💌 💌 💌 💌 💌 💌
36سال پیش مثل امروز و این ساعت لحظه شهادت شهید اسماعیل است. مثل دیشب با عزیزانش خداحافظی کرد. صورت بچه ها را بوسید و بدون اینکه بیدارشان کند آنها را به خدا سپرد. همسر اما مطمئن بود که دارد میرود، مییییرود، و این خداحافظی آخر است. دلش گرم بود به قولی که از او گرفته بود» اگر بهشت نصیبم شد منتظرت میمانم».
پیشتر با همه دوستان و همرزمانش هم خداحافظی کرده بود و سفارش کرده بود که با تلاش و فعالیت در راه پیشبرد اهداف اسلام حرکت کنند و همواره در مسیر ولایت باشند.
سوار ماشین شد، سوره واقعه را خواند و آیه والسابقون السابقون را چندین بار زمزمه کرد.
فرمانده اجازه نمیداد کس دیگری جز خودش برای عملیات شناسایی برود. تا به نیروهایش بگوید بیایید جلو.
سوار بر موتور شد خودش رانندگی کرد و همرزمش را پشت سرش نشاند. چند متری نرفته بودند که بمباران هوا پیما های بعثی موتور را نگهداشت. و نگذاشت جلو تر برود. بقیه راه را پیاده ادامه دادند. در کانالی پناه گرفتند اما جنگنده امان نمیداد.
تا اینکه راکتی روی کانال فرود آمد و به آرزویش رسید. برای پیروزی اسلام و نابودی کفر دعا کرد و خدا را سپاس گفت.
انا لله و انا الیه راجعون.
#لحظات_شهادت_شهید_اسماعیل_دقایقی
#کربلای_پنج
⤵️⤵️⤵️⤵️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9