✍ #خاطره از کنار صف نماز جماعت رد شدم . دیدم حاجی بین مردم توی صف نشسته. رد شدم اما دو صف نرفته برگشتم. آمدم رو به رویش نشستم. دستش را گرفتم . پیشانیش را بوسیدم. التماس دعا گرفتم و رفتم . انگار مردم تازه فهمیده بودند که حاج قاسم آمده حرم. از لابهلای صف های نماز میآمدند پیش حاجی. آرام و مهربان میگفت: «آقایون نیاید! صف نماز رو به هم نزنید.» بعد از نماز آمد کنار ضریح ایستاده بودم پشت سرش تا بتواند زیارت کند . وقت رفتن گفت:
🔹«آقای خادم امروز خیلی از ما مراقبت کردی زحمتت زیاد شد» گفتم: «سردار من برادر دو شهید هستم. شما امانت برادر های من هستید.» نگاه ملیحی انداخت و گفت: «خدا شهدات رو رحمت کنه.» چه میدانستم چند روز بعد خودش هم میرود قاطی شهدا.....
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز
🇮🇷 @rahbaram_seyed_ali
#شهداییمـ...♥️
..
🌷عبدالحسین برونسی در سال ۱۳۲۱ در روستای" گلبوی کدکن" تربت حیدریه چشم به جهان گشود. او بعد از کار در شغل های مختلف، نهایتاً به بنایی پرداخت. سال ۱۳۵۲ با درس های "آیتالله خامنهای" آشنا شد و به خاطر فعالیّت انقلابی بارها خانه اش مورد هجوم و بازرسی ساواک قرار گرفت. آخرین بار در مراسم چهلم شهدای یزد دستگیر و به سختی شکنجه شد، طوری که تمام دندانهایش شکست. مدتی بعد به قید ضمانت آزاد شد و فعالیتش را در نقش رابط مقام معظمرهبری که به ایرانشهر تبعید شده بودند، ادامه داد.
#خاطره
#شهید_عبد_الحسین_برونسی
🇮🇷 @rahbaram_seyed_ali
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #خاطره رحیم صفوی در دانشگاه دافوس ارتش درباره بیماری نوه چند روزهاش که زردی شدید داشته و دکترها گفته بودند باید خونش عوض شود.
👈 یک قندان قند بردم خدمت رهبر انقلاب تا روی آن دعا بخوانند ...
🇮🇷 @rahbaram_seyed_ali