🔰 #بازخوانی | همه مردم باید رئیسعلی دلواری را بشناسند
📝 «رئیسعلی دلواری، آدم به این عظمت، آدم کمی که نیست، در بین #نسل_جوان ما چند درصد او را میشناسند؟ چند درصد اسم او را شنیدهاند؟ این مهم نیست برای ما که یک شخصیّت مبارز، مجاهد، مدافع از حریم کشور را که با آن شرایط دشوارِ آن وقت، با آن تنگدستیای که او و رفقایش داشتند، این جور مبارزه کند، این جور دشمن را به ستوه بیاورد -که رئیسعلی دلواری واقعاً انگلیسها را به ستوه آورد- و بالاخره با خیانت بعضی از خودیها به شهادت برسد نشناسیم؟ آیا شایستهی این نیست که الان در کشور تا شما میگویید #رئیسعلی_دلواری، همهی آن کسانی که در هر منطقهای از کشور هستند بدانند که این آدم کیست و بشناسند؟ این جور چیزی نیست؛ مثلاً اسم فلان بازیکن فوتبالِ فلان کشور را همهی بچّهها میدانند، اسم رئیسعلی دلواری را نمیدانند... کاری باید کرد تا این نامها زنده بمانند؛ اینها #الگو هستند.» ۱۳۹۸/۱۰/۲۳
➕ انتشار به مناسبت ۱۲ شهریورماه سالروز شهادت رییسعلی دلواری
@rahbari_plus
🔰 #یادداشت | «ایمان به ولی» در هندسه ولایتمداری _ ۲
#ادامه_یادداشت:
🔹 این البته شرط لازم برای ولایتمداربودن هست؛ امّا کافی نیست. ولایتمداریِ حقیقتی عمیقتر و بهمراتب فراتر از این سطح است؛ چنانکه شهید نصرالله (ره) در آن دستنوشته تصریح کرده، مهمترین #رکن ولایت، نه صرفاً تبعیّت از ولیّ بلکه «ایمان به ولایت او» است. مؤمن باید به «رهبریِ» ولیّ جامعه «#مؤمن» باشد تا نصاب لازم ولایتمداری را داشته باشد. وقتی سخن از ایمان میشود، دو رکن اساسی را باید دنبال کرد:
* رکن اوّل: همافقی با ولیّ جامعه
🔸 پیششرط ایمان «#آگاهی» است. برخلاف انگارۀ #الهیات_مسیحی که ایمان را در تضادّ با عقل و آگاهی معرّفی میکند و ساحت ایمان را آنجا میداند که خبری از منطق و عقلانیّت نیست، در الهیاتِ قرآنی و اسلامی ایمان بدون فهم و آگاهی و خردورزی، بیمعنا و فاقد ارزش است و توان رساندن انسان به قلّههای توحیدی را ندارد. حضرت آیتالله خامنهای در خلال مباحث بخش اوّل کتاب «طرح کلّی #اندیشه_اسلامی در قرآن» که به تشریح مختصّات ایمانِ صحیح پرداخته، گفتار سوّم را به تبیین همین موضوع اختصاص داده و برخی از آیاتی که دلالت بر این مطلب محکمّ دارند را بیان کرده است.
🔹 بنابراین رکن اوّلِ ایمان به ولیّ جامعه، این است که مؤمن اوّلاً رهبری و ولایت او را با آگاهی و عقلانیت پذیرفته باشد، ثانیاً منطقِ دیدگاهها و سخنان ولیّ را نه تقلیدی بلکه با تأمّل و خردورزی فهم کرده باشد و ثالثاً در مقام عمل نه صرفاً تبعیّتِ چشمبسته و کورکورانه بلکه بر اساس دستگاه محاسباتی و منطقِ عملیای که از او آموخته عمل کند. از جمع این سه ویژگی میتوان با عنوان «همافقی» یاد کرد.
🔸 همافقی با ولیّ جامعه، یعنی اسلامِ ناب را و حقایق جهان را و واقعیّتهای اجتماعی و سیاسی را از همان افق بالایی بنگریم که ولیّ جامعه مینگرد؛ با همان منطق فکری و دستگاه محاسباتی بررسی و ارزیابی کنیم که ولیّ آنگونه ارزیابی میکند. همافقی یعنی باورهای عمیق اسلامی، آرمانها، راهبردها، سیاستها، ارزشها، اولویّتها و شیوۀ تحلیل پدیدهها بر اساس همان نظام محاسباتی باشد که ولیّ جامعه مبتنی بر آن حرکت میکند.
