eitaa logo
شهدای رفسنجان
938 دنبال‌کننده
468 عکس
186 ویدیو
0 فایل
این کانال جهت ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و همچنین زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدای شهرستان رفسنجان، تاسیس شده کانال دوم ما: eitaa.com/O_S_A213 ‌ ‌ جهت ارسال عکس و زندگی‌نامه مربوط به شهدای رفسنجان: @Ya_omi ارتباط با مدیر: @O_Sad213
مشاهده در ایتا
دانلود
15.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای شهید؛ گـذر زمــان ، همه چیز را با خود می‌برد جز ردّ نگاه تــو را . . . 🔹شهید جاویدالاثر 📍کانال @rafsanjan_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹سردار شهید جاویدالاثر حاج توصیه این شهید بزرگوار: ای عزیزان در جبهه به خصوص واحد تخریب قبل از شرکت در عملیات چهره های نورانی برادران عزیز را می‌دیدم که این چهره ها با نماز شب نورانی شده بود.از شما تقاضا میکنم نماز شب را ترک نکنید. 📍کانال @rafsanjan_shohada
کاش می شد بچه ها را جمع کرد سنگر آن روزها را گرم کرد کاش می شد بار دیگر جبهه رفت جنگ عشقی کرد و تیری خورد و رفت… 📍کانال @rafsanjan_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ 📖طرح تلاوت روزانه قرآن کریم📖 هدیه به شهید والامقام 📍کانال @rafsanjan_shohada
🕊💚🕊💚﷽💚🕊 💚🕊💚🕊 🕊💚🕊 💚🕊 🕊 🔹افتخار کوچه ها؛ شهید ✨مجتبی بیست و یکم تیر ۱۳۵۲ در شهرستان رفسنجان متولد شد. تا کلاس اول متوسطه درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و دوم خرداد ۱۳۶۷ در شلمچه بر اثر اصابت ترکش شهید شد. ✨گلوله باران شدید عراق در ابتدای عملیات و استفاده از تعداد زیادی منور به حدی که فرماندهان و کسانی که در جریان امر بودند از اینکه ممکن است با این تراکم نیرو در لحظه های اول عملیات تلفات زیادی بدهیم در جنب و جوش بودند. مجتبی در ستون خود نشسته بود که بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت می رسد. ✨ساعت حدوداً ۲-۳ بعد از ظهر بود. یادم است که مامان و بابا به خواب عمیقی رفته بودند. اون زمان من ۸ ساله بودم. مجتبی با من(میثم) و مهدی و علی خیلی بازی کرد، همگی خوشحال بودیم، اما ناگهان ساکش را برداشت و گفت بچه ها دارم می رم خداحافظ. از او پرسیدم که کجا می رود؟.اما ….. جواب نداد و رفت. شادی روح ملکوتیش 🌹 📍کانال @rafsanjan_shohada ⟩ 🕊 💚🕊 🕊💚🕊 💚🕊💚🕊 🕊💚🕊💚🕊💚🕊
به نظر من انسان ابتدا بفهمد نماز چیست، آنگاه آن را بخواند، بهتر است. چون وقتی فهمید با جان و دل می خواند و اگر نخواند احساس کمبود می کند. و اگر نفهمد، آن را می خواند و زحمتی هم متحمل می شود ولی از نماز بیزار می شود. 🔹شهید دانش آموز 📍کانال @rafsanjan_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀🕊🥀🕊🥀🕊 🕊🥀 🥀 ▪️ 🍃مجتبی اشتیاق زیادی به تحرک نشان می داد از ماندن و رکود بیزار بود. از بارزترین صفات اخلاقی او، اخلاص خاصی بود که در تمام شؤون زندگی اش جلوه گر بود; هرگز نمی خواست کسی از کمالات و نیکیهایش باخبر شود و از هر چه ریا و ریاکار بود نفرت داشت. اهل هیاهو و مطرح کردن خویش نبود; چه در روزگاری که پدرش ریاست آموزش و پرورش رفسنجان را به عهده داشت و چه در ایام فرمانداری وی. مجتبی از اینکه بعضی از دوستان، گاهگاهی برای مزاح، او را پسر فرماندار صدا می کردند دل آزرده می شد و قلبا از اینگونه برخوردها ناخشنود بود. 