eitaa logo
🌱 راه ؛ رشدآگاهانه_هوشمندانه🇮🇷
1.2هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
162 فایل
🪐 راه مسیری که با تیم متخصص در حوزه خانواده و سبک زندگی 💪 و با راهبری دکتر حانیـه مازارچی میتونی آگاهانه رشد کنی 🌱 و هوشمندانه از زندگی لذت ببری با ما هـــــــم راه شو 🦋 ♥️ راه ارتباطی @Nasibeh24 🏡 رویشکده مادر و کودک راه @raah_mom_kids
مشاهده در ایتا
دانلود
📍این تصویری از انشای انگلیسی زینب دختر ۱۲ ساله دربارهٔ شهادت آرمان علی‌وردی است🌹 🔺ترجمه انشا رو براتون می‌نویسم، ترجمه رو خوندید پست بعدی رو هم ببینید !! «آرمان علی‌وردی» کیست؟ او متولد ۱۳۸۰ و دانش‌آموز مدرسهٔ (حوزه) مجتهدی بود. وقتی به خانه برمی‌گشت دوستانش گفتند اکباتان شلوغ شده. رفت به اکباتان. و افرادی که آنجا می‌دانستند آرمان بسیجی است، خواستند دنبالش بروند و نزدیکش شوند. یکی که شهیدش کرده بود، می‌گفت حدود ۳۰ نفر او را دوره کرده بودند. آنها از آرمان خواستند به انقلاب و رهبرش اهانت کند. ولی او نپذیرفت. کیفش را باز کردند و متوجه شدند کتاب‌های مربوط به دین و یک عبا دارد. فریاد زدند: «طلبه است! بیشتر بزنیدش!...». او را کشتند، با توهین و ناسزا، و سنگ و چاقو... و سپس بدنش را به گوشه‌ای از پیاده‌رو منتقل کردند. من از آرمان یاد گرفتم باید پای اعتقادات و باورهایم بایستم.» 🔻پست بعدی رو بخونید... با چون خورشید بدرخشید. ┏━━☀️┓ 🆔 @khrshidkhane ┗☀️━━┛
🌱 راه ؛ رشدآگاهانه_هوشمندانه🇮🇷
📍این تصویری از انشای انگلیسی زینب دختر ۱۲ ساله دربارهٔ شهادت آرمان علی‌وردی است🌹 🔺ترجمه انشا رو بر
📍و اما ماجرای زینب.... زینب ۱۲ساله است. مثل خیلی از بچه‌های امروز به کلاس زبان انگلیسی می‌رود. او تنها دختر چادری آموزشگاه‌شان است. بیش از ۴۰ روز در و دیوارهای آموزشگاه را پر از شعارهای مختلف «مرگ» دیده و طاقتش تمام شده. به تازگی اعتراف کرده که از چند روز قبل با خودش الکل می‌برده و قبل و بعد از کلاس، وقتش را به پاک کردن شعارها می‌گذرانده. البته هر که از پشت سرش رد می‌شده، ناسزایی نثارش می‌کرده که با سکوت زینب ما مواجه می‌شده. بله... و دلاور ما برای اعتقادش هم دیوار پاک می‌کند، هم فحش می‌شنود. اما لب به ناسزا باز نمی‌کند. این است تفاوت این بچه‌ها با بعضی‌های دیگر. این بچه‌ها دانش‌آموخته‌ کلاس قهرمانی حاج‌قاسم هستند... القصه... معلم کلاس زبان به بچه‌ها تکلیف داده که انشایی (writing) بنویسند و یک شخصیت بزرگ را معرفی کنند. زینب که انگار ناسزاها به او کارگر نیفتاده، تصمیم می‌گیرد از آرمان بگوید؛ « ». او می‌خواهد باز هم در قامت یک انسان فرهیخته و عاقل، اعتقادش را با کلمات بیان کند. مادرش که می‌ترسد در آموزشگاه بلایی سر دخترش بیاورند، مخالفت می‌کند! اما در نهایت راضی می‌شود. زینب می‌نشیند به نوشتن و چه نوشتنی... شنیده‌اید؟ آن هم از زبان یک زینب ۱۲ساله؟... زینب می‌داند نوشتن چنین متنی و خواندنش بین کسانی که فقط شعار «آزادی» می‌دهند یعنی چه. ولی کار خودش را می‌کند. انشایش را سر کلاس می‌خواند و بر خلاف انتظارش، استادش که تفکرات ضدانقلاب دارد در حالی که اشک در چشم‌هایش جمع شده، ایستاده برایش دست می‌زند! خبردار شدیم چند روز بعد انشای زینب به حوزهٔ حاج‌آقا مجتهدی رسیده و آقای میرهاشم حسینی از زینب قهرمان تقدیر کرده است. با چون خورشید بدرخشید. ┏━━☀️┓ 🆔 @khrshidkhane ┗☀️━━┛