💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
هرروز یک صفحه
صفحه92
به نیت ظهور منجی عالم بشریت
#قران
💐💐💐💐💐💐💐💐💐
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
❤️❤️❤️❤️
@rafiq_shahidam96
🌹🌹🌹
@rafiq_shahidam
❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
#ترجمه_صفحه92
خداوند جز او معبودی نیست قطعا شما را به روز رستاخیز که شکی در [وقوع] آن نیست گرد خواهد آورد، و چه کسی در سخن راستگوتر از خداست!
88 - چرا در مورد منافقان دچار دو دستگی شدهاید! حال آن که خدا آنها را به سبب آنچه کردند نگونسار کرده است آیا میخواهید کسی را که خدا گمراه کرده به راه آورید! و هر که را خدا گمراه کند هرگز راهی برایش نخواهی یافت
89 - آنها دوست دارند شما هم مانند آنها کافر شوید تا با آنها یکسان گردید پس، از آنها دوست مگیرید تا این که در راه خدا هجرت کنند پس اگر رو برتافتند، هر جا آنها را یافتید بگیرید و بکشید و از آنها دوست و یاور نگیرید
90 - مگر آنها که به گروهی پیوندند که میان شما و آنها پیمانی هست، یا در حالی نزد شما بیایند که دلهایشان از پیکار با شما یا با قوم خود به تنگ آمده باشد و اگر خدا میخواست قطعا آنها را بر شما چیره میساخت و با شما میجنگیدند پس اگر آنها از شما کناره گرفتند و با شما سر جنگ نداشتند و به شما پیشنهاد صلح دادند، دیگر خدا برای شما راهی [برای مبارزه] علیه آنان قرار نداده است
91 - گروهی دیگر را خواهید یافت که میخواهند از ناحیه شما و قوم خود در امان باشند، [ولی] هرگاه به فتنه دعوت شوند با سر در آن فرو میروند پس اگر [از آزار] شما کنار نکشیدند و صلح نکردند و از شما دست برنداشتند آنها را بگیرید و هر کجا یافتیدشان بکشید اینانند که دست شما را در مبارزه با آنها باز گذاشتهایم
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
📝 #یادمون_باشه ؛
اگر نگران اضافه شدنِ یه فرد جدید، به جمعی هستیم که بهش تعلّق داریم ؛
مثل یه عروس جدید، یه داماد جدید، یه همکار جدید، یه رفیق جدید و ...
درواقع، نگران چیزی در درون خودمون هستیم، که در مجاورت با اون آدم، که هنوز نمیشناسیمش؛ ممکنه تحریک بشه!
➖ مثلا ممکنه نگران توجهِ دیگران، به خودمون بشیم، که با اومدن یه فرد جدید، از ما برداشته میشه!
➖ یا اون آدم، ممکنه در بعضی کمالات از ما، موفقتر و جلوتر باشه؛ که بیماریهایی مثل خودشیفتگی، حسادت، رقابت، چشم و هم چشمی و ... رو در ما تحریک کنه.
و ......
در حقیقت، در این مدل آشفتگیها یا ناسازگاریها، قبل از اینکه دیگران رو موشکافی یا ارزیابی کنیم، بهتره یه چکاپ از خودمون بعمل بیاریم.
#نور_در_کلام_نور
سیده زنان اهل بهشت حضرت زهرا سلام الله علیها می فرمایند:
اَلْبُشْرى فى وَجْهِ الْمُؤْمِنِ یُوجِبُ لِصاحِبهِ الْجَنَّةَ، وَ بُشْرى فى وَجْهِ الْمُعانِدِ یَقى صاحِبَهُ عَذابَ النّارِ.
تبسّم و شادمانى در برابر مؤ من موجب دخول در بهشت خواهد گشت، و نتیجه تبسّم در مقابل دشمنان و مخالفان (به جهت تقیه از آنان) سبب ایمنى ازعذاب خواهد بود.
📚مستدرك الوسائل : ج 12، ص 262
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
هدایت شده از دری به سوی یاران عاشق
مابچه های مادر پهلوشکسته ایم....
ما از الست طایفه سینه خسته ایم......
●—●●—●
ما در #جبهه ها وقتی هیچ
پناهی نداشتیم به دامن
« #حضرت_زهرا س»
پناه میبردیم و هیچ ملجأیی
جز #صدیقه_کبری
نداشتیم .....
