eitaa logo
ربط عاشقی 🇵🇸
3.2هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
108 فایل
ربط دل من و تو ربط عاشقی‌ست/اینجا سخن ز کهتر و مهتر نمی‌رود رهبرحکیم انقلاب ۹۲/۲/۲ بانوان ستاد جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان اصفهان ارتباط با ادمین: @jebhe97
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 یک آدم این‌قدر یک دنده و لجباز؟! هر روز با من سر موضوعی اعتقادی و سیاسی بحث می‌کند... گاهی در برابر حرف‌هایش فقط نفس عمیقی می‌کشم و حسرت می‌خورم از این همه برداشت‌های غلط، از این همه بی‌خبری... گاهی هم در خلوتم می‌گویم به من چه مربوط!!؟ شانه بالا می‌اندازم و می‌خواهم ادای آدم‌های بی‌تفاوت را در بیاورم ولی نمی‌شود... مگر می‌توانم کسی که به اندازه‌ی خواهر نداشته‌ام دوستش داشتم و دارم را در این سیاهی‌های شک و تردید ببینم و بی‌تفاوت باشم و سرم به زندگی خودم گرم باشد... نه! اصلا نمی‌توانم بی‌تفاوت باشم! 🗯 دیروز دوباره با هم بحث می‌کردیم! سر وضعیت مملکت! سر ادعاهایمان... بر سر دین و ایمانی که او می‌گوید کهنه شده و فقط به درد همان هزار سال پیش می‌خورد! درباره اعتقاداتی که او می‌گوید باد هواست... وقتی هیچ‌کدام از استدلال‌های من کارگر نبود، زدم به سیم آخر و گفتم: مریم جان! بحث کردن بی‌فایده است، دیگه هیچ‌وقت با من از این حرف‌ها نزن، بذار روابط‌مون در حد دو دوست باقی بماند و با یک خیز بلند خودم را به آشپزخانه رساندم... 📿 اما حالا پشیمانم... سر سجاده نماز نشسته‌ام، مستاصل و درمانده... تند رفته بودم... مریم مرا مثل خواهرش می‌بیند و به نوعی پناه و تکیه‌گاهش هستم! انصاف نیست این‌طور پشتش را خالی کنم... به سجده می‌افتم و دوباره دست به دامن مادر می‌شوم! می‌دانم دختر خلفی برایش نبوده ام... یا مولاتی یا فاطمه أغیثینی... 🍵 "بوی آشی که پختی تمام محله را پر کرده است! خیلی خوشمزه شده، ممنون زهرا جان!!" با خنده می‌گویم: نوش جانت مریم جان، خیلی وقت بود که با خیال راحت کنار هم گپ نزده بودیم... منم که نقطه ضعفت را شناختم، گفتم مریم هیچ‌وقت دست رد به آش پر سبزی که با کشک محلی فراوون آغشته شده نمی‌زنه و حتما میاد... بلند و بی‌محابا می‌خندد! ای ناقلا! پس اغفالم کردی! چقدرم که راحت گول می‌خورم من... مثل قوم موسی که با یک گوساله اغفال شدند، منم با یک کاسه آش... جدی، چقدر راحت گول می‌خوردند این قوم موسی! بعد انگار برق گرفته باشد، سریع حرفش را خورد و سکوت کرد... اما من دوست داشتم او حرف بزند، شکایت کند، نق بزند، غر بزند به جان من، به جان همه اما سکوت نکند، در تایید حرفش گفتم: آره دیگه بالاخره ما کارمون را خوب بلدیم ولی واقعا قوم عجیبی بودند، قوم موسی... چشمانش برق زد، به سر ذوق اومد و گفت: دقیقا... این قوم موسی انگار یه چیزی‌شون می‌شده که بعد از معجزه‌ی به اون بزرگی و شکافته شدن دریا و نجات از فرعون باز هم در خواست بت‌پرستی داشتند... ✨ در حالی که چشمانم نمناک شده بود، با صدایی بغض‌آلود گفتم: ولی مریم جان! ما الان یه معجزه بزرگتر لب طاقچه‌مون گذاشته که همیشه ما را به سمت خودش دعوت می‌کنه ولی ما غافلیم... وَلَقَدۡ یَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّكۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّكِرࣲ و به تحقیق ما قرآن را برای پند گرفتن آسان کردیم آیا کسی هست که پند بگیرد؟ 🌗 ماجرای شق‌القمر شدن یادت هست، اول سوره قمر خداوند متعال این ماجرا را روایت می‌کند ولی بعد در ادامه آیات خداوند مردم را به معجزه‌ی بزرگتر دعوت می‌کند... وَلَقَدۡ یَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّكۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّكِرࣲ ⁉️ اما ما چقدر دعوت خدا را پاسخ داده‌ایم و می‌دهیم؟ حرفی نزد و سکوت کرد و تنها یک قطره اشک از گوشه چشمانش چکید! اشکی که روایت عجیبی دارد! اشکی که شاید روزنه‌ای باشد برای فهم بهتر حقایق!ا شکی که در پس آن، غم بزرگی رویت شده است و گواهی‌ست روشن بر مهجوریت و غریبی قرآن... 🖊 ز. ک 🖊ط . منصوری 📌 برداشتی از جلسات تدبر @rabteasheghi