کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱
🌹🍃 *بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ*🍃🌹
📒 * #رمان_دختر_شینا 🌱🦋
🖌 به قلم : #بهناز_ضرابی_زاده🌱🌸
📌 * #قسمت_هشتادُ_دوم *
🔰 *فصل نهم*
تا رسیدم، دیدم یک نفر می خواهد سوارش شود.
به موقع رسیده بودم. همان لحظه به دلم افتاد.
اگہ برای این مرد کاری انجام دهم، بی اجر و مزد نمی ماند.
اگر دیرتر رسیده بودم، موتورم را برده بودند.»
🔸بعد زیپ ساکش را باز کرد و عکس بزرگی را که لوله کرده بود، درآورد.
عکس امام بود.☺️
عکس را زد روی دیوار اتاق و گفت: «این عکس به زندگی مان برکت می دهد.»
🍃از فردای آن روز، کار صمد شروع شد.
می رفت رزن فیلم می آورد و توی مسجد برای مردم پخش می کرد.
یک بار فیلم ورود امام و فرار شاه را آورده بود.
می خندید و تعریف می کرد وقتی مردم عکس شاه را توی تلویزیون دیدند، می خواستند تلویزیون را بشکنند.
🔰 *فصل دهم*
بعد از عید، صمد رفت همدان.
یک روز اومد و گفت: «مژده بده قدم.
پاسدار شدم. ☺️
گفتم که سرباز امام می شوم.»
آن طور که می گفت، کارش افتاده بود توی دادگاه انقلاب. شنبه صبح زود می رفت همدان و پنج شنبه عصر می آمد.
برای اینکه بدخلقی نکنم، قبل از اینکه اعتراض کنم،
می گفت: «اگر بدانی چقدر کار ریخته توی دادگاه.
خدا می داند اگر به خاطر تو و خدیجه نبود، این دو روز هم نمی آمدم.»
🌱 &ادامه دارد....
🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱
* #مـجموعہ_فرهنگے_شہید_ابـراهیم هادے 💝 #هادےدلہـا *
*ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید*
⤵️⤵️⤵️⤵️
🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی :
https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/
🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا:
*@rafiq_shahidam96 *
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌱🌱🌱 زندگی نامه طلبه جوان شهید محمد هادی زلفقاری #پسرک_فلافل_فروش #قسمت_هشتاد_یکم تفکر فرهنگي س
🌱🌱🌱
زندگی نامه طلبه جوان
شهید محمد هادی زلفقاری
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت_هشتاد_دوم
مقابل نيروهاي داعش بدون ترس جلو ميرود، هر چه ميگوييم مراقب باش
اما انگار متوجه نميشود، اين رزمنده شجاعانه جلو ميرود و راه را براي
بقيهي نيروها باز ميکند.
هادي نه ترس را ميفهميد و نه خستگي را ...
يک بار فرمانده محور جلوي خود هادي اين حرفها را ز، هادي وقتي اين
مطالب را شنيد، گفت: جلوي دشمن نبايد ترس داشت، ما با شهادت ازدواج
کردهايم.
هادي به عنوان تصويربردار به جمع آنها پيوسته بود، او تصاوير و فيلمهاي
خاصي را از نزديکترين نقطه به سنگر تکفيري ها تهيه ميکرد.
از ديگر کارهاي او رساندن آب و تغذيه به نيروهاي درگير در خط مقدم
بود.
اما مهمترين کار فرهنگي هادي برگزاري نمايشگاه دستاوردهاي
حشدالشعبي در ايام اربعين بود.
هادي اصرار داشت کارهاي فرهنگي رزمندگان عراقي به اطلاع مردم و
شيعيان رسانده شود. لذا راهپيمايي اربعين را بهترين زمان و مکان براي اين
کار تشخيص داد.
واقعاً هم تفکر فرهنگي او جالب بود. هادي يک چادر در نيمه راه نجف به
کربلا راهاندازي کرد و نمايشگاه تصاوير نبرد با داعش را با چينش مناسب در
مقابل ديد زائران کربلا قرار داد.
برادر ناجي ميگفت: هادي براي اين نمايشگاه خيلي زحمت کشيد. کار
عقب بود و کاروانها از راه ميرسيدند. هادي گفت که شبها کمتر بخوابيم
و کار را به نتيجه برسانيم.
طي چند شبانهروز هادي بيش از سه ساعت نخوابيد. کار به خوبي انجام شد
و مخاطب بسياري داشت.
#ادامهدارد
@rafiq_shahidam96