#سردار_دلها
#شهید_قاسم_سلیمانی
#راهیان_نور
#خادم_الشهدا
#منا_اهل_البیت
#خادم_مثل_قاسم
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
#حضرت_زهرا
#شهادت_حضرت_زهرا
#امام_زمان_عج
#امام_زمان
✾✾
✨دری به سوی یاران عاشق 🌙
#شهید_علی_محمد_کهکشانی❤️
#کاشان😎 #رفیق_شهید🌹
#صلوات_بر_امام_زمان_عج©®
💚✨
╔━━━━๑ღ✨🕊ღ๑━━━━╗
https://eitaa.com/daribesoyeyaranashegh
╚━━━━๑ღ✨🕊ღ๑━━━━╝
💙✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•﷽• باعشق "حُسین" هَرکہ سَروکارنَدارد؛ بیچاره وتَنهاست خَریدار ندارد🥀💔
بِسـٰمِخُــداۍحُسیـٰن؏🌱"
🖤͜͡🌱¦⇜کانالمونـ {,دڔ حال عۻۅ ڲیــری....}
اسٺوࢪے،عڪس نوشتہ
پࢪوفایݪ مذهبـے،عڪس حرم
مداحے هاےدݪنشین
حدیث اماماݩ و پیامبࢪاݩ
بیوگرافے هاے مذهبـے
و ڪݪے پسٺ هاے دیگہ.... 😁😉♥️
ݫۅد عۻو ۺو ۅاسهــ رفیقتمـ جا بگیــر {😌🍀}
→@meshkatt72←
رِفـیـقِاَبَـد؎ِحـٰاجقـٰاسـِم..وـ
رِفـٰاقَـتـےکـِہبـٰاشَـھـٰادَتاِدٰامـِہیـٰافِـت••シ!'
از رفاقت تا شهادت😉
→@meshkatt72←
♥️🍃
در همان لحظه ای که گذشته ام را دیدم و اعمال من بررسی می شد ، دعاهای مادرم را دیدم که در سرنوشت من بسیار تاثیرگذار بود.
بارها گناه یا خطایی از من سرزده بود که با دعای مادرم پاک شده و بی حساب شده بودم و یا هرجا قرار بود بلا یا عقوبتی بر من وارد شود ، با دعای مادرم برطرف شده بود.
یعنی مقام مادر این گونه است. هریک از دعاهای یک مادر این قدرت را دارد تا آینده انسان را کاملا تغییر دهد ...👌👌
📚 #شنود.
#روزتون_شهدایی
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam96
@rafiq_shahidam96
🕊️🕊️🕊️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹قابل توجه عزیزانی که در خصوص #شهدا فعالیت میکنند:
📌 🔅فیلم تکاندهنده از بوسه رهبرانقلاب بر لباس یکی از شهدا به درخواست دختر شهید🔅
🔹️ در سفر 🔅رهبر معظم انقلاب🔅 در مهرماه ۱۳۹۰ به کرمانشاه دختر یکی از 🔅شهدای دفاع مقدس🔅 که به تازگی 🔅پیراهن پدر شهیدش🔅 را برایش آورده بودند، خود را به 🔅رهبر انقلاب🔅 رسانده و میخواهد که پیراهن 🔅پدر شهیدش🔅 را برای تبرک ببوسد
🔹️ 🔅رهبر معظم انقلاب🔅 بعد از بوسیدن تاکید میکنند : 🔅« من متبرک شدم»🔅
🌹شادی ارواح طیبه شهدا #صلوات
فرازی از وصیت نامه📜
شهید عباس عباس کردانی🕊
همچون حضرت زهرا (س)....💔
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
❤️❤️❤️❤️
@rafiq_shahidam96
🌹🌹🌹
@rafiq_shahidam
❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥گفتگوی یلدایی مادر شهید با عکس فرزندانش، اشک مجریان را درآورد
﷽
کانال شهید بابک نوری هریس 📢
با حدیث های روزانه 😇
تلنگر های ناب 👌
مشاوره های زناشویی 👥
دانستنی های قرآن 🌹
عکسهای زیبا مذهبی 📸
متن های مذهبی 💚
مداحی های روزانه💐
کتاب صوتی سه دقیقه در قیامت📔
روزانه معرفی یک شهید 🤩
وکلی مطالب جذاب دیگه... 😊
اگه نبود لفت بده...
