eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی👈 آنتی شایعه ( رفع شبهه)👌
647 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
16.1هزار ویدیو
72 فایل
بـا بـه إشـتــراڪـ گـذاشـتن لینـڪـ ڪـانـال ،در ثـــوابــــ نـشـــر مـطـالــبـــ شــریـڪـ بــاشـید این کانال شهید،کاملا مردمی است و به ارگانی وابسته نیست،نشر مطالب آزاد خادم کانال ↙️ Ante_hsaye
مشاهده در ایتا
دانلود
1⃣ برش اول؛ 🔻 تهران که بودیم، یک بار پیشش رفتم. گفت: «سید مرتضی! دو سه تا نیرو برام بفرست کارشان دارم.» خودم به همراه دو نفر دیگر آمدیم. گونی‌هایی را از قبل آماده کرده بود. آن‌ها را پر از مواد غذایی و گوشت می‌کردیم. همه را پشت ماشین گذاشتیم و شبانه به سمت یکی از محلات فقیرنشین حرکت کردیم. هر گونی را پشت یکی از خانه‌ها می‌گذاشت. کناری مخفی می‌شد. صاحب‌خانه در را باز می‌کرد، دور و اطراف را وارسی می‌کرد و با نگاهی به داخل گونی با خوشحالی آن را به درون خانه می‌برد. 2⃣ برش دوم؛ 🔸 مغازهٔ میوه‌فروشی داشت. نشستیم به صحبت از اوضاع جبهه. در خلال صحبت‌ها، گاهی پیرمرد یا پیرزنی می‌آمد و می‌گفت: «آقا سید! میوهٔ لکه‌دار و خراب اگر داری بریز داخل کیسه بده من ببرم.» سید بلند می‌شد، گُل میوه‌ها را سوا می‌کرد و به همراه مقداری پول داخل کیسه می‌گذاشت و به او می‌داد. این رویهٔ او بود. شاید در روز صد کیلو میوه را این‌طوری دست مردم می‌داد. 🎙راوی: سید مرتضی امامی و محمد تهرانی 📚 برگرفته از کتاب | خاطراتی از ❤️ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌ 🤲🏻 https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a