🔹 اگر این شد، دیگر انسان در هر اتفاق و پدیدهای منتظر نمیماند سخن صریح رهبر نمیماند؛ بلکه بر اساس همان منطق فکری که رهبر محاسبه میکند، او هم مسائل را ارزیابی میکند و تصمیمگیری و اقدام میکند. رهبر انقلاب خود از این امر با عنوان «#نرمافزار_فکری» یاد میکند و بر اساس همین توضیحات، آشنایی با نرمافزار فکریِ حضرت امام خمینی (ره) را برای #نسل_جوان ضروری قلمداد میکند. (بیانات به مناسبت سالگرد رحلت حضرت امام خمینی به تاریخ ۱۴۰۱/۰۳/۱۴)
🔸 شهید نصرالله (ره) نیز #ولایتمداری خود را در این سطح تعریف میکند؛ آنجا که میگوید: «ما ولایت را اینطور میفهمیم و اعتقاد ما این است که [در وهلۀ نخست] اگر «ولیّ» نسبت به موضوعی امر یا نهی کند، بر ما واجب است که از آن تبعیّت کنیم. تا اینجا قدرمتیقّن و مسلّم است. لیکن [ما به بیش از این ملتزم هستیم و آن اینکه] بر اساس شناختی که از مبانی، اصول و منش فکریِ ایشان داریم –که چگونه میاندیشد و چه چیزی موجب #رضایت یا نارضایتی ایشان میشود- در این موارد هم وقتی که در حال بررسی و ارزیابی مسئلهای هستیم، اگر احتمال بدهیم -فقط کافیست احتمال بدهیم- که کاری مورد رضایت ایشان است، آن را انجام میدهیم. و اگر فقط احتمال بدهیم که چیزی موجب ناراحتی یا خشم او میشود، از انجامش احتراز میکنیم.»
🔹 و ایشان در ادامه به کلام آیت الله #مصباح_یزدی (ره) به عنوان یک اسلامشناس استشهاد میکند که اصلاً «ولایت حقیقی» همین است: «انسان نباید منتظر امر و نهی امامش بماند؛ چرا که چهبسا امام از روی رأفت و مهربانی، دیدگاهی را در قالبی ساده به تو ارائه میکند بدون اینکه به دنبالش امر و نهی کند؛ تا تو به مشقّت دچار نشوی و این از #رأفت و پدرانگیِ اوست.» (گفتوگو با حجّتالاسلام و المسلمین مجتبی مصباح یزدی درباره شخصیّت آیتالله مصباح یزدی (ره))
@rahbari_plus
🔰 #گزارش | نگاهی به شش کتاب دربارهی قهرمانان ایثار و شهادت که رهبر انقلاب بر آنها تقریظ نوشتند _ ۲
#ادامه_گزارش
🔸 قسمت جذّاب ماجرا آنجا است که وقتی زندگی شهدا را از بالا نگاه میکنیم، میبینیم که علیرغم داشتن شباهتهایی با یکدیگر، بهشدّت در جزئیّات با هم متفاوت بودهاند و هر یک ماجرایی خاص دارند. سیّدمصطفیٰ موسوی از آنهایی بود که در این جزئیّات با دیگران بسیار #متفاوت بود. از سبکِ کتابهایی که میخواند گرفته تا مدل رفتار با پدر و مادر و حضور در جمع دوستان تا تیپ و ظاهر و مدلموی او، همگی سبب میشد که زندگی او خواندنی و، بهخصوص برای #نسل_جوان، متفاوت باشد؛ نسلی که نیاز دارد بداند که شهدا افرادی بودند از جنس خودشان و در همین کوچهپسکوچههای #تهران قدم میزدند، کافه میرفتند، برای ظاهرشان ساعتها وقت میگذاشتند و، خلاصه، افرادی بودند که می شود به آنها دست پیدا کرد و در آسمان هفتم آشیانه نداشتند.