بدو بیا...♡ 🏃♂
@Rofagaysohada
هدایت شده از کانال شهید مصطفی صدرزاده ♥️
سید ابراهیم
فرمانده
@shahid__mostafa_sadrzadeh1
خواستم بگویم
اولین بار بابا گفتنش ...👶🏻
شیرین زبانی اش...💚
قدم های اول راه افتادن...👣
مدرسه رفتن ...📚
سرمشق بابا نوشتنش...✏️
اما می دانم
خدای تو یکی
و جوابت یکی است:
(زنم و بچه ام و
همه هفت جد و آبادم
فدای یه کاشی
حرم بی بی(زینب) سلام الله علیها)
@shahid__mostafa_sadrzadeh1
@shahid__mostafa_sadrzadeh2
💝🌹💕💝🌹💕💝🌹💕
#شهید_مصطفی_صدرزاده #شهیدمدافع_حرم #سید_ابراهیم #رفیق_شهیدم #مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها #شهید_رحمان_مدادیان #شهید_ابراهیم_هادی #شهید_حسین_معزغلامی
https://www.instagram.com/p/CXychIhoUSc/?utm_medium=share_sheet
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زیارت_از_راه_دور
امروز که روز زیارتی امام رضاست...از دور و نزدیک...چشمانمان را ببندیم...دستی روی سینه بگذاریم و...با سلامی...زائر امام هشتم شویم
عظمت والای حضرت رضا(ع) در پیشگاه الهی
حضرت جواد(ع) می فرماید:
یکی از اصحاب حضرت رضا(ع) بیمار شد، حضرت(ع) به عیادت ایشان آمد و از او پرسید: چگونهای؟ گفت: حالم به شدت وخیم است، مرگ را میبینم، حضرت فرمود: مرگ را چگونه یافتی؟ گفت: بسیار سخت و دردناک.
ایشان ادامه دادند: این در آغاز است و برخی از حالات خودش را به تو نشان داده است. مردم دو گروهند: گروهی با مرگ راحت میشوند و گروهی، مردم از دست آنها راحت میشوند. ایمان به خدا و به ولایت را تجدید کن (اقرار به شهادتین و ولایت کن) تا راحت شوی.
آن مرد این کار را انجام داد، سپس گفت: ای پسر رسول خدا(ص) اینک فرشتههای پروردگارم با درودها و تحفهها بر شما سلام میکنند و مقابل شما ایستادهاند، اجازه بدهید بنشینند.
حضرت فرمودند: ای ملائکه پروردگار، بنشینید. سپس حضرت به آن مریض فرمود: از ملائکه بپرس آیا آنها دستور دارند که در حضور من بایستند؟ مریض پرسید، آنها گفتند:
اگر همه فرشتههای خداوند در حضور شما باشند، به احترام شما خواهند ایستاد و تا شما اجازه ندهید نخواهند نشست، خداوند به آنها اینچنین دستور داده است.
سپس آن مریض در حالی که چشمهایش را بسته بود گفت: سلام بر تو ای سفیر الهی این شمایی که مقابل من متمثل هستی با حضرت رسول(ص) و دیگر ائمه(ع) و این چنین جان داد.
📗منبع: حکایت آفتاب، ص ۲۷ ؛ تدوین آستان قدس رضوی
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam96
@rafiq_shahidam96
🕊️🕊️🕊️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
آتش به اختیار یعنی اینکه چقدر میتوانی برای شادی دل حضرت زهرا (س) آتش بسوزانی.
#حسین_یکتا |
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #بیست_وسوم
از آموزش و پرورش برای ایوب نامه آمده بود که باید برگردی سر شغلت، یا بابت اینکه این مدت نیامده ای، پنجاه هزار تومان خسارت بدهی.
پنجاه هزار تومان برای ما خیلی زیاد بود.
گفتم:
+ بالاخره چه کار میکنی؟
_ برمیگردم سر همان معلمی، اما نه توی شهر، می رویم #روستا
اسباب و اثاثیه مان را جمع کردیم رفتیم #قره_چمن، روستایی که با #تبریز یک ساعت و نیم فاصله داشت.
ایوب یا #بیمارستان بود یا #جبهه
یا #نامه می فرستاد یا هر روز #تلفنی صحبت می کردیم.
چند روزی بود از او خبری نداشتیم.
تنهایی و بی هم زبانی دلتنگیم را بیشتر می کرد.
هدی را باردار بودم و حالت تهوع داشتم.
از صدای مارشی، که تلویزیون پخش می کرد معلوم بود #عملیات شده.
شب خواب دیدم ایوب می گوید
"دارم می روم #مشهد"
شَستم خبر دار شد دوباره #مجروح شده.
صبح محمد حسین را بردم توی حیاط و سرش را با دوچرخه اش گرم کردم.
