🔴 #اطلاعیه
کانال #شهدای_رفسنجان فعالیت خود را در ایتا آغاز کرد.
از مردم شهید پرور دعوت به عمل میآید 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3935306213C6f1d20a6b3
#رفسنجانیها_عضو_شوید👆
شهدای رفسنجان
🔴 #اطلاعیه کانال #شهدای_رفسنجان فعالیت خود را در ایتا آغاز کرد. از مردم شهید پرور دعوت به عمل میآ
لطفا با انتشار متن بالا، کانال شهدای رفسنجان را به دوستانتون معرفی کنید👆🌹
اجرتون با شهدا💐
چه می جویی؟!
آرامش؟!
❗️آرامش نه در بالشت پَر است
و نه در قرص های آرام بخش. . .
🕊آرامش را در لابه لای نگاه پرمعنای شهدا بجوی !!!
❤️ نگاهی از جنس عشق ...
#یادشهداباصلوات 📿
روزتان مزین به عنایات شهدا☀️🤲
📍کانال #شهدای_رفسنجان
@rafsanjan_shohada ⟩
📌ماجرای شعری که حاج قاسم پشت سنگرش نوشته بود، چه بود؟
✍محمدعلی ایراننژاد، از همرزمان شهید سلیمانی: در والفجر ۸ پشت سنگر فرماندهی حاج قاسم، شعری نوشته بود:
من چه غم دارم که عالم، آتش است
سوختن گر خواهد او، بر ما خوش است
کاش جان بسیار بود، آتش مدام
کان درو میسوخت با شوق تمام
عشق با دشوار ورزیدن خوش است
چون خلیل از شعله، گل چیدن خوش است.
این شعر را قبل از عملیات والفجر ۸ حاج قاسم نوشته بود. در آن عملیات، اولین فرماندهی که از ما شهید شد، #حاج_احمد_امینی فرمانده گردان ۴۱۰ لشکر ثارالله از رفسنجان بود. وقتی حاج قاسم از شهادت امینی باخبر شد، بسیار بیتابی میکرد، اما روحیه خود را حفظ میکرد و با خواندن این شعر آرام میگرفت. حاج قاسم صبح قبل از روشن شدن هوا خودش به استقبال فرمانده شهیدش رفت و در میدان بود و حتی تا پایان عملیات، آن سمت اروندرود فرماندهی میکرد.
📍کانال #شهدای_رفسنجان
@rafsanjan_shohada ⟩
18.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔🕊
دلـت کـه گرفـت
بـا رفیـقی درد و دل کـن کـه آسمـانـی بـاشد ایـن زمینـی ها در کـار خـود نیز مـانـده انـد . . .!
📍کانال #شهدای_رفسنجان
@rafsanjan_shohada ⟩
636.1K
میگه توی این کوچه بازار
نمیشه گناه نکرد..
🎙#نوای_شهدایی
🕊 #پیشنهاد_ویژه
📍کانال #شهدای_رفسنجان
@rafsanjan_shohada ⟩
💠خدایا ڪمڪ ڪن
اگر در صف شهدا غایبیم،
در صف پیام رسانان راهشان
غایب نباشیم...
#یادشهداباصلوات 📿
روزتان مزین به عنایات شهدا☀️🤲
📍کانال #شهدای_رفسنجان
@rafsanjan_shohada ⟩
🔻نماز شب
در عملیات والفجر ۴ سید دچار موج گرفتگی شدید شده بود و چشمانش کم سو با زور و اجبار آوردیمش رفسنجان
نیمه شب بود که دیدم بیدار شده می خواهد برود بیرون بردمش دستشوئی و آوردمش خوابید دوباره که بیدار شدم دیدم در اتاق نیست.
وقتی دنبالش گشتم ، دیدم با پای برهنه در سرمای زمستان درون حیات به نماز شب ایستاده
رفتم بیرون که بیاورمش داخل قنوت گرفته با حالتی عجیب گریه می کرد و الهی العفوش دلم را لرزاند برگشتم داخل اتاق
از پشت پنجره نظاره اش می کردم او بود و قنوت و خدا . . .
🕊شهید #سیدحمید_میرافضلی
📚پا برهنه در وادی مقدس
📍کانال #شهدای_رفسنجان
@rafsanjan_shohada ⟩