eitaa logo
کانال ابراهيم هادی (رفیق شهیدم )❤️
4.5هزار دنبال‌کننده
22.5هزار عکس
14.1هزار ویدیو
177 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
*سلام_امام_زمانم 🌷🤚🏻* ای ڪـاش جمــال مــاہ او می دیدم عالم همـــہ سـر بـہ راہ او می دیدم ای ڪاش نمیمــردم و در روز ظہور خـود را یڪی از سپــاہ او می دیدم  ‌‌🕊️🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 در تاریکی شب با ابراهیم قدم میزدیم پرسیدم:آرزوی شما شهادته،درسته؟ خندیدو گفت:شهادت ذره ای از آرزوی من است من میخواهم چیزی از من نماند. مثل ارباب بی کفن،حسین(ع)قطعه قطعه شوم اصلا دوست ندارم جنازه ام برگردد دلم میخواهد گمنام بمانم چون مادر سادات قبر ندارد نمیخواهم مزار داشته باشم. خوشبحالت که به آرزویت رسیدی و گمنام شدی🕊
شهید ابراهیم هادی هر کاری انجام میداد فقط و فقط برای رضای خدا بود و دوست نداشت کسی از آن خبر داشته باشد. مدتی بود که ابراهیم در مقر اندرزگو نمی خوابید و برای خواب به آشپز خانه میرفت. بعد فهمیدم بچه های آشپزخانه همگی اهل نماز شب اند برای همین ابراهیم به آنجا میرفت چون اگر داخل مقر نماز میخواند همه خبر دار میشند. آگاه باش عالم هستی ز بهر توست غیر از خدا هر آنچه خواهی شکست توست 🌷هدیه به روح پاکش http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 هرروز یک صفحه صفحه91 به نیت ظهور منجی عالم بشریت 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 ❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 🌹🌹🌹 @rafiq_shahidam ❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 - ‌هر‌ ‌که‌ پیامبر ‌را‌ اطاعت‌ کند ‌در‌ حقیقت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ اطاعت‌ کرده‌، و ‌هر‌ ‌که‌ پشت‌ کند [بدان‌ ‌که‌] ‌ما تو ‌را‌ ‌بر‌ آنان‌ نگهبان‌ نفرستاده‌ایم‌ 81 - و [‌در‌ حضور تو] می‌گویند: فرمانبرداریم‌! ولی‌ چون‌ ‌از‌ نزد تو بیرون‌ روند، جمعی‌ ‌از‌ ‌آنها‌ شبانه‌، ‌غیر‌ ‌از‌ آنچه‌ تو می‌گویی‌ ‌در‌ سر می‌پرورند، و خداوند آنچه‌ ‌را‌ شبانه‌ ‌در‌ سر می‌پرورند می‌نویسد ‌پس‌، ‌از‌ ‌آنها‌ روی‌ بگردان‌ و ‌بر‌ ‌خدا‌ توکل‌ کن‌ ‌که‌ پشتیبانی‌ ‌خدا‌ کافی‌ ‌است‌ 82 - آیا ‌در‌ قرآن‌ تدبر نمی‌کنند! ‌اگر‌ ‌از‌ جانب‌ ‌غیر‌ ‌خدا‌ ‌بود‌ قطعا ‌در‌ ‌آن‌ اختلاف‌ فراوان‌ می‌یافتند 83 - و چون‌ ‌به‌ آنان‌ خبری‌ ‌از‌ امن‌ ‌ یا ‌ ناامنی‌ برسد ‌آن‌ ‌را‌ پخش‌ می‌کنند، و حال‌ ‌آن‌ ‌که‌ ‌اگر‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌به‌ پیامبر و اولیای‌ امر ‌خود‌ ارجاع‌ می‌دادند قطعا کسانی‌ ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ می‌توانند ‌آن‌ ‌را‌ استنباط کنند [صدق‌ و کذب‌] ‌آن‌ ‌را‌ می‌فهمیدند، و ‌اگر‌ فضل‌ و رحمت‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌شما‌ نبود مسلما جز شمار اندکی‌، همه‌ ‌از‌ شیطان‌ پیروی‌ می‌کردید 84 - ‌پس‌ ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ پیکار کن‌ ‌که‌ جز ‌بر‌ نفس‌ خویش‌ مکلف‌ نیستی‌، و مؤمنان‌ ‌را‌ [‌به‌ پیکار] برانگیز، شاید ‌خدا‌ گزند آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ کافر شدند ‌از‌ ‌شما‌ باز دارد، ‌که‌ قدرت‌ ‌خدا‌ بیشتر و کیفرش‌ سخت‌تر ‌است‌ 85 - ‌هر‌ ‌که‌ شفاعتی‌ نیکو کند، ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌آن‌ بهره‌ای‌ ‌باشد‌ و کسی‌ ‌را‌ ‌که‌ شفاعتی‌ بد کند وی‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌آن‌ سهمی‌ ‌باشد‌ و مسلما خداوند ‌بر‌ ‌هر‌ چیزی‌ مراقب‌ و تواناست‌ 86 - و زمانی‌ ‌که‌ ‌به‌ ‌شما‌ درود گفته‌ شد، ‌شما‌ ‌به‌ صورتی‌ بهتر ‌از‌ ‌آن‌ ‌ یا ‌ همانند ‌آن‌ ‌را‌ پاسخ‌ دهید همانا خداوند حسابرس‌ همه‌ چیز ‌است‌ 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
سلام علیکم خادم تبادل ⤵️⤵️⤵️ @ghomnam133abbas تمام تبادل ها ساعت 14 تا 15 ظهر میباشد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره ای شنیدنی از دختر شهید سردار حاج قاسم سلیمانی 🥀🥀🥀🥀 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌ ………‹🌹🍃࿐›………
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگـر یلـدایــے هستــ ... اگـر دورهمــی هستــــ ... اگـر آرامشـے هستــ ... همــہ از خـون شھـــدا هستـــ.... 🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌤 " آفتاب شب یلدای همه... گریه ی پشت تمنای همه " مهدی جان " هیچ کس یاد غریبیِ تو نیست گریه کن جای خودت، جای همه...😭" نوای_انتظار یلدای_غیبت
گریه ها می‌کرد تا امت شود بیدار حیف از صدایِ گریه‌اش امت فقط بی‌خواب شد! ... . #🏴 #🖤
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀رمان ✿❀ ✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵ ✿❀قسمت چند روز قبل از عمل دست ایوب حساب کتاب میکردم، با پولی ک داشتیم ایوب زیاد نمیتوانست بستری بماند. ناگهان در زدند. ایوب پشت در بود. با سر و صورت کبود و خونی. جیغ کشیدم _ "چی شده ایوب؟" آوردمش داخل خانه _"هیچی،کتک خوردم...." هول کردم _"از کی؟ کجا؟" _ توی راه جمع شده بودند، پلاکارد گرفته بودند دستشان که ما را توی ایران شکنجه می کنند. من هم رفتم جلو و گفتم دروغ می گویید... که ریختند سرم آستینش را بالا زدم + فقط همین؟ پلک هایش را از درد به هم فشار می داد. _ خب قیافه ام هم تابلو است که ام.. و خندید. دستش کبود شده بود. گفتم: _باز جای شکرش باقی است قبل از عمل اینطور شدی ایوب بالاخره بستری شد و عمل شد... خدا رو شکر عمل موفقیت آمیز بود. چند روز بعد با ایوب رفتیم شهر را بگردیم... میخواست همه جای را نشانم بدهد دوربین عکاسیش را برداشت من هم محمد حسین را گذاشتم داخل کالسکه و چادرم را سرم کردم و رفتیم. توی راه بستنی خریدیم. تنها خوراکی بود که می شد با خیال راحت خورد.. و نگران و حرام بودنش نبود. ها توی خیابان بودند. چند قدمی مسیرمان با مسیر آنها یکی می شد. رویم را کیپ گرفتم و کالسکه را دنبال ایوب هل دادم، ما را که دیدند بلندتر شعار دادند. شیطنت ایوب گل کرد.. دوربین را بالا گرفت که مثلا عکس بگیرد، چند نفر آمدند که دوربینش را بگیرند. ایوب واقعا هیچ عکسی نیانداخته بود. به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀رمان ✿❀ ✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵ ✿❀قسمت وقتی برگشتیم ایران، ایوب رفت دنبال درمان فکش تا بعد برود . دوباره عملش کردند. از اتاق عمل که آمد صورتش باد کرده بود. دور سر و صورتش را باند پیچی کرده بودند.