eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
4.6هزار دنبال‌کننده
23.4هزار عکس
14.8هزار ویدیو
182 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
1_1039026985.mp3
5.99M
💥 همینی که هست ؛ ـ من حسودم ! ـ من خشن اَم ! ـ من خسیس اَم ! ـ من بی عاطفه اَم ! و .... 🌪 اگر این منطق ماست؛ خطری هولناک، انتظارمان را می‌کشد! استاد_شجاعی 🎤 (اللهم عجل لولیک الفرج )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬کلیپ 💠استاد رائفی پور 🔺چطور برای امام زمان کار کنیم؟ 🔺نحوه کار در حوزه مهدویت.. وظایف_منتظران ( اللهم عجل لولیک الفرج )
از گلزار شهدای کرمان در کنار مرقد مطهر سردار دلها سلیمانی عزیز دعاگو و نایب الزیاره همه شما عزیزان هستم خداوند به همه شما عاقبت بخیری و سلامتی عنایت کند انشالله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿 ✨ شهید‌‌ مرادی میگفت: دعا‌ کنید‌ که‌ مبتلا‌ بشیم با خودتون‌ میگید‌ به‌ چی مبتلا‌ بشیم؟! میگفت ؛ دعا ڪنید به‌ درد‌ِ‌ بـی قرار‌ شدن‌ برای امام‌ زمان مبتلا‌ بشین: )🥀 میگفت؛ اون‌ وقت اگه‌ یه‌ جمعه‌ دعاے ندبه‌ رو نخوندین... حس‌ کسی رو دارین‌ ڪه.. شبانه‌ لشکر امام‌ حسین‌ "علیه السلام" رو ترک کرده!
🌸☘ درس خواندنش کمی با بقیه فرق داشت! زمان نوشتن یادداشت هایش، اگر فکرش کُند می‌شد یا در مسئله‌ای می ماند؛ گوشه ی یادداشتش می نوشت: *الهی و ربی من لی غیرک* شــہـــداچــشم‌بــہ‌ࢪاه‌مــاھ‌سـٺـݩـد ╭━⊰•❀🍃🌹🍃❀ ╰━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━╯
کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 🌱🦋 🖌 به قلم : 🌱🌸 📌 قسمت: خندید و گفت: «پس چه کار کرده ای؟! چرا در باز نمی شود.» چشمش که به میز افتاد، گفت: «ای ترسو!» دستش را دراز کرد طرفم و گفت: «سلام. خوبی؟!» صورتش را آورد نزدیک که یک دفعه مهدی و خدیجه و معصومه که از سر و صدای سمیه از خواب بیدار شده بودند، دویدند جلوی در. هر دو چند قدم عقب رفتیم. بچه ها با شادی از سر و کول صمد بالا می رفتند. صمد همان طور که بچه ها را می بوسید به من نگاه می کرد، می گفت: «تو خوبی؟! بهتری؟! حالت خوب شده؟!» خندیدم و گفتم: «خوبِ خوبم. تو چطوری؟!» مهدی بغلش بود و معصومه هم از یونیفرمش بالا می کشید. گفت: «زود باشید. باید برویم. ماشین آورده ام.» با تعجب پرسیدم: «کجا؟!» مهدی را گذاشت زمین و معصومه را بغل کرد: «می خواهم ببرمتان منطقه. دیشب اعلام کردند فرمانده ها می توانند خانواده هایشان را مدتی بیاورند پادگان. شبانه حرکت کردم، آمدم دنبالتان.» بچه ها با خوشحالی دویدند. صورتشان را شستند. لباس پوشیدند. صمد هم تلویزیون را از گوشه اتاق برداشت و گفت: «همین کافی است. همه چیز آنجا هست. فقط تا می توانی برای بچه ها لباس بردار.» 🌱 &ادامه دارد.... 🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋 *مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا* *ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید* ⤵️⤵️⤵️⤵️ 🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی : https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/ 🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا: *@rafiq_shahidam96* http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 🌱🦋 🖌 به قلم : 🌱🌸 📌 قسمت: گفتم: «اقلاً بگذار رختخواب ها را جمع کنم. صبحانه بچه ها را بدهم.» گفت: «صبحانه توی راه می خوریم. فقط عجله کن باید تا عصر سر پل ذهاب باشیم.» سمیه را تمیز کردم. تا توانستم برای بچه ها و خودم لباس برداشتم. مهدی را آماده