ناراحت بود ...
بهش گفتم محمدحسین چرا ناراحتی؟!
گفت: خیلی جامعه خراب شده،
آدم به گناه می افته!
رفیقش گفت:
خدا توبه رو برای همین گذاشته
و گفته که من گناهاتون رو میبخشم.
محمدحسین قانع نشد و گفت :
«وقتی یه قطره جوهر میافته روی آینه،
شاید دستمال برداری و قطره رو پاک کنی
ولی آینه کدر میشه...»
#حاج_عمار
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
💫💫💫💫
@ebrahimh
💫💫💫💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراسم عقدمان در امامزاده جعفر (ع) یزد بود.😍💍
سفرهٔ عقد سادهاے انداختیم،وسایل را با کمے تزیینات،نان و پنیر و سبزے و گردو و شیرینے یزدے گذاشتیم داخل سفره.
وخیلے خوشحال بودم که قسمت شدقرآن وجانماز هدیه حضرت آقارا بگذارم داخل سفره عقد😍❤️
بهم مدام اصرار میکرد براے شهادتش دعا کنم.🌸
گفت:«اینجا جاییه که دعا مستجاب میشه!»
هر چه میخواستم بهش بفهمانم که ول کن این قدر روے این مطلب پافشارے نکن،راه نمیداد.
مدام میگفت:«تو سبب شهادت منی،
من این را با ارباب عهد بستم،
مطمئنم که شهید میشم!»
بعد از عقد گفت:
تو همونے که دلم میخواست
کاش منم همونے شم
که تو دلت میخواد..
#شهید_محمدحسین_محمدخانے
#سالروز_شهادت
@rafiq_shahidam96