🍃مهربانی و دلسوزی زیادی داشت و به هر کجا قدم می نهاد، دوستان زیادی پروانه وار بر گردش جمع می شدند. در راه محبت و مساعدت به دیگران، کوچک و بزرگ برایش یکسان بود و علاقه خاصی به کودکان و خردسالان نشان می داد. 🍃با وجود سن کم و با اینکه هنوز به سن بلوغ نرسیده بود، اهتمام زیادی به خودسازی داشت; عبادت و نمازش از چنان صفا و معنویتی برخوردار بود که بیننده، معنای لذت مناجات با خدا را در می یافت و نماز جماعتش بندرت ترک می شد. 🍃در دی ماه 1366 که بتازگی از اولین حضور در جبهه بازگشته و با یکی از دوستانش به مسجد النبی رفته بود، دوست دیگری که از اعزام او بی خبر بود، علت مسجد نیامدن مجتبی را پرسید و هنگامی که دوستش، به جبهه رفتن مجتبی اشاره کرد، مجتبی ناراحت شد و بعدا به این حرکت وی اعتراض کرد. بسیار تلاش می کرد که جبهه رفتنش به سکوت برگزار گردد و این ناشی از اخلاص او بود. 🍃از بحث و مجادلات بیموردی که تقریبا همه مردم بدان گرفتارند بشدت بر کنار بود. در ایامی که انتخابات مجلس شورای اسلامی (فروردین 67) برگزار می شد و همگان مشغول مشاجرات و منازعات سیاسی بودند، با اینکه بیشتر از بسیاری مردم می دانست، اکیدا از این قبیل منازعات رویگردان بود. از قضاوتهای عجولانه و اظهار نظر در اموری که دقیقا از آنها اطلاع نداشت، پرهیز می کرد. در سخن گفتن اعتدال داشت و اکثر اوقات آرام بود و نگاه آرامش حکایتها می گفت. به حقایقی رسیده بود و در دلش رازها داشت اما لبش خاموش بود: هرکه را اسرار حق آموختند مهر کردند و دهانش دوختند 🍃از خطای دیگران می گذشت و کینه ورز نبود. شوق زیادی به اشعار عرفانی داشت و در خلوت و تنهایی اشعار حافظ را بسیار می خواند. انس و الفت او با شعر حافظ، از زمستان 66 تا خرداد 67 به شکل کاملا محسوسی آشکار بود. 🍃اولین بار با اصرار زیاد به جبهه رفت و هنگامی که می خواستند او را به علت کمی سن برگردانند با پافشاری خاصی ماند و با وجود اندام ظریف و کوچک، پا به پای دیگر رزمندگان، بیش از یک ماه و نیم آموزشهای سخت دید و هرگز خم به ابرو نیاورد، بلکه روزبه روز شوقش برای نبرد در خط مقدم افزونتر شد. آنگاه که به خانه بازگشت، دائم به جبهه می اندیشید و از اینکه مبادا شور و حرارت مردم به حمایت از انقلاب و امام کاسته شود نگران بود. 🍂زمان موعود فرا رسید. این بار از طریق تماس تلفنی به یکی از دوستانش، اطلاع داد که قصد رفتن به جبهه را دارد و از نیاز مبرم جبهه ها به نیرو و وضعیت جنگ گفت. سرانجام از طریق بسیج و بدون اطلاع خانواده اش، راهی جنگ و پیکار شد. 🔹شهید دانش آموز 📍کانال @rafsanjan_shohada ⟩ 🥀 🕊🥀🕊 🥀🕊🥀🕊🕊🥀
آمده بودم که تـ❤️ـو را بشناسم خودم را یافتم من در تو،او را لحظه به لحظه دیده‌ام شاید خودت هم ندانی اما من با تو، خدا را پیدا کرده ام‌... 📍کانال @rafsanjan_shohada