کردم و دستش را دادم به دست خدیجه و معصومه و گفتم: «شما بروید سوار شوید.» پتویی دور سمیه پیچیدم. دی ماه بود و هوا سرد و گزنده. سمیه را دادم بغل صمد. در را قفل کردم و رفتم در خانه گُل گز خانم و با همسایه دیوار به دیوارمان خداحافظی کردم و سپردم مواظب خانه ما باشد. توی ماشین که نشستم، دیدم گل گز خانم گوشه پرده را کنار زده و نگاهمان می کند و با خوشحالی برایمان دست تکان می دهد. ماشین که حرکت کرد، بچه ها شروع کردند به داد و هوار و بازی کردن. طفلی ها خوشحال بودند. خیلی وقت بود از خانه بیرون نیامده بودند. صمد همان طور که رانندگی می کرد، گاهی مهدی را روی پایش می نشاند و فرمان را می داد دستش، گاهی معصومه را بین من و خودش می نشاند و می گفت: «برای بابا شعر بخوان.» گاهی هم خم می شد و سربه سر خدیجه می گذاشت و موهایش را توی صورتش پخش می کرد و صدایش را درمی آورد. 🌱 &ادامه دارد.... 🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋 *مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا* *ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید* ⤵️⤵️⤵️⤵️ 🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی : https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/ 🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا: *@rafiq_shahidam96* http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 🌱🦋 🖌 به قلم : 🌱🌸 📌 قسمت: به صحنه که رسیدیم، ماشین را نگه داشت. رفتیم توی قهوه خانه لب جاده که بر خلاف ظاهرش صبحانه تمیز و خوبی برایمان آورد. هنوز صبحانه ام را نخورده بودم که سمیه از خواب بیدار شد. آمدم توی ماشین نشستم و شیرش دادم و جایش را عوض کردم. همان وقت ماشین های بزرگ نظامی را دیدم که از جاده عبور می کردند؛ کامیون های کمک های مردمی با پرچم ایران. پرچم ها توی باد به شدت تکان می خوردند. صمد که برگشت، یک لقمه بزرگ نان و کره و مربا داد دستم و گفت: «تو صبحانه نخوردی. بخور.» بچه ها دوباره بابا بابا می کردند و صمد برایشان شعر می خواند، قصه تعریف می کرد و با آن ها حرف می زد. سمیه بغلم بود و هنوز شیر می خورد. به جاده نگاه می کردم. کوه های پربرف، ماشین های نظامی، قهوه خانه ها، درخت های لخت و جاده ای که هر چه جلو می رفتیم، تمام نمی شد. ماشین توی دست انداز افتاده بود که از خواب بیدار شدم. ماشین های نظامی علاوه بر اینکه در جاده حرکت می کردند، توی شانه های خاکی هم بودند. چندتایی هم تانک خارج از جاده در حرکت بودند، برگشتم و پشت ماشین را نگاه کردم. معصومه با دهان باز خوابش برده بود. مهدی سرش را گذاشته بود روی پای معصومه و خوابیده بود. 🌱 &ادامه دارد.... 🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋 *مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا* *ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید* ⤵️⤵️⤵️⤵️ 🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی : https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/ 🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا: *@rafiq_shahidam96* http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼🌿 •امام صادق علیه‌السلام فرمود• 💫•هرکس می‌خواهد از یاران مهدی باشد، علاوه بر ترک گناه، باید از شُبَهات هم دوری کند. یعنی مواظب باشد که هر چیزی که در آن شُبهه گناه است مرتکب نشود• 📚مکیال المکارم/ جلد۲ •••••••••••••••••••••••• 🍃👇🍃👇🍃👇 رفیق شهیدم ابراهیم هادی http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
