ای کاش ...
همیشه یاورت باشم من
در وقت ظهور،...
محضرت باشم من
ھر چند که ...
نامه ام سیاہ است ولی
بگذار ...
سیاہ لشکرت باشم
#_انتظارمنتظر
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
❤️❤️❤️
@rafiq_shahidam96
❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
⚘بسم رب الشهدا و الصدیقین🌿
🔸به فکر مثل شــــهدا مردن نباش🌷
به فکر مثل شــهــدا زندگی کردن باش🌹
🔸شرط شهیـــــد شدن #شـــهیـد بودن است🌹
🔸طـوری رفــتـار کـــنید که وقتـی کسی با شما برخورد کرد احـــساس کند با یک #شـهید_زنده برخورد کرده است🌹
شـهیـــدانـهزیــسـتنرادراینجابیامـوزید👌👇
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
❤️❤️❤️
@rafiq_shahidam96
❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
کانال ابراهيم هادی (رفیق شهیدم )❤️
🌿فرمانده بود امـا . .
براۍگرفتن غذا مثلِ بقیه رزمندهها
توۍ صف مۍایستاد.
🔸سر صف غذا هم جلویۍها به احترامش
کنار مۍرفتند،مۍخواستند او
زودتر غذایش را بگیرد،
او هم عصبانی می شد،رها می کرد و می رفت .
🔸نوبتش هم که مۍرسید،
آشپزها غذاۍ بهتر برایش مۍریختند
او هم متوجه می شدو می داد به پشت سرش.
#شهیدمحمودکاوه🌷
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
✅ #سخن_بزرگان
💎 حجت الاسلام پناهیان:
ٖ
وقتے نمے دانے به ڪجا مےروے،
وقتے خودتـــــ را گم ڪردهاے،
وقتے خودتـــــ را از دستـــــ دادهاے،
وقتے نمے توانے با خودتـــــ ڪنار بیایے،
✅ بر سر #سجــــــاده بایستـــــ📿 و
نمازتـــــ را با دقتـــــ بخوان...
🛑 از خود فارغ شو تا به خودتـــــ بیایے
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
❤️❤️❤️
@rafiq_shahidam96
❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
هدایت شده از ❤️اباالفضلیامافتخارمه❤️
👆امروز کربلا ، شنبه دوازدهم تیرماه ۱۴۰۰
✅سفره ی حضرت ام البنین سلام الله علیها
کربلا المقدسه ، باب قبله حضرت اباالفضل
#شنبه_های_ام_البنینی
⬅️چه خوب است ما هم صبح های شنبه
سفره های صبحانه یا ناهار یا شام رو ، به نام حضرت ام البنین سلام الله علیها پهن کنیم و عرض ادب و عرض حاجت کنیم محضر مادر مقدس حضرت اباالفضل علیه السلام
🏳از این سفره ها معجزه دور نیست..!
#شنبه_های_ام_البنینی #حضرت_ام_البنین #ام_البنین #ام_العباس #حضرت_زهرا #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #حضرت_اباالفضل #حضرت_عباس #حضرت_زینب #حضرت_علی_اصغر #حضرت_علی_اکبر #کربلا #بین_الحرمین #باب_القبله #اربعین #حاج_محمود_کریمی #جمکران #حاج_مهدی_رسولی #حاج_حسین_یکتا #حاج_نریمان_پناهی #حاج_منصور_ارضی #نجف #نهج_البلاغه #قمر_بنی_هاشم #قمر_العشيرة #رفیق_شهیدم #شهید_ابراهیم_هادی #شهید_مهدی_زین_الدین #شهید_حسین_معزغلامی #شهدای_گمنام
https://www.instagram.com/p/CQ233SJHHTk/?utm_medium=share_sheet
🔹در عشق اگرچه منزل آخر شهادت است
🔹تکلیف اول است شهیدانه زیستن
🌹@rafiq_shahidam96
دشمن منتظر
غفلت و سستی ماست...
استراحت بماند بعد از شهادت ...
#شهیدمحمدمیثم_بیگلو🌻
🌹@rafiq_shahidam96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نامه حاج #قاسم به نویسنده کتاب #آن_23_نفر:
❤️احمد عزیزم؛ تقریظ و تحسین رهبر عزیزمان مرا تشویق به خواندن کتابت کرد و پس از قرائت آن به مقامت غبطه خوردم و افسوس، که در کارنامهام یک شب از آن شبها و یک روز از آن روزهای گرفتار در قفس را ندارم. شماها عارفان حقیقی و عابدان به عبودیت رسیدهای هستید که به عرش رسیدید، ایکاش در همان بالا بمانید. چه افتخار آمیز است ربانیون بر منبر نشسته، تربیت یافتگان منابر خود را به تماشا بنشینند. چه زیباست جوانان جویای کمال، کودکانِ کمالیافته در قفس دشمن را ببینند.
🌹ایکاش سفیرانِ در قصرهای مجلل نشسته کشورمان، این سفیران در قفس گرفتار شده را ببینند و چگونه سفیر بودن را بیاموزند.
🌹@rafiq_shahidam96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹بدون تعارف با یار دهه شصتی حاج قاسم سلیمانی
♦️ گفتگو با خانواده شهید مدافع حرم دهه شصتی که کمتر از یکماه قبل به دست تروریستهای تکفیری در سوریه به شهادت رسید.
#بسیار_زیبا #حتما_ببینید
🌹شادی ارواح مطهر شهدا #صلوات
#اللهم_صل_علی_محمدوآل_محمد
🌹@rafiq_shahidam96
🚨 خنـده ملائـک
آیتالله مجتهدی تهرانی فرمودند: در روایت است وقتی تلقین به بعضی مردگان خوانده می شود و او را تکان می دهند و می گویند: "اِسمَع!اِفهَم!" ملایکه میخندند که این زنده بود نفهمید الان چگونه بفهمد؟!!!❗️
خدا کند ما از این دسته نباشیم که ملائکه به ما بخندند. إن شاءالله تا زنده هستیم، بشنویم و بفهمیم.
💮 یک جای دیگر که ملائکه می خندند، زن بی حجابی است که رویش را از نامحرم نمی گرفته و حالا مرده است. وقتی او را دفن می کنند، باید روی او ر ا باز کنند و عقب بزنند، قبر کن می گوید: "یک محرم بیاید"
✅ اینجاست که ملائکه می خندند و می گویند: "این وقتی زنده بود، همه سر و صورت او را می دیدند و محرم و نامحرم نداشت، حالا می گویید محرم بیاید، رویش را عقب بزند؟
❤️❤️❤️
@rafiq_shahidam96
❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
💠 🌸 امام عسكرى عليه السلام :
إنَّ الوصولَ إلَى اللّه ِ سَفَرٌ لايُدرَكُ إلاّ بِامتِطاءِ اللَّيلِ ؛
وصال خداوند سفرى است كه جز با مركب شب زنده دارى به دست نمى آيد .
📚بحار الانوار، ج۷۸، ص۳۷۹
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
❤️❤️❤️❤️
@rafiq_shahidam96
❤️❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
#حاج_اسماعیل_دولابی(ره):
💎از بلاها فرار نکن سفارشی مال خودته گاهی خدا یک کاری را مخصوص شما آفریده است.
💎یک بچّه ی ناجوری به تو داده است،یک زن ناجور داده است،یک پدری داده است که خیلی خوش اخلاق نیست،یک چیز ناجور به تو داده است؛ با تو کار دارد.
💎یا بر عکسش،یک چیز جور به تو داده است،باز با تو کار دارد. یک معصومی را در خانه ات گذاشته است. اگر حقّ او را ادا کنی کارَت بالا می گیرد.
💎خلاصه اش در امتحان ها چیزهای ارزشمند خوابیده است.حواست را جمع کن تا ان شاءالله از عهده امتحان مافوق خودت برآیی.