خودم هم روی پله ها نشستم و دستم را گذاشتم زیر چانه ام.
نمیدانم چه مدت گذشت که با صدای
_"عیال، عیاااااال" گفتن ایوب به خودم آمدم.
تمام بدنش باندپیچی بود.
حتی روی چشم هایش گاز استریل گذاشته بودند.
+ چی شده ایوب؟ کجایت زخمی شده؟
_ میدانستم هول می کنی، داشتند مرا می بردند بیمارستان مشهد. گفتم خبرش به تو برسد نگران می شوی، از برادرها خواستم من را بیاورند شهر خودم، پیش تو..
شیمیایی شده بود با #گاز_خردل
مدتی طول کشید تا #سوی_چشم_هایش برگشت.
توی بیمارستان آمپول #اشتباهی بهش
تزریق کرده بودند و #موقتاًنابینا شده بود.
پوستش #تاول داشت و #سخت نفس می کشید.
گاهی فکر می کردم ریه ی ایوب اندازه یک #بچه هم قدرت ندارد و هر لحظه ممکن است نفسش بند بیاید.
برای ایوب فرقی نمی کرد.
او رفته بود همه #هستیش را یک جا بدهد و خدا #ذره_ذره از او می گرفت.
.
نفس های ثانیه ای ایوب #جزئی از زندگیمان شده بود.
تا آن وقت از شیمیایی شدن فقط این را می دانستم که روی پوست #تاول های ریز و درشت می زند.
دکتر برای تاول های صورتش دارو تجویز کرده بود. با اینکه دارو ها را می خورد ولی #خارش تاول ها بیشتر شده بود.
صورتش #زخم می شد و از زخم ها #خون می آمد.
#ریشش را با #تیغ زد تا زخم ها #عفونت نکند.
وقتی از سلمانی به خانه برگشته بود خیلی گرفته بود.
گفت:
_"مردم چه #ظاهربین شده اند، می گویند تو که خودت جانبازی، تو دیگر چرا؟؟"
به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #بیست_وچهارم
بستری شدن ایوب آنقدر زیاد بود که بیمارستان و اتاق ریکاوری مثل خانه خودم شده بود.
از اتاق عمل که بیرون می آوردنش نیمه هوشیار شروع می کرد به حرف زدن:
_"شهلا من فهمیدم توی کدام دانشگاه معتبر خارجی، پزشکی تدریس می شود. بگذار خوب بشوم، می رویم آنجا و من بالاخره پزشکی می خوانم."
عاشق #پزشکی بود. شاید از بس که زیر #تیغ_جراحی رفته بود...
و نصف عمرش را توی بیمارستان گذرانده
بود.
چند بار پیش آمد که وقتی پیوند گوشت به دستش نگرفت خودش فهمید عمل خوب نبوده.
یک بار بهش گفتم:
+ ایوب نگو، چیزی از عملت نگذشته صبر کن شاید گرفت.
سرش را بالا انداخت.
مطمئن بود.
دکتر که آمد بالای سرش از اتاق آمدم بیرون تا نماز بخوانم.
وقتی برگشتم تمام روپوش دکتر قرمز شده بود.
بدون اینکه ایوب را #بیهوش کند با چاقوی جراحی گوشت های فاسد را #بریده بود.
وگرنه کمی بعد به جایی رسید که دیگر گوشت دست خود ایوب بود و خون...
ملافه ی زیر ایوب و لباس دکتر را قرمز کرده بود.
ایوب از حال رفته بود...
که پرستارها برای #تزریق مسکن قوی آمدند.
دوست نداشت کسی #جزمن کنارش باشد.
#مادرش هم خیلی #اصرار کرد اما ایوب قبول #نکرد.
ایوب وقتی خانه بود کنار رختخواب و بساط چایش همیشه #کتاب بود.
از هر موضوعی،کتاب می خواند.
یک کتاب دو هزار صفحه ای به دستش رسیده بود که از سر شب یک لحظه ام آن را زمین نگذاشته بود.
گفتم:
+ دیر وقت است نمیخوابی؟
سرش را بالا انداخت
+ مگر دنبالت کرده اند؟
سرش توی،کتاب بود.
_ باید این را تا صبح تمام کنم.
صبح که بیدار شدم، تمامش کرده بود.
با #چوب_کبریت پلک هایش را از هم باز نگه داشته بود.
تا دوساعت بعد هنوز جای دوتا فرورفتگی کوچک، بالا و پایین چشم هایش باقی مانده بود
به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند