eitaa logo
لشکر سایبری رهبری
2.9هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
5.2هزار ویدیو
691 فایل
🔴ارتباط با مدیرکانال حجت الاسلام والمسلمین علیرضا دروار ۰۹۱۶۵۲۱۴۵۵۹ طلبگی=خوشبختی @alireza_darvar پاسخگوی سوالات شرعی،دینی و اعتقادی شما هستم 🔴لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/4230742030Cf2e8b03558
مشاهده در ایتا
دانلود
☫﷽☫ 🔘 علیها‌السلام 🚩بعد از واقعه عاشورا، [وقتی کاروان اُسرا به شام رسید]، یزید دستور داد بانوان امام حسین را به همراه امام سجاد در مکانی زندانی کنند. آنان یک ماه در زندانی به سر بردند که از گرما و سرما در امان نبودند به طوری که صورت هایشان از شدت تابش خورشید پوست انداخته بود. ▫️امام حسین دختر کوچک ۴ ساله ای داشت. شبی از خواب بیدار شد و گفت: «پدرم حسین کجاست. همین الان او را در خواب دیدم که بسیار مضطرب و هراسان بود.» وقتی بانوان حرم سخنان او را شنیدند، گریستند و کودکان نیز از گریه آنها به گریه در آمدند و صدای آه و ناله در آن فضا پیچید. یزید از خواب بیدار شد و گفت: «چه خبر شده ؟» اطرافیان تحقیق کرده و واقعه را برایش بازگو کردند؛ یزید دستور داد تا سر پدرش برای او ببرند. ▪️سر شریف امام حسین را در حالی که در دستمالی مصری پیچیده بود، مقابلش گذاشتند و پارچه را از روی آن کنار زدند. آن دختر پرسید: «این سر از آن کیست؟!». گفتند: «این همان سر پدر توست.» ▫️دختر امام حسین، سر را برداشت و به آغوش کشید و می فرمود: «پدر جان! چه کسی محاسنت را به خون خضاب کرده است؟ پدر جان! چه کسی رگهای گردنت را بریده است؟ پدر جان! چه کسی مرا در این کودکی یتیم کرد؟ پدر جان! چه کسی بعد از تو ماند تا امیدمان به او باشد؟ پدر جان! چه کسی حامی این بانوان بدون پوشش است؟ پدر جان! چه کسی فریادرس این بیوه‌گان اسیر است؟ پدر جان! چه کسی بر این چشمهای اشکبار ترحم می کند؟ پدرجان! چه کسی این گمشدگان غریب را پناه می‌دهد؟ پدر جان! چه کسی دادرس این موهای پریشان است؟ پدر جان! وای بر ناامیدی بعد از تو؛ وای از غربت و تنهایی. پدر جان ای کاش قربانی تو می‌شدم . ▪️سپس آن دختر، لبانش را بر لبان شریف گذاشت و آنقدر بلند بلند گریست که بیهوش شد. وقتی او را تکان دادند، ناگاه دیدند که روح از بدن مبارکش جدا شده است! ▫️چون بانوان اهل بیت آنچه بر آن دختر گذشت را به چشم دیدند، صدا به ناله و گریه بلند کرده و دوباره عزایی به پا کردند و همه اهل دمشق از این واقعه به گریه و عزا در آمدند. در آن روز هیچ مرد و زنی دیده نشد مگر این که چشمش گریان بود. 📗چهل منزل با امام حسین، علی اکبر رنجبران، منزل ٣۶، ص ٢۵۵ آجرک الله یا امام_زمان ۱۴۴۵ @rahbari313
🌠☫﷽☫🌠 بشنوند امروز دختردارها.. قصه ی غمگین کوثردارها از روی نیزه بیا بوست کنم رفته ای بر نیزه با سردارها به علی اکبر بگو سنگم زدند سنگ خوردم از برادردارها زجر که تنها به دنبالم نبود در پی ام بودند لشکردارها! معجرم را دستگردان میکنند گوشه ی بازار، معجردار ها نیشخندی زد به گوش پاره ام این هم از آداب زیوردارها حرف خدمتکار پیش من زدند.. من که خود هستم ز نوکردارها شب سوم علیه‌السلام شاعر: سید_پوریا_هاشمی سلام الله علیها
بخونیم‌باهم؟✨ زیارت التماس‌دعای‌فرج🖤 (: 🍀به ما بپیوندید👇 @rahbari313
سلام الله علیها دختر گرامی امام حسین علیه‌السلام از جمله اسیران حادثه کربلا بودند سن ایشان به سه سال رسیده بود و امام حسین او را بسیار دوست می‌داشت حضرت رقیه سلام الله بعد از شهادت پدر شب و روز گریه می‌کردند که از گریه او دل اهل بیت علیهم السلام مجروح می‌شد و دائماً از حضرت زینب سلام الله علیها و دیگران سؤال می‌کرد که پدر من کجا رفت؟ و چرا از من دوری نمود؟ [1] عصر روز سه‌شنبه در خرابه شام که کنار کاخ یزید واقع شده بود در كنار حضرت زينب سلام الله علیها نشسته بود که جمعی از كودكان شامی را ديد كه در رفت و آمد هستند پرسيد: عمه جان اينان كجا می‌روند؟ حضرت زينب سلام الله علیها فرمود: عزيزم اينها به خانه‌هايشان می‌روند پرسيد: عمه مگر ما خانه نداريم؟ فرمودند: چرا عزيزم خانه ما در مدينه است تا نام مدينه را شنيد خاطرات زيبای همراهی با پدر در ذهن او آمد بلافاصله پرسيد: عمه پدرم كجاست؟ فرمود: به سفر رفته طفل ديگر سخن نگفت به گوشه خرابه رفته زانوی غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت[2] شب با حالت پریشان از خواب بیدار شد فرمود: پدرم حسین کجاست؟ اکنون او را دیدم! زنان و کودکان از شنیدن این سخن گریان شدند و شیون از ایشان برخاست یزید از خواب بیدار شد و گفت: چه خبر است؟ جریان را به او خبر دادند آن لعین دستور داد سر پدر را برای او ببرند[3] دستمالی روی سر انداختند و آن طبق را جلو آن دختر نهادند پرده از آن برگرفت و گفت: این سر کیست؟ گفتند: سر پدر توست!!! سر را از میان تشت برداشت و به سینه گرفت و می‌گفت: پدر جان کی تو را با خونت خضاب کرد ای پدر که رگ‌های گردنت را برید ای پدر کی مرا در کودکی یتیم کرد پدر جان بعد از تو به که امیدوار باشیم؟ پدرجان این دختر یتیم را کی نگهداری و بزرگ کند و از این سخنان با او گفت تا اینکه لب بر دهان شریف پدر نهاد و صدا به گریه بلند کردند و آنقدر شيرين زبانی كرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد همه خيال كردند به خواب رفته وقتی به سراغ او آمدند از دنيا رفته بود! شبانه غساله آوردند او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند[4] ◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️ ✍️ پی‌نوشت: [1] انوارالشهاده، صفحه ۲۴۲ [2] نفس المهموم، صفحه ۴۵۶ [3] کامل بهائی، جلد۲، صفحه ۱۷۹ [4] نفس المهموم، صفحه ۴۵۶ 🍀به ما بپیوندید👇 @rahbari313