eitaa logo
شهادت نامه
31 دنبال‌کننده
582 عکس
222 ویدیو
0 فایل
شهید به قلبت نگاه میكند  اگر جایی برایش گذاشته باشی می آید می ماند لانه میكند تا شهیدت كند... . پیج اینستاگرامinstagram.com/shahadat_nameh4
مشاهده در ایتا
دانلود
شهادت نامه
🍃شهیدی ڪه مزارش،نشانے از سنگ حرم حضرت عباس دارد🍃 #شهید_عجب_گل_غلامی ، از شهدای مدافع حرم تیپ #فاطمی
اوایل تابستان بود با رفقا قرار گذاشته بودیم تو این شب های خنک تابستان،به گلزار بیاییم و طی یک حرکت خودجوش نوشته های روی مزار شهدارو که کم رنگ شده بودند رنگ بزنیم. ایام ماه رمضان بود،یه شب بعد از افطار طبق قرار هر شب راهی گلزار شدیم و دست به کار. در حین رنگ زدن بودیم که جوانی قدبلند و خوش چهره نظر مرا به خود جلب کرد لباس ساده ای به تن داشت و چفیه ای سفید به روی شونه اش.نزدیک ما آمد.. بعد از سلام و احوالپرسی از ما پرسید: -شهیدی به نام عجب گل غلامـے میشناسید؟ -بله چطور مگه؟! -قطعه سنگـی امانت دست بنده ست،به شما میدهم لطفا به همسر یا مادر بزرگوار شان تحویل دهید.این سنگ متعلق به بارگاه آقـ✨ــا میباشد. این را که گفت حالم دگرگون شد سنگ را ازش تحویل گرفتم،خداحافظی کرد و رفت. و ما هاج و واج به این سنگ کوچک اما معطر نگاه می‌کردیم،اصلا مونده بودیم ایشون کی بود و چطوری این سنگ را به ما داد؟!! خلاصه این سنگ بین دوستان دست به دست میشد و بر سر اینکه هرکس فقط یک رکعت نماز بر رویش بخواند دعوا بود!!! تا شب میلاد (ع)... دوستانم از قبل سنگ متبرک را داخل یک جا نماز به همراه تربتــ کربلا و عطر حرم امام رضـا (ع) بسته بندی کرده بودن و آماده برای خانواده . وقت موعود فرا رسید.5نفری به سر مزار شهیــد رسیدیم، مادر و همسر شهید نشسته بودند.پس از عرض ادب و قرائت فاتحه،بنده با احترام را تحویل مادر بزرگوار دادم، اما نمیدانم چه شد هر دو زدن زیر گریه و ما متعجب آنهارا نگاه میکردیم... چندی بعـد مادر شروع به صحبت کرد: "ما هر پنجشنبه شب سر مزار عجب گل میاییم و تا خود صبح کنارش می نشینیم،صبح جمعه را میخوانیم و بعد میرویم. چند هفته پیش،صبح جمعه،وقتی که از نماز صبح برمیگشتم، دیدم جوانــے خوش سیما،سبز پوش،کنار مزار عجب گل نشسته!! تعجب کردم و خودم رو رسوندم کنارش. باورتان نمیشود چه عطر خاصــے در هوا پیچیده بود... بهم سلام کرد و گفت: -مادر کجا بودید؟منتظرتون بودم -رفته بودم نماز جماعت داخل مهدیه چرا؟ -خواستم به شما عرض کنم قطعه سنگی از مزار در راه است،به زودی توسط دوستان ما به دست شما خواهد رسید. سنگ مزار پسرتان را نگذارید،وقتی رسید آن را داخل سنگ قبر بگذارید. من اومدم چیزی بگم، که دیدم پا شد و خداحافظی کرد و کم کم از ما دور شد و رفت.و آن عطر هم کم شد... داشتم با خودم فکر میکردم که ایشون کی بود اما اون مرد ناپدید شده بود از آن روز منتظــر این امانتی بودم تا اینکه شما امشب ان را به ما تحویل دادید... به خود آمدم دیدم آنچنان محو صحبت های مادر شهید شده ایم که سر و صورت همه ی دوستان خیس است... آخه هنوز باورمان نمی شد که این قطعه سنگ متبرک به وسیله ی ما به دست این مادر شهید رسید... حالا فهمیدم چرا تا اون روز مزار عجب گل غلامی سنگ نداشت!!!! پایان 🍃🌷 🌷🍃 یاد شهـــدا با ذکر @rafaghatbashohada