💎اینکه زیردست خودت را کمک می کنی خوب است،امّا فرمان بالادست هایتان را بردن است که سخت است.ان شاءالله آن ها را فرمان ببرید و از زیرکار در نروید، ضرر نمی کنید.
📗طوبای محبّت/کتاب ششم
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
❤️❤️❤️❤️
@rafiq_shahidam96
❤️❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
1_1087051266
6.81M
👤حجت الاسلام امینی خواه
✏️آن سوی مرگ👆👆👆
(قسمت چهارم)
( اللهم عجل لولیک الفرج )
🌼➖➖➖➖➖➖🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋
پرچم گنبد حرم امام رضا(ع) مشکی شد
🔺در طلوع بیست و دومین روز از ماه ذی القعده و در آستانه روز زیارت مخصوص امام رضا علیه السلام و به روایتی شهادت آن حضرت، پرچم گنبد حرم رضوی تعویض شد و پرچم سیاه بر این گنبد به اهتزاز در آمد.
🔹"سید بن طاووس" در کتاب الإقبال بالأعمال الحسنه، در ذیل اعمال روز ۲۳ ذی القعده آورده است که:
🔰در بعضی از کتابهای دانشمندان غیر عرب دیدهام که زیارت امام رضا(ع) در روز ۲۳ ذی القعده، از نزدیک یا دور، به وسیله یکی از زیارات معروف یا آنچه که شبیه زیارت است، مستحب است.
🔻 در روایتی، امام رضا (ع) در این روز به شهادت رسیدهاند از این رو زیارت امام، ثواب ویژهای دارد.
زائرانت به کرامات تو عادت دارند
همه یک جور به این خانه ارادت دارند
🌹@rafiq_shahidam96
هدایت شده از ❤️اباالفضلیامافتخارمه❤️
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃چـشماتو ببند...
خیال ڪُن با خستگی تو جاده.... رسیدے پاے پیاده...
شبت شبہ اون شب💚
@abalfazleeaam
🔶 خیال ڪُن چـہ شورے و چـہ فروغی گُمی میون شلوغی....😔🥺
یاد بـی بـی زینب...
🥺😭💔
🤲🏻 اللهُـمَ الرزُقنا حـَرَم ...حـَـرَم...💚
@abalfazleeaam
🗓️ 1400/4/13
🍃🌹🍃🌹🍃🌹
#ابوالفضلیم_افتخارمه #حضرت_زهرا #حضرت_اباالفضل #حضرت_ام_البنین #حضرت_ابوالفضل #قمر_بني_هاشم #بین_الحرمین #باب_القبله #کربلا #اربعین #ارباب_شدی_که_رو_به_هر_کس_نزنم #حاج_مهدی_رسولی #حاج_منصور_ارضی #حاج_محمود_کریمی #حاج_حیدر_خمسه #حاج_میثم_مطیعی #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #مهدویت #مهدی_زین_الدین #جمکران #قم #مشهد #امام_حسین #اباعبدالله #رفیق_شهیدم #ابراهیم_هادی #شهید_مصطفی_صدرزاده #علمدار_کربلا #ابوالفضلی_ها #امام_رضا
https://www.instagram.com/p/CQ4P2s6HNOw/?utm_medium=share_sheet
کانال ابراهيم هادی (رفیق شهیدم )❤️
✅ عاشقانه شهدایی🌹 ♥️🍃 #رمان_یادت_باشد... 🍃♥️ 🌹🍃شهید سیاهکالی به روایت همسر🍃🌹 🍃قسمت13 پدرم ی
✅ عاشقانه شهدایی🌹
♥️🍃 #رمان_یادت باشد
قسمت 14
حمیدکه ازروی شوق چشمش راروی بدی آب وهوابسته بودگفت:"هوابه این خوبی.اتفاقاجون میده برای خریددونفره.امروزبایدحلقه روبخریم،من به مادرم قول دادم."
