🔻 #سخن_ناب👌
🎙 #حـاج_حسین_یکتـــا :
🌾شهدا وسط عملیات
#ولایت_پذیری رو تمرین کردند
🍂و ما الان #وسط معبریم
در یک پیچ مهـــم تاریخی🗓 !
🌾هر کس از #حضرت_زهــرا(س)
طلب کمک کنه؛ خانــــم دستش رو
خواهد گرفت👌 !
🍂وسط این همه #انحــراف و شبهه و
حرف و حدیث نباید کُپـی کنیم❌
درست #توســـل📿 کنید ؛ سیل و
طوفانے🌪 که اومده همه رو میبره !
🌾مگر اینکه #خــدا به کسی نظر کنه.
#شھــدا وسط معبر کم نیاورند
و اقتدا به #ارباب کردند !
راست گفتند: به #امام_زمان دوستت
داریم❤️ و عمل کردند به حرفشون
🍂 نکنه ما کم بیاریم تو #عملیـات !
حرف ، سر و صدا نمیخرن❌ !
#عمـــــل میخرن!
❤️❤️❤️❤️
@ebrahimh
🏴🏴🏴🏴🏴
#حب_الحسین_یجمعنا
#دوست_دارم_مثل_تو_باشم
#رفیق_شهیدم
#شهیدابࢪاهیمهادۍ
قبل از #عملیات مطلع الفجر بود. جهت هماهنگی بهتر، بین #فرماندهان #سپاه و #ارتش جلسه ای در محل گروه #اندرزگو برگزار شد.🌻🦋
من و ابراهیم و سه نفر از فرماندهان ارتش و سه نفر از فرماندهان سپاه در جلسه حضور داشتند. تعدادی از بچه ها هم در داخل حیاط مشغول آموزش نظامی بودند. اواسط جلسه بود، همه مشغول صحبت بودند که ناگهان از پنجره اتاق یک نارجک به داخل پرت شد!🌴🤯
دقیقا وسط اتاق افتاد. از ترس رنگم پرید. همینطور که کنار اتاق نشسته بودم سرم را در بین دستانم قرار دادم و به سمت دیوار چمباتمه زدم!😧
برای لحظاتی نفس در سینه ام حبس شد! تااینکه لحظات به سختی می گذشت، اما صدای #انفجار نیامد! خیلی آرام چشمانم را باز کردم. از لابه لای دستانم به وسط اتاق نگاه کردم. 🌼🌷
صحنه ای که می دیدم باورکردنی نبود! خیلی آرام چشمانم را باز کردم. از لابه لای دستانم به وسط اتاق نگاه کردم.
صحنه ای که دیدم باورکردنی نبود! آرام دستانم را از روی سرم برداشتم. سرم را بالا آوردم و با چشمانی که از تعجب بزرگ شده بود گفتم: آقا ابرام ...!🤔
بقیه هم یک یک از گوشه و کنار اتاق سرهایشان را بلند کردند. همه با رنگ پریده وسط اتاق را نگاه می کردند.
صحنه بسیار عجیبی بود. در حالی که همه ما در گوشه و کنار اتاق خزیده بودیم، #ابراهیم روی نارنجک خوابید بود!
در همین حین مسول آموزش وارد اتاق شد. با کلی معذرت خواهی گفت: خیلی شرمنده ام، این نارنجک آموزشی بود، اشتباه افتاد داخل اتاق!🙃
ابراهیم از روی #نارنجک بلند شد، در حالی که تا آن موقع که سال اول جنگ بود، چنین اتفاقی برای هیچ یک از بجه ها نیفتاده بود.گویی این نارنجک آمده بود تا #مردانگی ما را بسنجد.بعد از آن، ماجرای نارنجک زبان به زبان بین بچه ها می چرخید. 🦋🌺
🖤🖤🖤🖤
@ebrahimh
🖤🖤🖤🖤🖤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🌸🍃یکی از #عملیات مهم غرب کشور به پایان رسید ، پس از هماهنگی ، بیشتر #رزمندگان به #زیارت حضرت امام رفتند ،
🌸🍃با وجود این که ابراهیم در آن عملیات حضور داشت ، به تهران نیامد .رفتم و از او پرسیدم :چراشما نرفتید؟!
