eitaa logo
شهدای رفسنجان
952 دنبال‌کننده
417 عکس
155 ویدیو
0 فایل
این کانال جهت ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و همچنین زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدای شهرستان رفسنجان، تاسیس شده است https://eitaa.com/joinchat/3935306213C6f1d20a6b3 ‌ جهت ارسال عکس و زندگی‌نامه مربوط به شهدای رفسنجان: @Ya_omi ارتباط با مدیر: @O_Sad213
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊💚🕊💚﷽💚🕊 💚🕊💚🕊 🕊💚🕊 💚🕊 🕊 🔹افتخار کوچه ها؛ شهید ✨دانش آموز پاسدار شهيد عباس محمديان در سال ۱۳۴۵ در خانواده اي كشاورز و مذهبي در جوادیه فلاح چشم به جهان گشود ودوران دبستان را در جواديه و دوران راهنمايي را در فردوسيه گذراند و در قبل از انقلاب در تظاهرات عليه رژيم ستم شاهي شركت فعال داشت و پس از انقلاب مرتب كتاب هاي مفيد اسلامي را مطالعه مي نمود و نقش مهمي در تبليغات فردوسيه داشت و با مراجعه به رفسنجان تهيه عكس و پوستر و كتاب هاي مفيد به فردوسيه ميرفت و اسلام اين مكتب آزاديخواه و شهيد پرور و حق را پيوسته تبليغ مي نمود ✨سال دوم اقتصاد بود كه در تاريخ پانزدهم بهمن ۱۳۶۰براي دفاع از قرآن واسلام و ندای امام جهت مبارزه با صداميان پس از ديدن دوره آموزشي نظامي عازم جبهه دشت عباس شد و در عمليات پر شكوه و پيروز مند فتح المبين با كلمه رمز يا زهرا شركت نمود . ضمن به هلاكت رساندن تعداد بي شماري از مزدوران صدام و به اسارت گرفتن عده ي بي شماري از مزدوران صدام ورقي نو بر سر نوشت اسلام و ايران و مقدمات گشودن راه كربلا را آماده نمود و خود با شوق فراوان به ديدار معبود شتافت و به لقاءالله پيوست . روحش شاد ، يادش گرامي وراهش پر رهرو باد . شادی روح ملکوتیش 🌹 📍کانال @rafsanjan_shohada ⟩ 🕊 💚🕊 🕊💚🕊 💚🕊💚🕊 🕊💚🕊💚🕊💚🕊
🕊 برای اعزام به جبهه به رفسنجان که رفته بودند. کسانی که سن کمتری داشتند، اجازه رفتن به جبهه را به انها نمیدادند. به نقل ازشهید که بعدها در نامه ذکرشده بود ۷۵تومان را نذر مسجد حضرت ابوالفضل کرده بود که با رفتنش موافقت کنند.🥺 ۴۵ روز دوره آموزشی که تمام شد مرخصی گرفتن و به شهرستان برگشتند. قرارگذاشتند عصر باشهید علیزاده و پورقاسمی و بقیه همراهان حرکت کنند تا اول صبح انجا باشند. زمستان بود و هوا ی سرد زمستان کولاک کرده بود. مادر طبق معمول لباس ها را شسته بود و سردی هوا باعث شده بود که لباس‌ها کاملا خشک نشوند. عباس لباسها را روی چراغ نفتی گرفت ودرحالی که هنوز نم داشت آنها را پوشید و با موتور تا خانه ی شهید پورقاسمی رفتند. شهید پورقاسمی بعداز لحظاتی دم درخانه آمد وگفت عباس جان امشب برایم مهمان آمده صبر کن فردا صبح باهم راهی میشویم عباس قبول کرد وباهم به خانه برگشتیم در راه برگشت، گفتم برادر یه قولی بهم بده که ازجبهه برام یه چفیه بیاری عباس قبول کرد، ولی انگار قسمت چیزی دیگری بود و عباس به مقام والای شهادت رسید وعباس اولین شهید دانش آموز منطقه نوق ثبت شد🥀 🔹شهید 📍کانال @rafsanjan_shohada
شهید عباس محمدیان.mp3
14.92M
‏‌ 🕊🌹 روایت بخشی از زندگی دانش آموز شهید 🎙راوی: علی زین العابدین پور «با حال مناسب گوش کنید التماس دعا📿» 📍کانال @rafsanjan_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در سینه‌ام دوباره غمی جان گرفته است امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است تا لحظه‌ای پیش دلم گور سرد بود اینک به یمن یاد شما جان گرفته است 📍کانال @rafsanjan_shohada