چندتامغازه طلافروشی رفتیم.دنبال یک حلقه ی سبک وساده میگشتم که وقتی به انگشتم می اندازم راحت باشم،ولی حمیددنبال حلقه های خاصی بودکه روی آن نگین کارشده باشد.ویترین مغازه هاراکه نگاه میکردیم،احساس کردم میخواهدحرف بزند،ولی جلوی خودش رامیگیرد.گفتم:"چیزی هست که میخواین بگین؟احساس میکنم حرفتون رومیخورین".
کمی تامل کردوگفت:"آره ولی نمیدونم الان بایدبگم یانه؟"
گفتم:"هرجورراحتین،خودتون روزیاداذیت نکنین،موردی هست بگین."
یک ربع گذشت.همه ی حواسم رفته بودبه حرفی که حمیدمیخواست بگوید.روی ویترین مغازه هاتمرکزنداشتم ونمیتوانستم انتخاب کنم.گفتم:"حمیدآقا!میشه خواهش کنم حرفتون روبزنین،من حواسم پرت شده که شماچی میخوای بگی؟"هنوزهمین طوری رسمی همیشه باحمیدصحبت میکردم.
به شوخی گفت:"آخه تامل من تموم نشده!"
گفتم:"ممنون میشم تامل خودتون روتموم کنیدکه من بتونم توی این وضعیت آب وهواباحواس جمع یه حلقه انتخاب کنم!"
بازکمی صبرکردودست آخرگفت:"میشه مهریه روکمتربگیریم؟من باچهارده تاموافق ترم."
تاگفت مهریه،یادحرفهای دیروزوپیشنهادمادرم به حمیدافتادم که قراربودموقع خریدحلقه،سرمهریه چانه های آخررابزند!گفتم:"این همه تامل برای همین بود؟من که نظرم روهمون دیروزگفتم.همه ی فامیل های سمت مادری من مهریه های بالای پونصدتاسکه دارن،بازمن خوب گفتم سیصدسکه.دویست تابه شماتخفیف دادم.شماهم قبول کن،خیرش روببینی!
"هیچ حرفی نزد.ازروزاول که باهم صحبت کردیم همین رفتارراداشت،فقط میخواست من راضی باشم.این رفتاربرایم خیلی باارزش بود.
بعدازکلی سبک سنگین کردن،یک حلقه ی متوسط خریدیم؛گرمی صدوچهارده هزارتومان که سرجمع ششصدهزارتومان شد.موقع برگشت ازحمیدخواستم پیاده برگردیم.دوست داشتم باهم صحبت کنیم،بیشتربشنوم وبیشتربشناسمش؛این طوری حس آرامش بیشتری پیدامیکردم.
ازبازارتاچهارراه نظام وفاپیاده آمدیم.حمیددنبال مغازه ی آبمیوه فروشی بودکه من رامهمان کند،اماهرچه جلورفتیم چیزی پیدانکردیم.گفت:"اینجایه مغازه نداره آدم بخوادخانمش رومهمون کنه؟"خندیدم وگفتم:"خب این خیابون همش الکتریکیه،کی میاداینجاآبمیوه فروشی بزنه؟"
مغازه های الکتریکی راکه ردکردیم،نزدیک منبع آب خیابان سعدی بالاخره یک آبمیوه فروشی پیداکردیم.حسابی خودش رابه خرج انداخت؛دوتابستنی به همراه آب طالبی وآب هویج خرید.آب معدنی هم خرید.