* نفوذ از دل خاک
🔹 اهمّیّتش را بعد از ماجرای هفتم اکتبر بیشتر فهمیدیم؛ آنجا که رزمندگان #حماس، با استفاده از این راهبرد، باند تروریست #رژیم_صهیونی را به معنی واقعی کلمه به زانو درآوردند و توانستند با امکاناتی بسیار کمتر و با خلّاقیّتی بسیار بیشتر، جنگ را به نفع خود پیش ببرند. از «تونلهای زیرزمینی» صحبت میکنیم؛ تونلهایی که بلای جان صهیونها شد و جنگ را به نفع مبارزان فلسطینی مغلوبه کرد. ما نیز تجربهی حفر تونل را بیش از سی سال پیش و در دفاع مقدّس خودمان داشتیم و درست در روزهایی که جنگمان گره خورده بود، توانسته بودیم با استفاده از این روش، عملیّات را به نفع خودمان به پایان برسانیم.
🔸 کتاب «#معبد_زیرزمینی» روایت یکی از همین گرهها است؛ گرهی که به واسطهی دشت باز و بدون مانع بین دو خطّ نبرد، و خاکریز بلند بعثیها و اشراف کامل آنان به منطقه به وجود آمده بود و امکان هیچ گونه پیشروی را به نیروهای خودی نمیداد. اینجا است که حاج غلامحسین رعیّت رکنآبادی وارد قصّه میشود و پس از بررسی کامل منطقه، اعلام میکند که میتواند به یاری خدا این گرهِ کور را باز کند؛ گرهی که باز کردن آن، در آن گرمای طاقتفرسا، مرد یل میخواهد و هر کسی از عهدهی آن برنمیآید. برای این کار، او جمعی از مقنّیان شهر را جمع میکند و با مینیبوس به منطقه میرود.
* از «مجیدبربری» تا «شهید مجید قربانخانی»
🔹 پیشتر، جایی در متن نوشته بودم که وقتی از بالا به زندگی شهدا نگاه میکنیم، با وجود اختلاف در جزئیّات، قرابتهای زیادی در زندگی آنان میبینیم؛ گویی همه شبیه به هم بودند و از یک الگوی خاص در زندگی پیروی میکردند. امّا مجید قربانخانی از آنهایی بود که اگر از صدفرسخی هم به زندگی او نگاه میکردیم، هیچ شباهتی بین او و دیگر شهدا پیدا نمیکردیم. ما با صفحات کتاب «#مجیدبربری» مسیرِ رفتهی یک جوان را زندگی میکنیم: از روزهای تاریک و آغشته به منم بودنهایش تا روزهای پاک و سفیدی که جز نجات جان دیگر انسانها دغدغهای ندارد؛ از شلوارهای زخمی جین و دربهدر دنبال خالکوب گشتن تا سروکلّه زدن با آدمخوارهای داعشی با گوشت و پوست و استخوان و تن و جان. کتاب «مجیدبربری» روایتی است جانانه از مجیدی که با تمام اعتقادات غریبه بود، امّا یک اتّفاق مسیر زندگیاش را بهکلّی عوض کرد و او را در مسیری قرار داد که پایان آن به فُوز عظیم #شهادت ختم شد.
* آخرین فرصت
🔸 زندگیاش را که نگاه میکنی، به طرز عجیبی عجین شده با کلمات حضرت #حیدر؛ نهفقط با کلمات، که با راه و رسم و مرام حضرت حیدر. از همان ابتدای انقلاب که در مسجد محل، کلاس تفسیر #نهجالبلاغه داشت، تا تولّدش که در روز غدیر بود، تا روز ازدواجش که در روز غدیر بود، تا آرزو برای شهادتش که باز هم در روز غدیر بود، همه و همه باعث شد تا ما این شهید عزیز را به «شهید غدیری کشور» بشناسیم.
🔹 کتاب «#آخرین_فرصت» روایتی است از زندگی مشترک شهید علی کسایی و همسر ایشان، خانم قافلانکوهی، که با قلمی روان و گیرا به رشته تحریر درآمده است. این روایت نیز مثل همه داستانهای دیگر، مملو از شیرینیها و تلخیها در کنار یکدیگر است؛ امّا آنچه #مخاطب را پای کتاب مینشاند، تماشای سبک زندگی شهید است: سبکی از زندگی که در تمام جزئیّات رفتاری او، مطلبی برای یاد گرفتن دارد، همراه با عشقی به مولا امیرالمؤمنین علیهالسلام که چنان در وجود حاجعلیآقای کسایی رسوخ کرده که در همهی ابعاد شخصیّتیاش، بهوضوح، آن را نمایان کرده است.
@rahbari_plus