📸 گزارش تصویری
🌀 اولین نشست هماندیشی مجموعههای پشتیبان جبهه فرهنگی
🗓 ۳ خردادماه ۱۴۰۱
#مجموعه_پشتیبان
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪
🔆 همه سر یک سفرهایم
💫 مهمان بودیم. خواهر و فرزندان حاجعلی، شوهر خاله فرشته بعد از سالها برای دیدار خانواده آمده بودند ایران. حاجی برای تازه شدن دیدارها و نو کردن طعم دورهمیهای خانوادگی در کام خواهرش، ترتیب این میهمانی را داده بود.
میهمانان یکی یکی وارد سالن میشدند و با اشتیاق و به گرمی با زن و فرزندانش به احوالپرسی و گفتگو مینشستند.
💢 این وسط یکی دو سه نفر دمق بودند. پوشش زن تازهبرگشته از فرنگ آزارشان میداد و تاب رودررویی و پذیرفتن او را نداشتند. سلام سردی دادند و پشت به زن، در گعدهای که خودشان تشکیل داده بودند نشستند و تلاش کردند با رفتارهایی اعتراضشان را نسبت به روسری افتاده او نشان دهند.
🍲 سفرهی شام که پهن شد، همه به جز آن سه نفر زانو به زانوی هم دور سفره نشستند و تعارفات ایرانی شروع شد. زن که تصویر روزهای جوانیاش برایش زنده شده بود از دلتنگیاش برای چنین دورهمیهایی گفت و بعد هر کسی خاطرهای از آن روزها گفت. این وسط سارا دختر حاجی پرسید عمه شما اونجا رسومات ایرانی رو برگزار میکنید؟ مثلا سفره بندازید. نوروز بگیرید چهارشنبهسوری برید؟
🏴 زن قاشق را زمین گذاشت و گفت معلومه. ما هم عید داریم هم محرم. بعد عکسهای خانهاش برای محرم گذشته را نشان داد که سیاهپوش کرده بود و هر روز دهه را روضه میگرفت. زن گفت امسال ماه مبارک هر شب افطاری درست کردم و دادم بیرون. یکی از میان آن سه نفر که پشتش را کرده بود با طعنه گفت افطاریها رو نچشیده که نمیدادی دست مردم؟ و زن در کمال متانت جواب داد من همه روزههامو گرفتم. هم من، هم بچههام. زکات و فطریهام رو هم آنلاین پرداخت کردم. سکوت سنگینی روی جمع سایه انداخت. حاجعلی برای شکستن سکوت پرسید پریجان روزهای اونجا چند ساعته؟ یعنی کی افطار میکردید؟ زن لبخند کوچکی زد و گفت تقریبا ۱۷ ساعت روزه بودیم.
🔻سکوت با خنده و اظهار تعجب جمع شکسته شد. کسی که طعنه زده بود سرش را انداخت پایین و زل زد به ظرف غذایش. شاید داشت به این فکر میکرد که چرا سفرهاش را سوا کرده؟ مگر غیر از اینست که همه ما سر یک سفرهایم و آن مائدهی مسلمانیست و هر کدام میتوانیم اندازه ظرفمان از آن بهرهمند شویم؟ چرا آن زن را فقط به خاطر روسری افتادهاش جدا از این نعمت دانست؟
⭕️ حکایت امروز برخی از ما با دختران و مادران کمحجابی که سلام فرمانده را مثل ما با شوق میخوانند و برای فرمانده که امام همه ماست ایستاده اعلام احترام و آمادگی میکنند همانی است که سفرهاش را از زن مسلمان بیروسری سوا کرد. بیحجابی و شلحجابی را نباید تایید و تشویق کرد ولی آیا مگر غیر از اینست که همه ما سر یک سفرهایم و هر چه با محبت و رافت این سفره گسترهتر شود برای همه ما بهتر است؟ آیا نمیشود کسی را که همچون ما نماز میخواند و روزه میگیرد و فقط پوششاش با مسلمانی فاصله گرفته را به خاطر اشتراک در خدایی که هر دو میپرستیم و محمدی که هر دو دوستش داریم؛ دوست داشت؟ وقتی خواننده زن لبنانی برای مقاومت خواند، حاج قاسم تحسینش کرد و حالا آیا ما بیشتر از او برای اسلام و مسلمانی مایه گذاشتهایم که این چنین داریم برای یک سرود که فرصت یکی شدن حول یک آرمان بزرگ را فراهمکرده، مسلمانان را از دور سفره متنعم مهدوی میپرانیم؟
🖊 لیلا نیکخواه
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪
◼️مریم کاظمزاده، خبرنگار و عکاس جنگ و همسر شهید اصغر وصالی درگذشت.