من بالیوان کمی آب خوردم.به حمیدگفتم:"ازنظربهداشتی نظربعضیااینه که آب روبایدتوی لیوان شخصی بخوریم،ولی شنیدم یکی ازعلماسفارش کردن برای اینکه محبت توی زندگی ایجادبشه خوبه که زن وشوهرتوی یه لیوان آب بخورن."تااین راگفتم،حمیدلیوان خودش راکنارگذاشت ولیوانی که من باآن آب خورده بودم راپرکرد.موقع آب خوردن خجالت میکشید،گفت:"میشه بهم نگاه نکنی من آب بخورم؟"
میخواستم اذیتش کنم.ازاوچشم برنداشتم.خنده اش گرفته بود.نمیتوانست چیزی بخورد.گفتم:"من روکه خوب میشناسید،کلابچه شیطونی هستم."بعدهم شروع کردم به گفتن خاطرات بچگی وبلاهایی که سرخواهرکوچکترم می آوردم.گفتم:"یادمه بچه که بودم چنگال رومیزدم توی فلفل وبه فاطمه که دوسال بیشترنداشت میدادم.طفلی ازهمه جابی خبرچنگال رومیذاشت داخل دهانش،من هم ازگریه آبجی کیف میکردم!"
خاطرات وشیطنت های بچگی راکه گفتم،حمیدباشوخی وخنده گفت:"دختردایی،هنوزدیرنشده.شتردیدی ندیدی!میشه من باشماازدواج نکنم؟"گفتم:"نه،هنوزدیرنشده!نه به باره،نه به دار!بریدخوب فکراتون روبکنین،خبربدین."
بعدازخوردن بستنی،بااینکه خسته شده بودم،ولی بازپیاده راه افتادیم.حسابی سردل صحبت هایش بازشده بود،گفت:"عیدهاکه می اومدیم خونتون دوست داشتم دراتاق روبازکنی بیای بیرون که ببینمت.وقتی نمی اومدی،حرصم میگرفت،ولی ازخونتون که درمی اومدیم،ته دلم میدیدم که ازکارت خوشم اومده،چون بیرون نیومدی که نامحرم توروببینه".راست میگفت.عادت داشتم وقتی نامحرمی به خانه مامی آمدازاتاقم بیرون نمی آمدم.
برایم جالب بودبدانم عکس العمل حمیدوقتی باراول جواب منفی دادم چه بوده.پرسیدم:"وقتی شنیدین من جواب رددادم چی شد؟"
&ادامه دارد...
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
کانال ابراهيم هادی (رفیق شهیدم )❤️
✅ عاشقانه شهدایی🌹 ♥️🍃 #رمان_یادت باشد قسمت 14 حمیدکه ازروی شوق چشمش راروی بدی آب وهوابسته بودگفت:
✅ عاشقانه شهدایی🌹
♥️🍃 #رمان_یادت_باشد... 🍃♥️
🌹🍃شهید سیاهکالی به روایت همسر🍃🌹
🍃قسمت15
حمیدآهی کشیدوگفت:"دست روی دلم نذار.من بی خبرازهمه جاوقتی این حرفهاروشنیدم ازاتاق بیرون اومدم وازمادرم پرسیدم شمامگه کجارفته بودین؟این حرفهابرای چیه؟مامان هم داستان روتعریف کردکه رفتیم خونه دایی تقی،ولی فرزانه جواب ردداد.منم باناراحتی وبه شوخی گلایه کردم که آخه مادرمن!رفتیدخواستگاری،منونبردین؟خودتون تنهایی رفتین؟کجابدون دامادمیرن خواستگاری که شمارفتید؟بعدهم رفتم داخل اتاق.اشکم درآمده بود.پیش خودم میگفتم من دخترداییمودوست دارم.هرچی میگذشت،اطمینانم بیشترمیشدکه توبالاخره زن من میشی،امابعدکه شنیدم جواب رددادی همش باخودم کلنجارمیرفتم که مگه میشه کسی که این همه بهش فکرمیکنم ودوستش دارم منودوست نداشته باشه؟"
صحبت به این جاکه رسید،من هم داستان قول وقراری که باخداداشتم راتعریف کردم.گفتم:"قبل ازاینکه شمادوباره بیایدوباهم صحبت کنیم،نذرکرده بودم چهل روزدعای توسل بخونم،بعدهم اولین نفری که اومدوخوب بودجواب بله روبدم،اماشماانگارعجله داشتی؛روزبیستم اومدین!"