🕊💚🕊💚﷽💚🕊 💚🕊💚🕊 🕊💚🕊 💚🕊 🕊 🔹افتخار کوچه ها؛ شهید ✨سید محسن در سال ۱۳۴۶ در خانواده ای مذهبی وكوشا در جوادیه فلاح نوزادی دیده به جهان گشود ،كه نام اورا سید محسن گذاشتند .تا دوره راهنمایی ادامه تحصیل داد سپس ترك تحصیل نمود تا بتواند درامر كشاورزی به پدرش كمك نماید . ✨ایشان در اغلب راهپیمایی ها وتظاهرات علیه رژیم سفاك پهلوی شركت می كرد .در سال ۱۳۶۶ازدواج نموده وثمره این ازدواج یك فرزند دختر به نام فاطمه می باشد وپس از آن راهی خدمت سربازی شدودر مورخ ۴/۳/۱۳۶۷در منطقه عملیاتی شلمچه در مصاف با رژیم بعثی از خدا بی خبر شربت شهادت رانوشید از خاك به افلاك عروج نمود وبا افلاکیان همنشین شد .روحش شاد راهش پر رهرو باد . شادی روح ملکوتیش 🌹 📍کانال @rafsanjan_shohada ⟩ 🕊 💚🕊 🕊💚🕊 💚🕊💚🕊 🕊💚🕊💚🕊💚🕊
شهید سیدمحسن اکبری پور.mp3
15.2M
‏‌ 🕊🌹 روایت بخشی از زندگی شهید 🎙راوی: علی زین العابدین پور «با حال مناسب گوش کنید التماس دعا📿» 📍کانال @rafsanjan_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دل‌من‌تنگ‌همین‌لبخندست وتودرخندھ‌مستانہ‌خودمیگذرے؟ نوش‌جانت‌اماگاھ‌گاهےبہ‌دل‌خستہ‌ماهم نظرےڪن‌ سیـد!(:💔... 📍کانال @rafsanjan_shohada
🥀🕊🥀🕊🥀🕊 🕊🥀 🥀 ✍ 🍃من ۱۶ سال داشتم که با شهید عزیز عقد کردیم. ۸ماه عقد بودیم بعد ایشان به جبهه رفتند. از خدمت سربازی که آمدند،زندگی مشترکمان را شروع کردیم و ۱۳ روز زندگی کردیم... او دوباره رفت جبهه ۴۰ روز بعد شهید شدند. 🍃ثمره ازدواج ماهم یک دختر به نام فاطمه سادات هست. ایشان ۳ فرزند دارند. پسر بزرگشان ۱۳ سال ،کوچکی ۶سال دخترش ۲۰روز دارند. شهید عزیز اول کرمان بودند بعد که دوستانشان به اهواز رفتند ،شهید هم رفتند. 🍃ایشان خیلی خوش اخلاقو خوب بودند .شهید عزیز پسر عمه ام بودند... از شهادت ایشون بگویم که ایشان شلمچه بودند و تیر مستقیم به قلب ایشان اصابت میکند.زمانی که شهید رو آوردند من ۴۰ روز بود که باردار بودم . 🍃خواب ایشان را زیاد میبینم؛ مثل زمان عقد هستیم ،هر موقع خواب دیدم چون ما باهم زندگی نکردیم زیاد.... خیلی خوب بودند خوش اخلاق شوخ خیلی خوب بودند. وقتی میخواستند بروند می گفتند من برم جبهه زود برمیگردم ،چون برادرهایم میخواهند دعوتم کنند چون تازه داماد بود.. ایشان ۲۱سال داشتند که شهید شدند... 🔹شهید 📍کانال @rafsanjan_shohada ⟩ 🥀 🕊🥀 🥀🕊🥀🕊🥀🕊
🕊💚🕊💚﷽💚🕊 💚🕊💚🕊 🕊💚🕊 💚🕊 🕊 🔹افتخار کوچه ها؛ شهید ✨حسين زکريا در اولين روز بهار 1337 در شهرستان رفسنجان چشم به جهان گشود و با آمدنش فضاي خانواده‌اش را بهاري تر کرد. خانواده‌اي از طبقه‌ي متوسط با پدر و مادري متين و مهربان که از هيچ تلاشي براي تربيت و رشد فرزندشان دريغ نمي‌کردند. دوران دبستان حسين تا کلاس پنجم در رفسنجان بود. اما به دليل تلاش و پشتکاري که از خود نشان مي‌داد و استعدادي که از آن برخوردار ود براي ادامه ي تحصيل راهي مدرسه‌ي شبانه روزي البرز در تهران گرديد. ✨موفقيت حسين با کسب رتبه ممتاز در دبيرستان البرز زمينه‌اي شد تا با آمادگي تمام در کنکور ورودي دانشگاه شرکت کرد و در چند رشته‌ي تحصيلي از جمله دندانپزشکي شيراز، زمين شناسي مشهد و پزشکي تهران مورد پذيرش قرار گيرد. اما علاقه‌ي شديدش به پزشکي او را در تهران ماندگار کرد. از همان دوران تحصيل آرزو داشت در آينده مطب زده و از طبقه مستضعف حق ويزيت دريافت نکند و حتي پول نسخه ها را هم خودش بپردازد. اما جنگ تحميلي آغاز شد و او را به سوي مناطق عملياتي کشانيد تا در آنجا به نوعي ديگر به آرزوي ديرينه خود جامه عمل پوشاند. ✨در ابتدا