▪️بانو کاظمزاده و شهید وصالی اواخر شهریور ۱۳۵۸ عقد کردند و اوایل مهرماه به همراه گردان پنجم سپاه پادگان ولیعصر(عج) که فرماندهیاش را وصالی برعهده داشت، به مهاباد رفتند تا اولین سفر مشترک زندگیشان را در یک منطقه جنگی بگذرد.
▪️پس از شروع جنگ تحمیلی در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، زندگی این زوج بار دیگر با مقاومت گره خورد. این بار هم خانم خبرنگار همراه همسر رزمندهاش به سرپل ذهاب رفت، اما طولی نکشید که در ۲۸ آبان ۱۳۵۹ اصغر وصالی در تنگه حاجیان گیلانغرب به شهادت رسید.
▪️ کاظمزاده به عنوان عکاس در چندین مقطع در مناطق عملیاتی حضور داشت و تنها عکّاس زنی بود که در دوران دفاع مقدس توانست به اتاق جنگ راه یابد و از نزدیک وقایع را عکّاسی کند. او همچنین در کردستان، در کنار شهید چمران به ثبت رخدادهای جنگ پرداخت که بخشی از آنها در کتاب «عکاسان جنگ» توسط بنیاد روایت فتح به چاپ رسیده است.
✨ فاتحهای بدرقهی راه این بانوی مجاهد
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪
📸 گزارش تصویری
🔆 بازدید و ظرفیتشناسی از مجموعههای پشتیبان جبهه فرهنگی
🔅بنیاد مهدویت و آیندهپژوهی اصفهان
🗓 ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱
#مجموعه_پشتیبان
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪
11.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 شاخه نوجوانان مرکز فرهنگی شهید مدرس برگزار میکند:
🔹️پیش ثبت نام واحد خواهران شاخه نوجوانان مرکز فرهنگی شهید مدرس
🔸️در شاخه نوجوانان همراه شما هستیم با اردو های تفریحی، کلاس های مهارتی، برگزاری مسابقات و کارگاه های آموزشی با موضوعات روز؛ برای شما دانش آموزان عزیز و والدین🌱
📍برای ثبت نام از لینک زیر اقدام نمایید ؛
https://markazmodaresw.ir/%d8%ab%d8%a8%d8%aa-%d9%86%d8%a7%d9%85-%d9%86%d9%88%d8%ac%d9%88%d8%a7%d9%86%d8%a7%d9%86/
📆مهلت ثبت نام ۲۵ام لغایت ۶ام خرداد ماه ۱۴۰۰
📱برای اطلاعات بیشتر میتونین با این شماره تماس بگیرین؛
۰۹۰۳۹۸۹۵۷۰۷
#معرفی_برنامه_مراکز_فرهنگی
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪
📸 گزارش تصویری
💫 جلسه آشنایی با بانوان فعال فرهنگی شاهینشهر
🗓 ۵ خرداد ماه ۱۴۰۱
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪
💢 یک آدم اینقدر یک دنده و لجباز؟! هر روز با من سر موضوعی اعتقادی و سیاسی بحث میکند... گاهی در برابر حرفهایش فقط نفس عمیقی میکشم و حسرت میخورم از این همه برداشتهای غلط، از این همه بیخبری... گاهی هم در خلوتم میگویم به من چه مربوط!!؟ شانه بالا میاندازم و میخواهم ادای آدمهای بیتفاوت را در بیاورم ولی نمیشود... مگر میتوانم کسی که به اندازهی خواهر نداشتهام دوستش داشتم و دارم را در این سیاهیهای شک و تردید ببینم و بیتفاوت باشم و سرم به زندگی خودم گرم باشد... نه! اصلا نمیتوانم بیتفاوت باشم!