حمیدخندیدوگفت:"یه چیزی میگم،لوس نشیا"درحالی که ازلحن صحبت حمیدخنده ام گرفته بود،گفتم:"می شنوم بفرما."گفت:"واقعیتش من یه هفته قبل ازاینکه برای باردوم بیایم خونتون رفته بودم قم،زیارت حرم کریمه ی اهل بیت.اونجابه خانوم گفتم یاحضرت معصومه سلام ا...علیهامیشه اونی که من دوستش دارموبه من برسونی؟دل من پیش فرزانه مونده،منوبه عشقم برسون!من توروازکریمه اهل بیت گرفتم."
تاملی کردم وگفتم:"حمیدآقا!حالاکه شمااین روگفتی،اجازه بده منم خوابی که چندسال پیش دیدم روبرات تعریف کنم.البته قول بده شماهم زیادی هوایی نشی!"پرسید:"مگه چه خوابی دیدی؟"
گفتم:"چندسال پیش توی خواب دیدم یه هلیکوپتربالای خونه دورمیزنه ومنوصدامیکنه.وقتی بالای پشت بوم رفتم،ازداخل همون هلیکوپتریه گوسفندسربریده بغل من انداختن."
حمیدگفت:"خواب عجیبیه.دنبال تعبیرش نرفتی؟"
گفتم:"این خواب توی ذهنم بود،ولی باکسی مطرح نکردم،تااین که رفته بودیم مشهد.توی لابی هتل یه تعدادکتاب زندگی نامه وخاطرات شهدابود.اونجااتفاقی بین خاطرات همسرشهید"ناصرکاظمی"،فرمانده ی سپاه پاوه خوندم که ایشون هم خوابی شبیه خواب من دیده.نوشته بودوقتی که مثل من باراول به خواستگاری جواب منفی داده بود،توی خواب می بینه یه هلیکوپتربالای خونه اومدویه گوسفندسربریده همراه یه ماهی توی بغلش انداخت.وقتی این خواب روبرای همکارش تعریف کرده بود،همکارش گفته بودگوسفندسربریده نشونه قربونی توی راه خداست.احتمالاتوازدواج که میکنی همسرت شهیدمیشه.اون ماهی هم نشونه ی بچه است؛البته همسرت قبل ازبه دنیااومدن بچه شهیدمیشه.نهایتاآخرقصه ی زندگیش دقیقاهمینطوری شد.قبل ازبه دنیااومدن بچه،همسرش شهیدشد.اونجاکه این خاطره روخوندم،فهمیدم که من هم احتمالاهمسرشهیدمیشم."
این ماجراراکه تعریف کردم،حمیدنگاه غریبی به من انداخت وگفت:"یعنی میشه؟من که آرزومه شهیدبشم،ولی ماکجاوشهادت کجا."
آن روزکلی باهم پیاده آمدیم وصحبت کردیم.اولین باری بودکه این همه بین ماصحبت ردوبدل میشد.به کانال آب که رسیدیم واقعاخسته شده بودم.حمیدخستگی من راکه دیدپیشنهاددادسوارتاکسی بشویم.تاسوارماشین شدیم،گفت:"ای وای!شیرینی یادمون رفت.بایدشیرینی میگرفتیم."
راهی نیامده بودیم که ازماشین پیاده شدیم.به سمت بازارچه کابل البرزرفتیم.دوجعبه شیرینی خرید؛یک جعبه برای خودشان،یک جعبه هم برای خانه ی ما.یک کیلوهم جدابرای من سفارش داد.گفت:"این شیرینی گل محمدی هم برای خودت،صبح هامیری دانشگاه بخور."
