همش میگم نکنه هاشمی ناراحته از اینکه نموندم خونشون..اخه کارها تقریبا تموم شده بود و اسماء هم بود..دیگه میخواستم بمونم.شوهرش می اومد..خسته..روزه حالا بشینم اسنپ ارزون بشه
بچم علیسان تین ویروس جدیده رو انگار گرفته..بچم تب داره تون هم بالا الهی قربونش برم..
الان باز یه کم حالت تهوع دارم و سرگیجه..نمیدونم علتش چیه..واقعا حوصله ندارم سینوزیت هایم دوباره قاطی کرده باشم
دیگه به اسماء گفتم سر راهت بران دیمترون بخر..خرید ولی دیدم بهتر شدم..دیگه نخوردم
نمیگم گشنه نیستم هان..گشنه هم هستم..صبحانه هم دیر خوردیم..ولی نه اونقدر که بگم ضعف کردم..حالا اگر شد سر راه یه ساندویچ میگیرم