گفتم _محمد حسین خیلی بهانه ات را می گرفت. _ حالا کجاست _فکر کنم تا الان پدر نگهبان را در آورده باشد. رفتم محمد حسین را بگیرم صدای گریه اش از طبقه پایین می آمد. تا رسیدم گفت: _خانم بیا بچه ات را بگیر نشست و جای کفش محمد حسین را از روی شلوارش پاک کرد. + زحمت کشیدید آقا اشک هایش را پاک کردم. + بابا ایوب خیلی سلام رساند، بالا مریض های دیگر هم بودند که خوابیده بودند. اگر می آمدی آنها را بیدار می کردی. صدای ایوب از پشت سرم آمد _ سلام بابا برگشتم، ایوب به نرده ها تکیه زده بود و از پله ها به زحمت پایین می آمد. صدای نگهبان بلند شد. - آقا کجاا؟؟ محمدحسین خیره شد به سر بزرگ و سفید ایوب که جز کمی از لب و چشم هایش چیز دیگری از آن معلوم نبود. محمد حسین جیغ کشید و خودش را توی چادرم قایم کرد. ایوب نرده ها را گرفت و ایستاد. _ بابایی،من برای اینکه تو را ببینم این همه پله را آمدم پایین، آنوقت تو از من میترسی؟ محمد حسین بلند بلند گریه می کرد. نگهبان زیر بغل ایوب را گرفت و کمکش کرد تا از پله ها بالا برود. رنگ ایوب از شدت ضعف زرد شده بود. به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند
😊😊😊 چون تیر رها گشتـه ز چله شده ایم! مهمان شمــا در شب چله شده ایم! از برکت ایـن سفره ی الوان شما تا خرخره خورده،چاق و چلـه شده ایم! 🌹🌺🌸🌷💐🌸🌺🌹🌷💐 شب یلداتون مبارک عمرتون به بلندای شب یلدا خیلی دوستتون داریم ❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam @sadrzadeh1 @abalfazleeaam ❤️❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸🍃 بسم رب الزهرا سلام الله علیها 💝روز خود را با سلام به مادردو عالم (س) آغاز کنیم... 💝ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا 💝السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ 💝السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْن ان شاءالله با دعای خیر مادرانه حضرت زهرا سلام الله علیها بتونیم به خدا برسیم 🌹➖〰➖🌸➖〰➖🌹 بسم رب الزهرا سلام الله علیها 💝روز خود را با سلام به مادردو عالم (س) آغاز کنیم... 💝ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا 💝السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ 💝السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْن ان شاءالله با دعای خیر مادرانه حضرت زهرا سلام الله علیها بتونیم به خدا برسیم 🌹➖〰➖🌸➖〰➖🌹 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── ❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 🌹🌹🌹 @rafiq_shahidam ❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c #──
این‌خاڪ‌تشنہ‌،بےتــوبہ‌باران‌نمےرسد باغ‌خـزان‌زده‌بہ‌بهـ🌺ـاران‌نمےرسد خورشیدۍوزمین‌وزمان‌درمدارتوستـ مولاۍمن‌،بیاڪہ‌جهـ🌱ـان‌بیقرارتوستـ... 🌤... http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🍂«من از دنیای شما بیزارم و بر مردان شما خشمگین هستم چرا که آنها از آزمون خود سربلند بیرون نیامدند» 🥀 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c