🌸🍃ابراهیم گفت : نمیشه همه بچه ها جبهه ها را خالی کنند ،باید چند نفری بمانند .
✅🌸گفتم : واقعا به این دلیل نرفتی ؟!
🌸🍃مکثی کرد و گفت: ما رهبر را برای دیدن و مشاهده کردن نمیخواهیم ما رهبر را میخواهیم برای اطاعت کردن.
🌸🍃من اگر نتوانستم رهبرم را ببینم مهم نیست. بلکه مهم این است که مطیع فرمانش باشم و او از من راضی باشد.
ابراهیم در مورد ولایت فقیه خیلی حساس بود .🍃🌸
شهید مفقودالاثر #ابراهیم_هادی
❣یادش با ذکر #صلوات ❣
#شهید_ابراهیم_هادی
#دوست_دارم_مثل_تو_باشم
#رفیق_شهیدم
#شهیدابراهیمهادی
#ما_ملت_امام_حسینیم
❤️❤️❤️❤️
@rafiq_shahidam96
❤️❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🌺﷽🌺
*سلام علیکم*
*خاطره عملیات کربلای پنج*
*گردان فجر*
🌹🌹🌹🌹🌹
بوی عملیات از روزپنج شنبه18دیماه به مشام رسید به یک بارشور وشعف فراوان بین نیروها ایجادشد. به گردان ابلاغ شده بود روز اول عملیات می بایست وارد عمل شویدچقدر افتخارمی کردیم به گردانمان که در روزهای اولیه عملیات به مااعتمادشده تا درعملیات شرکت نمائیم...
دسته الحدید آخرین عکس یادگاریش را امروز 18دی ماه گرفت؛ همان عکسی که برای همیشه درخاطره ها ماند؛ وبه همراه فرمانده اش سیدحجت الله مرتضوی ثبت تاریخ گردید.
امروز گروهان پل عجیب محلی معنوی شده بود.
امروز حاج حمیدخوشکام به گروهانها نامه نوشت که گروهانها کمبود های خودرا برطرف وتکمیل نمایند...
رفته رفته لحظات انتظار به پایان می رسید. نوبت به نوشتن وصیت نامه رسید! آنانکه وصیت ننوشته بودند باید، نوشته و تحویل تعاون میدادند! موج شور و هیجان اجازه تمرکز و نوشتن نمیداد! ولوله ای به راه افتاده بود! یکی به دنبال تعویض و تحویل #اسلحه ... یکی به دنبال پرکردن خشاب وبستن قطار تیربارش بودویکی به دوستش سفارش می کرد که اگردرلحظات آخرامکانش بود اورا به سمت کربلای حسین بگذارد. یکی داشت استغفار می کردودیگری انگشتر تسبیح چفیه عطر ویا چیز دیگر رابه دوستش هدیه می داد. دیگری در گوشه ای خلوت کرده وعده ای با هم دست به بغل نجوا میکردند.سید حمدالله وسیدآغاحسین همدیگر را درآغوش گرفته بودند،،، ای ناله بیا وقت غم وشیون وشین است هنگام جداگشتن عباس وحسین است چون دست به گردن بگرفتن دو برادر ناله ازعرش برآمد که وداع اخوین است...
داوود همه رابه بهشت بشارت می دادوحاج کمال آخرین توصیه ها را می کرد.
حاج حسن باتکاتک نیروهای گروهان ابالفضلش صحبت می کرد.وحسین کرم نسب با تمامی نیروهای قمربنی هاشمش.
ابوالقاسم دهدار پور نیز نیروهای گروهان علی اکبرش را آماده می کرد.گردان به طور کامل آماده بود.آماده شرکت در #عملیات....