آخر پسرش تاج 👑 سرش شد مادر شهید بر دامن مادر شهیدان @rafaghatbashohada
و در ، مزدوران حزب فالانژ ، اتومبیل کشورمان را در هنگام عبور از پست ایست و بازرسی و ورود به شهر متوقف و خودرو مزبور به رغم ، توسط آدم ‌ربایان دست‌نشانده رژیم تروریستی تل‌آویو به گروگان گرفته شده و پس از شكنجه و بازجویی، به نظامیان اسرائیلی تحویل داده شدند ‌كه از سرنوشت آنان تاكنون اطلاعی در دست نیست و همه مشتاقانه چشم به راه هستند تا خبری از این عزیزان برسد... سلامتی و تعجیل در فرج یوسف ، و تعیین وضعیت این عزیزمان @rafaghatbashohada
خواهر عزیزم هرگاه خواستی از خارج شوی و لباس اجنبی را بپوشی به یاد آور که . . اشک را جاری می‌کنی، به پاکی که ریخته شد برای حفظ این وصیت خیانت میکنی به یاد آور که غرب را در تهاجم فرهنگی‌اش یاری می‌کنی فساد را منتشر می‌کنی و توجه که صبح و شب سعی کرده را حفظ کند جلب می‌کنی، به یاد آور که بر تو شده تا تو را در حصن نجابت فاطمی حفظ کند تغییر می‌دهی، تو هم شامل آبرویی، بعد از همه اینها اگر توجه نکردی، هویت را از خودت بردار... شادی روح و @rafaghatbashohada
شهید مدافع حرم حامد جوانی که بدون ٢ دست و ٢چشم به شهادت رسید، در وصیتنامه خود نگاشته بود: آرزو دارم همچون حضرت عباس(ع) در دفاع از حرم اهل بیت به شهادت برسم . ‍ بےراه نبود ڪه حامد بین مجروحین ایرانی معروف شده بود به . جلوے چشم امیر تمام روضه های ابوالفضلی ڪه شنیده بود و تمام نوحہ هایی ڪه خوانده بود مجسم شدند . . حامد سر تا پا زخم بود بےدست و بےچشم هایش با سرے مجروح و جسمے سرتا پا زخمیِ تیر و ترڪش ... . یادش افتاد حامد همیشۀ خدا عاشق روضۀ ابوالفضل بود . یادش افتاد حامد همیشه مےگفت : من اگر روزی ریش سفید هیئت شوم ، همۀ نوحه خوان ها رو مےگویم فقط روضۀ ابالفضل بخوانند ... . پاسدارے ڪه حامد را از معرڪه برگردانده بود آنجا بود . دست کرد توے پیراهن نظامےاش و یڪ دفترچہ داد به امیر گفت : این روز عملیات توے جیب حامد بود . دفترچہ یادداشتی ڪه توے یڪی از برگه هایش عکس رزمنده اے نقاشے شده بود ڪه روے زمین افتاده با دست هاے قَلَم شده و سر تا پا زخمے ... . از کتاب : شبیہ خودش نویسنده : حسین شرفخــانلو . 🌷خوشا زبانی که شهدا را یاد کند با ذکر یک 🌷 @rafaghatbashohada
💢 امام خامنه ای: شیعه خوب کسی است که حضورامام زمان را حس کند؛ 💢و خود را در حضور او احساس نماید؛ این؛به انسان امید و نشاط میبخشد... برای شادی روح شهدا