🗯 دیروز دوباره با هم بحث میکردیم! سر وضعیت مملکت! سر ادعاهایمان... بر سر دین و ایمانی که او میگوید کهنه شده و فقط به درد همان هزار سال پیش میخورد! درباره اعتقاداتی که او میگوید باد هواست... وقتی هیچکدام از استدلالهای من کارگر نبود، زدم به سیم آخر و گفتم: مریم جان! بحث کردن بیفایده است، دیگه هیچوقت با من از این حرفها نزن، بذار روابطمون در حد دو دوست باقی بماند و با یک خیز بلند خودم را به آشپزخانه رساندم...
📿 اما حالا پشیمانم... سر سجاده نماز نشستهام، مستاصل و درمانده... تند رفته بودم... مریم مرا مثل خواهرش میبیند و به نوعی پناه و تکیهگاهش هستم! انصاف نیست اینطور پشتش را خالی کنم... به سجده میافتم و دوباره دست به دامن مادر میشوم! میدانم دختر خلفی برایش نبوده ام... یا مولاتی یا فاطمه أغیثینی...
🍵 "بوی آشی که پختی تمام محله را پر کرده است! خیلی خوشمزه شده، ممنون زهرا جان!!" با خنده میگویم: نوش جانت مریم جان، خیلی وقت بود که با خیال راحت کنار هم گپ نزده بودیم... منم که نقطه ضعفت را شناختم، گفتم مریم هیچوقت دست رد به آش پر سبزی که با کشک محلی فراوون آغشته شده نمیزنه و حتما میاد... بلند و بیمحابا میخندد! ای ناقلا! پس اغفالم کردی! چقدرم که راحت گول میخورم من... مثل قوم موسی که با یک گوساله اغفال شدند، منم با یک کاسه آش... جدی، چقدر راحت گول میخوردند این قوم موسی! بعد انگار برق گرفته باشد، سریع حرفش را خورد و سکوت کرد... اما من دوست داشتم او حرف بزند، شکایت کند، نق بزند، غر بزند به جان من، به جان همه اما سکوت نکند، در تایید حرفش گفتم: آره دیگه بالاخره ما کارمون را خوب بلدیم ولی واقعا قوم عجیبی بودند، قوم موسی... چشمانش برق زد، به سر ذوق اومد و گفت: دقیقا... این قوم موسی انگار یه چیزیشون میشده که بعد از معجزهی به اون بزرگی و شکافته شدن دریا و نجات از فرعون باز هم در خواست بتپرستی داشتند...
✨ در حالی که چشمانم نمناک شده بود، با صدایی بغضآلود گفتم: ولی مریم جان! ما الان یه معجزه بزرگتر لب طاقچهمون گذاشته که همیشه ما را به سمت خودش دعوت میکنه ولی ما غافلیم...
وَلَقَدۡ یَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّكۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّكِرࣲ
و به تحقیق ما قرآن را برای پند گرفتن آسان کردیم آیا کسی هست که پند بگیرد؟
🌗 ماجرای شقالقمر شدن یادت هست، اول سوره قمر خداوند متعال این ماجرا را روایت میکند ولی بعد در ادامه آیات خداوند مردم را به معجزهی بزرگتر دعوت میکند...
وَلَقَدۡ یَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّكۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّكِرࣲ
⁉️ اما ما چقدر دعوت خدا را پاسخ دادهایم و میدهیم؟
حرفی نزد و سکوت کرد و تنها یک قطره اشک از گوشه چشمانش چکید! اشکی که روایت عجیبی دارد! اشکی که شاید روزنهای باشد برای فهم بهتر حقایق!ا شکی که در پس آن، غم بزرگی رویت شده است و گواهیست روشن بر مهجوریت و غریبی قرآن...
🖊 ز. ک
🖊ط . منصوری
📌 برداشتی از جلسات تدبر #استاد_اخوت
#زندگی_با_قرآن
#سوره_مبارکه_قمر
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪
📸 گزارش تصویری
❇️ جلسه اول از سلسله نشستهای ماهیانه بانوان فعال فرهنگی "عصر تواصی"
با موضوع:
✨ الگوگیری از مهندسی فرهنگی امامصادق (علیهالسلام)
🗓 یکشنبه ۱ خرداد ماه ۱۴۰۱
📍مسجد و حسینیه حضرت قمربنیهاشم (علیهالسلام)
✌️از سنگر جبهه تا خاکریز نفوذ
#عصر_تواصی
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