ادامه دارد
*جوانمردی*
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#مرد_میدان
#انتقام_سخت
#ایامفاطمیہ #کربلای_پنج #شهدای_بهبهان
🖤🖤🖤🖤
@rafiq_shahidam96
🖤🖤🖤🖤🖤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
خاطراتی از #سردار شهید_مجید_بقایی
🔹#سردار_سرلشكر ” محسن رضايي ” كه از دوستان قديمي شهيد مجيد بقايي است ، مي گويد :
🔹برادر مجيدبقايي درعمليات طريق القدس به صورت يك رزمنده ساده شركت كرد ؛ با اينكه فرمانده سپاه و محور عملياتي شوش بود . از او در اين عمليات به مدت سه روز خبري نبود . همه به دنبال خبري از او بودند. پس از سه روز او را تشنه و گرسنه در نخلستانهاي شمال شهر بستان يافتند ؛ در حالي كه مرتب ذكر خدا را بر لب داشت .
🔹يكي از دوستان مجيد مي گفت :
در آخرين ماموريت شناسايي كه با ايشان همراه بوديم ، طبق معمول با قرآني كه در ماشين هميشه به همراه خود داشت، سوره والفجر را حفظ مي كرد و از من مي خواست كه از او امتحان كنم كه آيا سوره را درست حفظ كرده است يا نه . آنگاه پيوسته زيرلب زمزمه مي كرد : ” يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه فادخلي في عبادي وادخلي جنتي .”
چند لحظه بعد در ديدگاهي كه از آن به مواضع دشمن نگاه مي كرد ، با نثار دو پايش جاودانه شد .
آخرين سخنش بعد از شهادتين فرياد يا حسين بود .
🔹از سجاياي اخلاقي مجيد يادآوري خاطرات همرزمان شهيد خود بود .او در دفترچه خود اسامي 39 نفر از شهدايي را كه مي شناخت به ترتيب شهادت يادداشت كرده و هميشه بدانها مي نگريست و مي گفت :
ما در قبال خون شهيدان مسئول هستيم .
خداوند او را چهلمين نفر آن ليست مقدس قرار داد .
🔹يكي از همرزمان سردار شهيد اسلام مجيد بقايي مي گويد :
قبل از انجام عمليات مقدماتي والفجر ، قرار بود عده اي از مسئولان نظامي با امام ملاقاتي داشته باشند . مجيد با اينكه دلش براي ديداري محبوب خود پرمي زد ، گفت :
ما بايد اتمام شناسايي اين عمليات در منطقه بمانيم .
او حتي يكبار براي خداحافظي از پدر و مادرش تصميم گرفت به #بهبهان برود . شبانه حركت كرد ، ولي پس از طي حدود چهل كيلومتر، از ادامه سفر منصرف شد و برگشت . علت را از او جويا شديم . گفت : در بين راه به خاطرم رسيد كه در اين #عمليات بايد بيشتر كار كنيم . احساس كردم به جاي رفتن به #بهبهان اگر پيش #بسيجيها باشم ، بهتر است .
همان شب باسردار شهيد حسن باقري جهت شناسايي به فكه رفتند و در همان روز هر دو باهم به شاخسار جنان پركشيدند .
🔹خانواده مجيد گفته اند :
مجيدكه #دانشجوي رشته #پزشكي بود تا مدتها به ما نمي گفت كه مسئوليتش درسپاه و جبهه چيست . ما حتي
نمي دانستيم كه او به جبهه مي رود . هروقت از او مي پرسيديم چه كاره اي ؟ پاسخ مي داد :
در اهواز مي گرديم !
با اينكه چندبار مجروح شد ، اما چيزي از خود بروز نمي دادو پس از مداوا با حالت عادي به
خانه برمي گشت . ما بعدها متوجه مي شديم كه او مجروح شده است .
