eitaa logo
شکرگزاری ،آرامش
1.4هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
49 فایل
هدف اینجایی برای ذره ایی بهترشدن...
مشاهده در ایتا
دانلود
شکرگزاری ،آرامش
.......👆💠💠💠﷽‌💠💠💠👆...... 📚 شرح کتاب #صد_میدان ✍ #خواجه_عبدالله_انصاری 🎙️ تسهیل‌گر #علی_مقدم 🍷می‌دا
♥️ در رسيدن به حقيقت : اول : در این مرحله سالك راه حقیقت باید مردانه گام در راه نهد و از خود بگذرد و همت قوی دارد و در همه حال و همه جا یار را بجوید و به دنبال او كه در درون وی است، كند و كاو و جستجو نماید. این وادی ، وادیِ پر خطری است ولی سالك نباید وحشتی به دل راه دهد؛ سر تا پا تسلیم رضای او باشد و بكوشد تا بیابد كه عاقبت جویننده يابنده باشد. اين مرحله همان اشتياق است و همه چيز در جهان مزد اشتياق خواهد بود. بخواهيد تا به شما داده شود… چون فرود آیی به وادی طلب پیشت آید هر زمانی صد تعب جد و جهد آنجات باید سالها زانكه آنجا قلب گردد حالها و يا: از بس كه نشان او بجستم نه نام بماند و نه نشانم عمری چو قلم به سر دویدم گفتم مگر از رسیدگانم ✨ 💎 @radooo ✨ ادامه دارد…
شکرگزاری ،آرامش
♥️ #هفت_شهر_عشق #عطار_نيشابوري در رسيدن به حقيقت : اول #طلب : در این مرحله سالك راه حقیقت باید مردا
🍂🍂🍂 دوم مرحله عشق ; بزرگترین و سهمناک ترین وادی است که صوفی در آن قدم می گذارد. معیار سنجش و مهمترین رکن طریقت است. عشق در تصوف مقابل عقل در فلسفه است به همین مناسبت تعریف کاملی از آن نمی توان کرد (یعنی گفتار و نوشتار در بیان حالات آن ناتوان است) چنانکه گوید ; عقل در شرحش چو خَر در گل بخفت شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت شيخ شهاب الدین می فرمايد ; “عشق را از عَشَقه گرفته اند و عشقه آن گیاهیست که در باغ پدید می آید. در بن درخت. اول، بیخ در زمینی سخت کند، پس سر برآورد و خود را در درخت می پیچد و همچنان می‌رود تا جمله درخت را فرا گیرد و چنانش در شکنجه کند که نم در میان رگ درخت نماند و هر غذا که بواسطه آب و هوا بدرخت می رسد بتاراج می برد تا آنگاه که درخت خشک شود .” کس درین وادی بجز آتش مباد وان که آتش نیست عیشش خوش مباد عاشق آن باشد که چون آتش بُوَد گرم رو و سوزنده و سرکش بود عاقبت اندیش نبود یک زمان درکشد خوش خوش بر آتش صد جهان   عشق تنها راه نجات بشر، تنها دليل آفرينش و هدف آن است. عشق يعني پرواز پروانه ها ، رويش باغ گل و طلوع سپيده… عشق از دلتان كم مباد الهي🙏 ✨ 💎 @radooo
♥️ پنجم وادي توحید ; اكنون عارف به مرحله توحید می رسد «چشم دل باز می كند كه جان بیند» در این حال مشاهده می كند كه در جهان «یكی هست و هیچ نیست جز او» و بر هر چه بنگرد او را در وی می بیند . به قول باباطاهر: به دریا بنگرم دریا ته بینم به صحرا بنگرم صحرا ته بینم به هر جا بنگرم كوه و در و دشت نشان از قامت رعنا ته بینم عارف می بیند كه همه چیز مظهر زیبایی اوست: ای گرفته حسن تو هر دو جهان در جهالت خیره چشم عقل و جان جان تن جانست و جان جان تویی در جهان جانی و در جانی جهان عطار می فرماید: از هر دو جهان مهر یكی را بگزیدیم در آرزوی او كم اغیار گرفتیم وی حتی جدا دانستن حق را از خود و از عالم هستی كه جلوه رخ دوست است دوگانگی می داند، به مصداق كنت كنزا مخفیا، معتقد است كه جهان هستی تجلی و جلوه رخ دوست است و هر چه هست اوست و جز او هیچ نیست تا جایی كه فریاد برمی آورد: هر كه دعوی انا الحق كند و حق گوید آن دو گویان خودی را به سر دار كنیم