو این کانال کلشو بخون 👇👇
•••·········~🍃♥️🍃~·········•••
@dookhtaranehmazhabi
•••·········~🍃♥️🍃~··········•••