شادی روح سردار لشکر شهید دکتر مجید بقایی صلوات🌷🇮🇷 #فکه #ولفجر_مقدماتی #حاج_مهدی_رسولی #حاج_حسین_یکتا #طلاییه #شلمچه #شهید_ابراهیم_هادی #رفیق_شهیدم #شهید_مجید_بقایی #شهید_مهدی_زین_الدین #شهدای_گمنام #شهید_حسن_باقری
🖤🖤🖤🖤
@rafiq_shahidam96
🖤🖤🖤🖤🖤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
رئیسی✓✓✓:
🚨خبرفوری 🚨 خبرفوری 🚨
*دستور مشترک برای تخریب آیه الله رئیسی*
♨️ *دوستان و اعضای محترم گروه ها بهوش باشید:
_بی_بی_سی ـ #صدای_امریکا ـ #منافقین ـ #داعشیان ـ #سلطنت_طلبان ـ جریان انحراف- #مفسدین #اقتصادی زخم خورده از عدالت وسران خبیث #اسرائیل و.... درحال انتشار وسیع مطالب کذب و اتهامات دروغ در قالب #کلیپ و پیام های مخرب بر علیه ایت الله #رئیسی و بستگان او هستند.*
📛 *بدون شک از هفته آینده تا ۲۸ خرداد ماه شدیدترین #عملیات روانی تهاجمی را به منظور کاهش* *محبوبیت و مقبولیت ایشان در جامعه انجام خواهند داد* ‼️
🙏 *لطفا این هشدار را به گروه های دیگر ارسال کنید.*
*✅چه کسی را انتخاب کنیم؟*
*شخصی از امام صادق (ع) پرسید:*
*بین دو حاکم در تردیدم؟*
*امام فرمود: عادل،صادق،فقیه و باتقواترین را انتخاب کن.*
*شخص گفت: اگر به تشخیص نرسیدم؟*
*امام فرمود: ببین افراد متدین به کدام مایلند.*
*شخص گفت: اگر نفهمیدم؟*
امام فرمودند: بنگر مخالفان آیین ما کدام را بیشتر می پسندند، او را کنار بگذار و ببین کدام بیشتر، آنها را خشمگین میکند، او را برگزین .
*منبع : اصول کافی جلد* 1ص 68
*درست انتخاب کنیم.*
@rafiq_shahidam96
#انتخابات #رئیسی #انتخابات۱۴۰۰ #حامیان_رئیسی #مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
❤️❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
کانال ابراهيم هادی (رفیق شهیدم )❤️
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀رمان #واقعی ✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے ✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵ ✿❀قسمت #بیست_ودوم و
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #بیست_وسوم
از آموزش و پرورش برای ایوب نامه آمده بود که باید برگردی سر شغلت، یا بابت اینکه این مدت نیامده ای، پنجاه هزار تومان خسارت بدهی.
پنجاه هزار تومان برای ما خیلی زیاد بود.
گفتم:
+ بالاخره چه کار میکنی؟
_ برمیگردم سر همان معلمی، اما نه توی شهر، می رویم #روستا
اسباب و اثاثیه مان را جمع کردیم رفتیم #قره_چمن، روستایی که با #تبریز یک ساعت و نیم فاصله داشت.
ایوب یا #بیمارستان بود یا #جبهه
یا #نامه می فرستاد یا هر روز #تلفنی صحبت می کردیم.
چند روزی بود از او خبری نداشتیم.
تنهایی و بی هم زبانی دلتنگیم را بیشتر می کرد.
هدی را باردار بودم و حالت تهوع داشتم.
از صدای مارشی، که تلویزیون پخش می کرد معلوم بود #عملیات شده.
شب خواب دیدم ایوب می گوید
"دارم می روم #مشهد"
شَستم خبر دار شد دوباره #مجروح شده.
صبح محمد حسین را بردم توی حیاط و سرش را با دوچرخه اش گرم کردم.
خودم هم روی پله ها نشستم و دستم را گذاشتم زیر چانه ام.
نمیدانم چه مدت گذشت که با صدای
_"عیال، عیاااااال" گفتن ایوب به خودم آمدم.
تمام بدنش باندپیچی بود.