مردم فهیم یادتان است که : 👈 در زمان کاندید شدن *ناطق نوری و خاتمی* ، همه اصلاح طلبان هماهنگ با رسانه های بیگانه و دشمنان ایران اسلامی ، شعار می دادند که مردم ، *ناطق نوری از قبل انتخاب شده، و رای دادن فایده ای ندارد* و در دل مردم *یاس و بی تفاوتی ایجاد کردند* ولی *خودشان خاتمی را به مردم غالب کردند*. 👈ایرانیان عزیز یادتان است که : با رد صلایت شدن هاشمی رفسنجانی ، اصلاح طلبان با دشمنان ایران و رسانه های خارجی هماهنگ شده ، داد و فریاد راه انداختند که *قالیباف از قبل به ریاست جمهوری* انتخاب شده و مردم رای دادن فایده ای ندارد ولی خودشان بسیج شدند و متاسفانه *روحانی را به مردم غالب کردند* و کشور و مردم را به مدت ۸ سال ، به این روز رساندند . ⬅️ و حالا هم زمین و زمان را به هم ریخته اند که : *رئیسی از قبل به ریاست جمهوری انتخاب شده* پس مردم *رای ندهید* و *ما رای نمی دهیم* . 👈اما زیرکانه فعالیت می کنند که اصلاح طلب دیگر و روحانی صفت دیگری را به این مردم مظلوم غالب و تحمیل نمایند. 🙋‍♂️ پس ای مردم عزیز *هوشیار* باشید و *نگذارید* که *تاریخ تکرار گردد* و دشمنان با تبلیِغ نفوذی ها ، مجددا بدبختی را بر ما غالب کنند. ⬅️ یادتان باشد که : *مومن از یک سوراخ، دو بار گزیده نمی شود* . 🍃👇🍃👇🍃👇 رفیق شهیدم ابراهیم هادی http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🔴🟠 میخ را تکان نده 🔸🔹 گویند روزی ابلیس با فرزندانش از جایی می گذشت تا اینکه خیمه ای را دید و گفت: اینجا را ترک نمی‌کنم تا آنکه بلایی بر سر آنان بیاورم. 👈 به سوی خیمه رفت و دید گاوی به میخی بسته شده و زنی را دید که آن گاو را می دوشد، بدان سو رفت و میخ را تکان داد. با تکان خوردن میخ، گاو ترسید و به هیجان درآمد و سطل شیر را بر زمین ریخت و پسر آن زن را که در کنار مادرش نشسته بود لگدمال کرد و او را کشت. مادر بچه با دیدن این صحنه عصبانی شد و گاو را با ضربه چاقو از پای درآورد و او را کشت. شوهر آن زن آمد و با دیدن فرزند کشته شده و گاو مرده، همسرش را زد و او را طلاق داد. سپس خویشاوندان زن آمدند و آن مرد را زدند، و بعد از آن نزدیکان آن مرد آمدند و همه با هم درگیر شدند و جنگ و دعوای شدیدی به پا شد!! فرزندان ابلیس با دیدن این ماجرا تعجب کردند و از پدر پرسیدند: ای وای، این چه کاری بود که کردی؟! ابلیس گفت: کاری نکردم فقط میخ را تکان دادم. بیشتر مردم کارهایشان را ناچیز می شمارند و فکر می کنند کاری نکرده اند، در حالی که نمی دانند کارهایشان: ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌ ✔️ مشکلات زیادی را ایجاد می کند ✔️ آتش اختلاف را بر می افروزد ✔️ خویشاوندی را برهم می‌زند ✔️ دوستی وصفا صمیمیت را از بین می‌برد ✔️ کینه و دشمنی می آورد ✔️ طراوت و شادابی را تیره و تار می‌کند ✔️ دل ها را می‌شکند 👈 بعداً کسی که این کار را کرده فکر می کند کاری نکرده است فقط میخ را تکان داده است! ⚠️ قبل از اینکه حرفی را بزنی، مواظب سخنانت باش !هر حرفی را گرچه راست باشد نگو ، قبل از حرف زدن کمی فکر کن ،شاید این حرف تو کانون خانواده ای را متزلزل کند . ⚠️ مواظب باش میخی را تکان نده 👇🍃👇🍃👇🍃 رفیق شهیدم ابراهیم هادی http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
https://eitaa.com/joinchat/215220341Ca42281f919 سلام. ما هم یه کانال زدیم. به نام شهید حججی. شهیدی که به گفته حضرت اقا. حجت خداست. 😊 ممنون میشیم اگه از کانالمون دیدن کنید. مطمئن باشید بی دلیل نیست که به این کانال دعوت میشید. ☺️☺️🌸🌸 انشاالله بتونیم یاد شهدا رو زنده نگه داریم. ❤️❤️