📘#داستانهایبحارالانوار
💠فقیر واقعی کیست؟
🔹روزی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از اصحاب خود پرسیدند:
" فقیر کیست؟"
🔹اصحاب پاسخ دادند:
فقیر کسی است که پول نداشته و دستش از مال دنیا تهی باشد.
🔹حضرت فرمودند:
«آنکه شما میگویید فقیر واقعی نیست، فقیر واقعی کسی ست که روز قیامت وارد محشر شود در حالی که حق مردم در گردن اوست،
بدین گونه که یکی را فحش و ناسزا گفته، مال کسی را خورده، خون دیگری را ریخته، چهارمی را زده، اگر اعمال نیکو و کار خیری داشته باشد در مقابل حقوق مردم از او میگیرند و به صاحبان حق میدهند، و چنانچه کارهای نیکویش کفایت نکند، از گناهان صاحبان حق برداشته و بر او بار میکنند، و روانه آتش دوزخ مینمایند، فقیر و بینوای واقعی چنین کسی است.»
📚 بحار ج ۷۲، ص ۶
https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a
📘#داستانهایبحارالانوار
💠 تجارت با هفتاد دینار حلال...
🔹روزی جوانی به حضور امام صادق علیه السلام آمد و عرض کرد:
- سرمایه ندارم.
امام علیه السلام فرمودند: درستکار باش! خداوند روزی را میرساند.
🔹جوان بیرون آمد. در راه، کیسه ای پیدا کرد. هفتصد دینار در آن بود، با خود گفت: باید سفارش امام علیه السلام را عمل نمایم، لذا من به همه اعلام میکنم که اگر کیسهای گم کرده اند نزد من آیند.
با صدای بلند گفت:
هر کس کیسه ای گم کرده، بیاید نشانه اش را بگوید و آن را ببرد.
فردی آمد و نشانههای کیسه را گفت، کیسه اش را گرفت و هفتاد دینار به رضایت خود به آن جوان داد.
🔹جوان برگشت به حضور حضرت و قضیه را گفت.
حضرت فرمودند:
- این هفتاد دینار حلال بهتر است از آن هفتصد دینار حرام است، آن را خدا به تو رساند.
جوان با آن پول تجارت کرد و بسیار غنی شد.
📚 بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۱۱۷
https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a
📘#داستانهایبحارالانوار
💠خطر بد زبانی
🔹یکی از بانوان مسلمان، روزها را روزه میگرفت و شبها را در نماز و عبادت به سر میبرد. اما بد اخلاق بود و با زبانش همسایگان خود را اذیت میکرد.
🔹شخصی در محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از این بانو تعریف کرد که او اهل نماز و روزه است و تنها یک عیب دارد و آن این است که بد اخلاق است و با زبانش همسایگان را میرنجاند.
🔹رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
« لا خیر فیها هی من أهل النار»: در آن زن هیچ خبری نیست، او اهل جهنم است.
📚بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۹۳.
https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a
📘#داستانهایبحارالانوار
💠خدمت پدر از دیدگاه #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🔹مرد کارگری بود که پدر پیری داشت، در خدمتگزاری او هیچ گونه کوتاهی نمی کرد و همیشه در خدمت پدر بود، جز شبهای چهارشنبه که به مسجد سهله میرفت و در آن شبها به خاطر اعمال مسجد سهله و شب زنده داری در مسجد نمی توانست در خدمت پدر باشد. ولی پس از مدتی ترک کرد و به مسجد سهله نرفت.
از او پرسیدند: چرا رفتن به مسجد سهله را ترک نمودی؟
🔹در پاسخ گفت:
چهل شب چهارشنبه به آنجا رفتم، آخرین شب چهارشنبه بود، نتوانستم بعد از ظهر زود حرکت کنم، نزدیک غروب به راه افتادم، مختصر راه رفته بودم، شب شد و من تنها به راه خود ادامه دادم. یک سوم راه مانده بود و هوا هم بسیار تاریک بود. ناگاه عربی را دیدم در حالی که بر اسب سوار است به سوی من میآید،
همین که به من رسید با زبان عربی شروع به صحبت نمود و گفت:
کجا میروی؟
گفتم: مسجد سهله میروم.