حتی روی چشم هایش گاز استریل گذاشته بودند.
+ چی شده ایوب؟ کجایت زخمی شده؟
_ میدانستم هول می کنی، داشتند مرا می بردند بیمارستان مشهد. گفتم خبرش به تو برسد نگران می شوی، از برادرها خواستم من را بیاورند شهر خودم، پیش تو..
شیمیایی شده بود با #گاز_خردل
مدتی طول کشید تا #سوی_چشم_هایش برگشت.
توی بیمارستان آمپول #اشتباهی بهش
تزریق کرده بودند و #موقتاًنابینا شده بود.
پوستش #تاول داشت و #سخت نفس می کشید.
گاهی فکر می کردم ریه ی ایوب اندازه یک #بچه هم قدرت ندارد و هر لحظه ممکن است نفسش بند بیاید.
برای ایوب فرقی نمی کرد.
او رفته بود همه #هستیش را یک جا بدهد و خدا #ذره_ذره از او می گرفت.
.
نفس های ثانیه ای ایوب #جزئی از زندگیمان شده بود.
تا آن وقت از شیمیایی شدن فقط این را می دانستم که روی پوست #تاول های ریز و درشت می زند.
دکتر برای تاول های صورتش دارو تجویز کرده بود. با اینکه دارو ها را می خورد ولی #خارش تاول ها بیشتر شده بود.
صورتش #زخم می شد و از زخم ها #خون می آمد.
#ریشش را با #تیغ زد تا زخم ها #عفونت نکند.
وقتی از سلمانی به خانه برگشته بود خیلی گرفته بود.
گفت:
_"مردم چه #ظاهربین شده اند، می گویند تو که خودت جانبازی، تو دیگر چرا؟؟"
به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند
هدایت شده از کانال شهید مصطفی صدرزاده ♥️
با سلام واحترام دوستان وعزیزانی که قصد شرکت در بیست و چهارمین مراسم بزرگداشت شهدای شیمیایی گردان فجر وشهدای گردان فتح در عملیات کربلای ۵ را دارند خواهشمندیم امار خود وهمراهان بعلاوه شماره خودرو را به شماره تلفن 09163720353سیداسدالله ژاله دهدشت و09163716953 یدالله پازند، جهت امادگی پذیرایی وپخت غذا با توجه به زمان محدود باقی مانده اعلام بفرمایند، ضمنا بنابر اعلام هواشناسی در صورت مساعد نبودن شرایط جوی و محل یادمان احتمال تغییر مکان مراسم به یادمان شلمچه وجود دارد، ان شاءالله روز چهارشنبه محل دقیق مراسم اعلام خواهد شد
با سپاس
ستاد یادواره شهدای شیمیایی گردان فجر
بهبهان
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#شهید_رحمان_مدادیان
#شهید_اسماعیل_دقایقی
#شهید_مجید_بقایی
#بهبهان #شهرستان_بهبهان
#کربلای5 #عملیات
❤️❤️❤️❤️
@rafiq_shahidam96
@rafiq_shahidam
@sadrzadeh1
@abalfazleeaam
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
﴿🌻 *آیت الکرسی*🌻﴾
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لاَ نَوْمٌ
لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْض
مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ
وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء
وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَوُودُهُ حِفْظُهُمَا
وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ
لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ
فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُومِن بِاللّهِ
فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَیَ لاَ انفِصَامَ لَهَا
وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمُ
اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُر
وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآوُهُمُ الطَّاغُوتُ
یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ
أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ
🌸صدق الله العلی العظیم🌸
❤️❤️❤️❤️
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#شهید_اسماعیل_دقایقی
#شهید_مجید_بقایی
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_رحمان_مدادیان
#شلمچه
#کربلای5 #عملیات #حاج_قاسم #حضرتفاطمةالزهرا #خادمین_شهدا
❤️❤️❤️❤️❤️
@rafiq_shahidam96
@rafiq_shahidam
@sadrzadeh1
@abalfazleeaam
#خاطره_شهید
خاطره کوتاه از شهید صدرزاده
ارسال توسط یکی از دوستان شهید
داشتیم برای حمله آماده میشدیم ، با سید راه افتادیم.
