『رهبرم سید علـی』
📌 #سـه_دقـیـقـه_در_قـیـامـتـــ 🖊 نـاشـر: نـشـر شـهـید ابـراهـیـم هـادی 🔘 #قسمت_چهل_و_ششم 💠#جانبازے
📌 #سـه_دقـیـقـه_در_قـیـامـتـــ
🖊 نـاشـر: نـشـر شـهـید ابـراهـیـم هـادی
🔘 #قسمت_چهل_و_هفتم
جوان پشت میز بہ این موارد اشاره ڪرد وگفت: ثواب طواف هایی کہ بہ نیابت از دیگران انجام دادے، دو برابر در نامه اعمال خودت ثبت می شود. اوایل ماه شعبان بود کہ راهی مدینه شدیم. زیارت ها بہ خوبی انجام میشد. در قبرستان بقیع، تمام افراد ناخودآگاه اشڪ میریختند. حال عجیبی در ڪاروان ایجاد شده بود. یڪ روز صبح زود در حالی کہ مشغول زیارت بقیع بودم، متوجه شدم کہ مأمور وهابی دوربین یڪ پسربچه را کہ می خواست از بقیع عکس بگیرد را گرفته، جلو رفتم و بہ سرعت دوربین را از دست او گرفتم و بہ پسربچه تحویل دادم. بعد بہ سمت انتهای قبرستان رفتم. من در حال خواندن زیارت عاشورا بودم کہ بہ مقابل قبر عثمان رسیدم. همان مأمور وهابی دنبال من آمد و چپ چپ بہ من نگاه می کرد. وقتی در مقابل قبر رسیدم، یکباره ڪنار من آمد و دستم را گرفت و بہ فارسی و با صداے بلند گفت: چی می گی؟ دارے لعن می کنی؟ گفتم: نخیر. دستم رو ول کن. اما او همینطور داد می زد و با سر و صدا، بقیه مأمورین را دور خودش جمع کرد. درهمین حالا یکدفعه بہ من نگاه کرد و حرف زشتی را بہ مولا امیرالمؤمنین علیهم السلام زد. من دیگر
سکوت را جایز ندانستم. تا این حرف زشت از دهان او خارج شد و بقیه زائران شنیدند،دیگر سکوت را جایز ندانستم. یکباره کشیده محکمی بہ صورت او زدم. بلافاصله چهارمأمور بہ سرمن ریختند و شروع بہ زدن کردند. یکی از مأمورین ضربه ے محکمی بہ کتف من زد کہ درد آن تا ماه ها اذیتم می کرد. چند نفر از زائران جلو آمدند و مرا از زیر دست آن ها خارج کردند. من توانستم با کمک آن ها فرار کنم. روزهاے بعد، وقتی براے حرم می رفتم، سر و صورتم را با چفیه می بستم. چون دوربینهاے بقیع، مرا شناسایی کرده بود و احتمال داشت بازداشت شوم. خلاصه اینکه آن سفر، براے من بہ یاد ماندنی شد. اما در لحظات بررسی اعمال، ماجراے درگیری در قبرستان بقیع را بہ من نشان دادند و گفتند: شما خالصانه و فقط بہ عشق مولا علی علیهم السلام با آن مأمور درگیر شدے و ڪتف شما آسیب دید.
براے همین ثواب
#جانبازے_در_رکاب_مولا علی علیهم السلام در نامه عمل شما ثبت شده است!
💠رَهبَرَم سَیِّد عَلی💠
🇮🇷 @rahbaram_seyed_ali