فرمود: همراه تو چیز خوردنی هست؟
گفتم: نه.
فرمود: دست خود را در جیب کن!
گفتم: در جیبم چیزی نیست.
بار دیگر این سخن را تکرار کرد.
من دست خود را در جیب کردم، دیدم مقداری کشمش توی جیبم هست که برای بچهها خریده بودم و در خاطرم نبود.
آنگاه فرمود:
پدر پیرت را به تو سفارش میکنم.
این جمله را سه بار تکرار کرد.
سپس از نظرم ناپدید شد، فهمیدم او حضرت مهدی است و راضی نیست خدمت پدرم را حتی در شبهای چهارشنبه نیز ترک بنمایم. از این جهت دیگر به مسجد سهله نرفتم و آن عبادتها را ترک نمودم.
📚 بحار ج ۵۳، ص ۲۴۶.
https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a
📘 #داستانهایبحارالانوار
💠برکت دعای امام زمان
🔹علی بن حسین بابویه با دختر عموی خود، ازدواج کرد ولی از او صاحب فرزند نشد، نامه ای به حسین بن روح (سومین نائب #امام_زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) نوشت که از امام زمان تقاضا کند تا درباره او دعا نماید خداوند فرزندان فقیه به او عنایت کند.
🔹از ناحیه مقدسه امام پاسخ آمد که از همسر فعلی خود فرزندی نخواهی داشت، ولی به زودی کنیز دیلمی را خواهید گرفت و از او صاحب دو فرزند فقیه خواهی شد.
🔹پس از دواج با کنیز دیلمی صاحب دو فرزند به نامهای محمد و حسین شد.
محمد (معروف به شیخ صدوق) و حسین هر دو فقیه ماهر در حفظ احادیث اهلبیت بودند. حدیثهایی را که آنها حفظ کرده بودند هیچکس از اهالی و دانشمندان قم آنها را نداشتند.
هنگامی که آن دو برادر (محمد و حسین) حدیث میگفتند، مردم از قوه حافظه آنها تعجب میکردند و به آنها میگفتند: این مقام ویژه را شما به برکت دعای امام زمان یافته اید و این مطلب در میان مردم قم مشهور است.
📚بحار الانوار، ۵۱، ص ۳۲۵- ۳۲۴
┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّج
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘#داستانهایبحارالانوار
💠امام عسکری علیه السلام و مرد دروغگو
🔹مردی به نام اسماعیل میگوید:
بر سر راه #امام_حسن_عسکری (علیه السلام) نشسته بودم، چون حضرت خواست بگذرد، جلو رفتم، شرح نیازمندی و پریشانی خود را به آن حضرت گفتم و سوگند خوردم که درهمی ندارم، نه صبحانه ای و نه شامی.
🔹حضرت فرمود:
«به نام خداوند سوگند دروغین یاد میکنی در حالی که دویست دینار را پنهان کرده ای! ولی این سخن من برای آن نیست که تو را کمک نکنم.»
🔹 سپس حضرت به غلام خود فرمود:
«ای غلام آنچه همراه داری به این مرد بده.»
غلام صد دینار طلا به من داد.
🔹حضرت فرمود:
«از آن دینارها که پنهان کرده ای، محروم خواهی شد در حالی که به شدت به آنها نیاز داشته باشی.»
🔹اسماعیل میگوید:
این سخن امام عسکری (علیه السلام) درست بود، زیرا من دویست دینار پنهان کرده بودم.
این قضیه گذشت، تا این که هر چه داشتم خرج کرده، به مشکل بسیار بزرگی گرفتار شدم و درهای روزی به رویم بسته شد، به سراغ دینارها رفتم، دیدم دزدی آن دینارها را برده است و دیگر هرگز به دیناری از آنها دست پیدا نکردم.
📚بحار، ج ۵۰، ص ۲۸.