شب #عملیات همان چهره همیشگی اش را داشت، آرام بود.
همیشه انگار با نگاهش دنبال چیزی میگشت ، کم کم در گیری ها بالا گرفت،
منم گرم در گیری شدم، اما یک لحظه وسط در گیری انگار صدای مانند اصابت گلوله شنیدم برگشتم
سید و دیدم که #ترکش به قسمتی از پاش خورد و از قسمتی دیگه بیرون زد.😔
خودمو بالا سرش رسوندم و گفتم: سید جان بزار برگردونیمت عقب،
دیدم حالت چهره اش عوض شد گفت: چی؟ من برم عقب و بچه ها مو #تنها بذارم؟؟؟
با #چفیه زخمشو بست و بلند شد وتا آخر موند و عقب نرفت .
اینقدر بچه ها رو دوست داشت ، وقتی وارد جمع میشد تشخیص اینکه فرمانده الان تو جمع هست #سخت بود.
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
کانال ابراهيم هادی (رفیق شهیدم )❤️
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام(63)🌺 #روزهای_آخر #سید (#راوی:) نیمه شب بود.وارد مقر نیروها در هتل شدم .همه ی بچ
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام(63)🌺
#روزهای_آخر2#سید
یکی ازبچه ها گفت: آقاســيدشــما که مــارونصف جون كــردي⁉️
مگهشــما اسيرنشده بوديد⁉️آخه عراقيها
سر شــب اعلام كردند که شمارواسير
گرفتند💔#شاهرخ پريدتوحرفش وگفت: چي ميگی!؟مادوتا #اسيرهم ازاونهاگرفتيم🤝😂
#سيدمجتبي هم به شوخي گفت: ما رو گرفتند و بردند توي #مقرشان، بعد هم
دوتا #افســرعراقی را به عنوان کادوبه مادادند😂 وبرگشــتيم. بعد ازيك ساعت شوخی و خنده به اتاقها رفتيم و خوابيديم😊
صبح فردا جلســهاي برگزارشد.نقشه هائي که #سيد آورده بودهمگي بررسي شد. با #فرماندهی ارتش ودفترفرماندهی كل قوادرمنطقه #آبادان هماهنگي لازم صورت گرفت. قرار شــد درغروب روز شانزده آذر نيروهاي #فدائيان #اسلام باعبورازخطوط مقدمنبرددر #شــمال شرق #آبادان به مواضع دشمن حمله کنند وتا جاده #آبادان #ماهشــهررا پاكسازي كنند. سپس مواضع تصرف شده را تحويل#ارتش بدهند.ســه روز تا شــروع عمليات مانده بود. شـب جمعه براي دعاي #کميل به مقرنيروهــادرهتل آمديم. #شــاهرخ،همه نيروهايــش راآورده بود. رفتاراو خيلی عجيب شــده. وقتي #ســيد دعاي #کميل را ميخواند #شاهرخ در گوشه اي نشسته
بود.از شدت #گريه شانه هايش ميلرزيد!
باديدن اوناخوداگاه گريهام گرفت. سرش پائين ودستانش به سمت آسمان بود. مرتب مي گفت: #الهی# العفو... 😭
#سيد خيلی ســوزناك ميخواند💔 آخردعا گفت: #عمليات نزديکه، #خدايا اگه
ما #لياقت داريم #ماروپاک کن و #شــهادت رونصيبمان کن🤲
#ادامه_دارد
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹رفاقت باید اینجوری باشه...... وقتی با هم رفتند ، باهم برگشتند...
.
🎙#روایتی شنیدنی از #چهار #رفیق بابلی در #عملیات #کربلای پنج (به #روایت : برادر سیداسماعیل سیدحسین پور)🌷🌷🌷🌷
.
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#رفیق_شهیدم
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@rafiq_shahidam96
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