:
پدرم در ۴ اسفند ماه ۱۳۵۵ در شهر مشهد چشم به جهان گشود.
او فرزند دوم در خانواده ای هشت نفره است. پدرم تحصیلات خود را تا پایان دیپلم تجربی کسب کرد و پس از آن برای پس انداز و چرخاندن زندگی اش در مغازه پدربزرگم که در شغل تأسیسات مکانیک ساختمان بودند، فعالیت می کرد.
ایشان همزمان با ادامه دادن شغل پدربزرگم در فعالیت های فرهنگی و بسیج نقش داشتند.
خیلی وقت ها از گشت های بسیج برایمان با ذوق و شوق تعریف می کرد،چرا که پدرم بسیار آدم هیجانی و نترسی بود.
او در سال۱۳۷۸ با مادرم ازدواج کرد. واسطه آشنایی آنها زن عموی بزرگ من بود، که با مادرم دوست بودند .
در تیر ماه ۱۳۸۰ من به دنیا آمدم . اسم من را پدرم از بین چند اسم نفیسه انتخاب کرد. علی برادرم در اسفند ماه۱۳۸۲ به دنیا آمد.
در این میان باید بگویم پدرم بسیار آدم خوش سفری بود و ما هر سال یک سفر به کربلا و یک سفر تفریحی داشتیم. به دلیل اینکه پدرم زیاد کربلا رفته بود و راهِ کربلا به دستش آمده بود، فامیل و دوست و آشنا را هر سال با خود به کربلا میبردیم.
پدرم در سال ۱۳۹۳ اولین سفر خود را به سوریه آغاز کرد.
او خیلی زود توانست با نام جهادی ابوعلی با رزمندگان تیپ فاطمیون قرین شود به طوری که بسیاری از دوستان او هم اطلاع نداشتند که پدرم افغانی نیست و از مشهد خود را به این قافله رسانده است، همچنین او یکی از بهترین دوستان شهید مصطفی صدرزاده و شهید مهدی صابری قبل از شهادتشان بود و شهادت این عزیزان خودش دلیل بیشتر شدن شوق پدرم به شهادت بود. رشادت های پدر عزیزم در درگیری های تل قرین، تدمر، دیرالعدس، بصرالحریر، القراصی و خانطومان به عنوان جانشین تیپ عمار لشکر فاطمیون نام او را به کلمه ای رعب آفرین برای تکفیری ها تبدیل کرده بود.
در نهایت پس از رشادت های فراوان و چند بار مجروحیت های گوناگون، جانباز سرافراز #مرتضی_عطایی در ۲۱ شهریور ماه سال ۱۳۹۵ و مصادف با روز عرفه در #منطقه_لاذقیه_سوریه به مقام رفیع شهادت نائل آمد و به دوستان شهیدش پیوست🕊️🌷
به روایت فرزند شهید
@rafiq_shahidam96