دوست داشتم تاریخ تولدحمیدرابدانم.برای اینکه مستقیماسوالی نکنم تاسفارش شیرینی هاآماده بشودازقصدبه سمت یخچال کیک های تولدرفتم.نگاهی به کیک هاانداختم وگفتم:"این کیک رومی بینین چه شیک وخوشگله؟تولدامسالم که گذشت!امادوم تیرسال بعدهمین مدل کیک روسفارش میدیم.راستی حمیدآقا،شمامتولدچه ماهی هستین؟"
گفت:"به تولدمن هم خیلی مونده،تولدم چهاراردیبهشته."
تاحمیدتاریخ تولدش راگفت درذهنم مشغول حساب وکتاب روزوماه تولدمان شدم.خیلی زودتوانستم یک وجه اشتراک قشنگ پیداکنم.حسابی ذوق زده شدم،چون تاریخ تولدمان هم به هم می آمد.من متولددومین روزچهارمین ماه سال بودم وحمیدمتولدچهارمین روزدومین ماه سال!
ازشیرینی فروشی تافلکه ی دوم کوثربایدپیاده میرفتیم.حمیدورزشکاربودوازبچگی به باشگاه میرفت.این پیاده رفتن هابرایش عادی بود،ولی من تاب این همه پیاده روی رانداشتم.وسط خیابان چندبارنشستم وگفتم:"من دیگه نمیتونم،خیلی خسته شدم."حمیدهم شیرینی به دست باشیطنت گفت:"محرم هم که نیستیم دستتوبگیرم.اینجاماشین خورنیست،مجبوریم تاسرخیابون خودمون روبرسونیم تاماشین بگیریم."
&ادامه دارد...
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
رفیقتواولینبارهبندگیمیکنی
اماخداخیلیوقتهخداییمیکنه؛
پسدرهرموضوعی..
ودرهرموقعیتی..
فقطبه #خُداتوکلکن...(:🌿🙃
خدا هر لحظه درِ گوشِت میگه:
اونی که عاشقته #منم، دلت رو با یادِ من آروم کن، بی خیالِ بقیه..😉♥️
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🔶 جـز وصل تو دل بـہ هـر چـہ بستم تـوبـہ....
@rafiq_shahidam96
🔹 بـے یاد تـو، هـرجـا ڪـہ نشستم تـوبـہ...
💠 در حضـرت تـو...
تـوبـہ شـڪسـتـم صـدبـاااااار
😔😔
@rafiq_shahidam96
↩️ زین تـوبـہ ڪہ صدبار تـوبـہ شڪستم تـوبـہ......
😔😔
🗓️ 1400/4/13
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#کار_بچه_های_خودمونه #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
@rafiq_shahidam96
#رفیق_شهیدم #ابراهیم_هادی #شهید_گمنام #کانال_کمیل #رفاقت_با_شهدا #خادمین_شهدا #خادم_الشهدا #مصطفی_صدرزاده #عمار_حلب #حاج_مهدی_رسولی #رفیق_شهیدم_ابراهیم_هادی #خیلی_دوست_دارم_مثل_تو_باشم #طلاییه #رزق_محرم #محرم #اربعین #یا_قمر_بنی_هاشم #بین_الحرمین
https://www.instagram.com/p/CQ5Au4qjGEu/?utm_medium=share_sheet
🌀کیفیت نماز پر فضیلت یکشنبه ماه ذیقعده
💯 رسول خدا(صلی الله علیه وآله) کیفیّت نماز را این گونه بیان فرمود که:
👈 در روز یکشنبه غسل کند و وضو بگیرد و چهار رکعت نماز بخواند (دو رکعت دو رکعت) در هر رکعت، سوره «حمد» یک مرتبه، سوره «قل هو الله» سه مرتبه و سوره های «فلق» و «ناس» را یک مرتبه بخواند; و بعد از اتمام نماز هفتاد مرتبه استغفار کند، سپس بگوید:
لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللهِ الْعَلیِّ الْعَظیمِ
👌 آنگاه بگوید:
یا عَزیزُ یا غَفّارُ، اِغْفِرْ لی ذُنُوبی، وَ ذُنُوبَ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ، فَاِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلاَّ اَنْتَ
🌹@rafiq_shahidam96