چون عضو گروه امداد دانشگاه بود دوره‌هاي ويژه چتربازي ديده بود تصميم گرفت به عنوان يک بسيجي به جبه سومار رفته و از آنجا به مداواي مجروحان بپردازد که در همان جا در حمله شيميايي عراق مصدوم د و پس از انتقال به تهران و بهبودي، مجددا به منطقه بازگشت. او در حين حضور در جبهه درسش را هم ادامه داد و توانست مدرک دکتري پزشکي که با اعطاي تشويق نامه‌اي از دانشگاه تهران همراه بود دريافت کند. دکتر زکريا پس از فارغ التحصيلي به عضويت نيروي هوايي ارتش درآمد و به عنوان پزشک از سوي تيپ 55 هوابرد شيراز در جبهه‌هاي حق عليه باطل مشغول انجام وظيفه شد. 🍃سرانجام افتخار شهادت در تاريخ 21/4/67 زماني که سرگرد دکتر حسين زکريا قرار بود به مرخصي بياييد در عمليات مرصاد در اسلام آباد غرب نصيبش شد؛ آتش دشمن بسيار سنگين بود و درحاليکه تلاش مي‌کرد يکي از مجروحان را به تنهايي از آمبولانس بيرون بياورد، گلوله دشمن همچون سفير شهادت سر و گردنش را نشانه رفته و به فيض عظيم شهادت نائل آمد و پيکر پاکش در گلزار شهداي رفسنجان به خاک سپرده شد. 📍کانال @rafsanjan_shohada ⟩ 🕊 💚🕊 🕊💚🕊 💚🕊💚🕊 🕊💚🕊💚🕊💚🕊
🩺 تو جبهه اینقدر مشغول معالجه مجروحان میشد که همه از کارش تعجب میکردند بارها پیش می‌آمد که تا ۲۴ ساعت چیزی نمی‌خورد و انگار روحش از رسیدگی به مصدومان و درمانشون تغذیه میکرد که نیازی به غذای جسمی در خود احساس نمی‌کرد. حتی مسئولان ارتش تصمیم گرفتند به پاس فعالیت های چشمگیرش از او تقدیر کنند. 🔹شهید دکتر 📍کانال @rafsanjan_shohada
🕊💚🕊💚﷽💚🕊 💚🕊💚🕊 🕊💚🕊 💚🕊 🕊 🔹افتخار کوچه ها؛ شهید ✨شهيد علي نظري در شهريور1345 در روستاي لاهيجان به دنيا آمد. دوره ابتدايي را در مدرسه رجبي لاهيجان با موفقيت به پايان رساند. و دوره ي راهنمايي را در مدرسه آذرشهر رفسنجان به پایان برد.و در مدرسه انصاري براي دبيرستان ثبت نام كرد وبعد از 2ماه درس را رها كرده و در تاريخ 1361/2/12 اولين سفر خود را به جبهه آغاز ميكند. ✨علي بعد از 6 ماه به آغوش خانواده بر ميگردد و مجددا بعد از بازگشت به جبهه در مدت 1 سال در گردان زرهي بود .و بعد از چند ماهي همراه شهيد حسن عباسي وارد گروه تخريب ميشود .علي كه آرزوي شهادت را در دل داشته به مدت 1 سال در گروه تخريب به انجام وظيفه مي پردازد. ✨شهيد اميني و شهيد ميرافضلي و شهيد قنبري و شهبازي به علي پيشنهاد غواصي را ميدهند و به علي ميگويند:(شما به همراه ما براي آموزش غواصي بيا تا آموزش ببيني.)علي همراه بچه ها براي آموزش غواصي به جزيره ي مجنون و نيز در مدت 52 روزدر سرچشمه مشغول آموزش ميعلي بعد از مرخصي به خانه ميرود و مجددا به جبهه باز ميگردد و پس از 48 روز زخمي و موجي ميشود و به مدت 1 روز او را به بيمارستان اهواز ميبرند بعد علي را به خانه ميفرستند علي بعد از 8 روز بهبودي خود را بدست مياورد. ✨(مادر شهيد به او ميگويد:علي جان بهتر نيست سرو ساماني بگيري؟ ولي علي در جواب مادر ميگويد:مادر جان من تا خاك كشورم را آزاد نكنم نميتوانم به چيز ديگري فكر كنم) در آن زمان ميشد از چشمان علي جواب ديگري فهميد كه مادر، من وقتي سروسامان ميگيرم كه در راه اسلام شهيد شوم و به اربابم سيدالشهدا برسم. شادی روح ملکوتیش 🌹 📍کانال @rafsanjan_shohada ⟩ 🕊 💚🕊 🕊💚🕊 💚🕊💚🕊 🕊💚🕊💚🕊💚🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
28.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دقایقی با شهید والامقام ▫️قسمت اول شهدا را یاد کنیم حتی با ذکر یک صلوات🌹📿 📍کانال @rafsanjan_shohada