✍خاطراتی از زندگی سردار سرلشکر #شهید_اسماعیل_دقایقی
🔹در شهر بهبهان یک خیاط خوش قول و خوش دست بود به اسم « قنبر » که میان مردم به « با خدا بودن» و «رعایت حلال و حرام» معروف بود. همسر آقا قنبر یک پسر به دنیا آورد که اسمش را گذاشتند " اسماعیل ". چند روز بعد از تولد اسماعیل، پدر به خاطر گرفتاری و مشکلات دست زن و بچه اش را گرفت و برد به شهر «آغاجاری».
🔹اسماعیل در همین شهر درس خواند و شانزده ساله بود که در کنکور هنرستان شرکت نفت شرکت کرد و با رتبه بالایی قبول شد. از سن شانزده سالگی، تابستانها برای رفع مشکلات مالی خانواده، کلاس خصوصی فیزیک و ریاضی تشکیل میداد. این کلاسها بهانه ای برای گفتن حرف هایش بود. حرفهایی که از کتابها و مسائل مهم سیاسی - مذهبی میدانست. تدریسش او را در شهر پرآوازه کرد و با آن نفوذ کلامش مریدان زیادی پیدا کرده بود. #راز_ستارهها
🇮🇷 @rahbaram_seyed_ali