eitaa logo
خط رهبری
3.6هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.8هزار ویدیو
128 فایل
🔰«خط رهبری»: صفحه ویژه تولیدات مربوط به رهبر انقلاب در خبرگزاری #فارس ✔️ تبیینِ شخصیت، مواضع، مطالبات و نظام فکری حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 | آزادی ۷ زندانی با انگشتر اهدایی رهبر انقلاب 📝 الناز دارابیان قهرمان بازی‌های پاراآسیایی ۲۰۲۲ هانگژو در رشته پرتاب دیسک، انگشتری که از رهبر انقلاب در آخرین دیدار ورزشکاران و مدال‌آوران با ایشان گرفته بود را برای آزادی زندانیان‌ به مزایده گذاشت و حتی کار تا مراحل نهایی هم پیش رفت. در ادامه زمانی که مسئولان آستان مقدس امامزاده صالح (علیه السلام) از این موضوع مطلع شدند اعلام کردند با استفاده از کمک‌های بخش خدمات اجتماعی امامزاده، کار را پیش خواهند برد. در نهایت این موضوع منجر به ۷ زندانی خانم شد. @rahbari_plus
🔰 | هدیه خاص رهبر انقلاب به یک مداح در نماز عید فطر مهر و سجاده‌ای که رهبر انقلاب روز گذشته چهارشنبه ۲۲ فروردین‌ماه بر آن نماز گذاشتند، به امیر عباسی مداح اهل بیت (ع) هدیه داده شد. امیر عباسی در این خصوص در فضای مجازی نوشت: امروز بعد از نماز باشکوه عید فطر، بهترین عیدی و عمرم با لطف و محبت پدرانه رهبر عزیزتر از جانمان روزی حقیر شد. خداوند سایه ایشان را بر سر امت اسلام مستدام بدارد. مهر و سجاده رهبر معظم انقلاب در نماز عید فطر. @rahbari_plus
🔰 | در دیدار خانواده شهید زاهدی با رهبر معظم انقلاب چه گذشت؟ 📝 روز گذشته پس از نماز ظهر و عصر، خانواده ‎ همزمان با چهلمین روز شهادتش به دیدار رهبر انقلاب رفتند. در ادامه روایتی از این دیدار در گفتگو با فرزند شهید زاهدی را می‌خوانید: * ذوق دیدار و غم از دل برود، چون تو بیایی! 🔸ظهر دیروز اعضای اصلی خانواده شهید و به قول پسر «مادر، مادر بزرگ، همسرم و برادرم و خواهرم و داماد ونوه‌ها با حضرت آقا دیدار داشتیم. جمعی ده نفره که برای اقامه نماز ظهر و عصر خدمت رهبری شرفیاب شدیم و بعد از اقامه نماز، در اتاق کناری محل اقامه نماز نشستیم و حضرت آقا بعد از ۱۰ دقیقه آمدند.» 🔹رهبری ابتدا از شهید و زمان شناخت ایشان می‌گویند که بعد از شهادت حسین خرازی بوده است. سپس خصوصیات شهید را برمی‌شمارند و از «اخلاص در عمل شهید» صحبت کردند و فرمودند که شهید زاهدی توانست آنچه را که از او خواسته شده بود، محقق کند. سپس اعضای خانواده خدمت رهبری معرفی شدند و «ما مبهوت چهره نورانی ایشان شده بودیم، مادر ابتدا شروع به صحبت کرد و از محضر آقا به خاطر این دیدار تشکر کردند و گفتند که دعا کنید ما هم عاقبت به خیر شویم و به شهدا ملحق شویم. حضرت آقا هم برای عاقبت به خیری همه اهل خانواده دعا کردند.» 🔸محمدمهدی زاهدی می‌گوید: «بعد هم من از حضرت آقا تشکر کردم و گفتم ما هر وقت از پدر درخواست می‌کردیم که ما را به دیدار شما بیاورند، می‌گفتند ان‌شاءالله هر زمان من شهید شدم، شما را به دیدار ایشان خواهند برد. حضرت آقا متأثر شدند و برای اینکه کمی فضا تغییر کند، از من سؤال کردند: شما هستید، گفتم بله با اجازه شما! بعد از برادرم سؤال کردند، او هم گفت من شغلم آزاد است. حضرت آقا با شوخی به من اشاره کردند و گفتند این‌ها هم آزاد هستند! همه خندیدند و فضا تغییر کرد.» 🔹او ادامه می‌دهد: «در ادامه خواهرم، داماد خانواده و مادربزرگم هم صحبت و از حضرت آقا تشکر کردند. فرصت شد و توانستیم دست ایشان را ببوسیم. من از حضرت آقا اجازه خواستم تا روی‌شان را ببوسم و ایشان را در آغوش گرفتم و بوسیدم. تمام صحبت‌ها و جملاتی که آماده کرده بودم تا در محضر ایشان بازگو کنم، نتوانستم و چند تا تپق هم زدم!» * یک هدیه خاص برای رهبر انگشتر سید حسن نصرالله 🔸از میان صحبت‌های فرزند شهید، ماجرای هدیه‌ای که نوه شهید برای آقا آورده و واکنش رهبر به آن بیشتر جلب توجه می‌کند: «در این دیدار پسرم یک انگشتری را که هدیه سید حسن نصرالله به پدر بود، با خود آوردند که به حضرت آقا هدیه بدهند. ما گفتیم رسم بر این است که همه از رهبری انگشتر هدیه می‌گیرند و حالا شما این هدیه را برای ایشان آوردید! اما پسرم که این انگشتر را به پیکر پدر تبرک کرده بود، با خود آورد و ماجرای انگشتر را برای حضرت آقا تعریف کرد. رهبری انگشتر را گرفتند و دعایی بر آن خواندند و گفتند من این را از شما قبول می‌کنم، اما این را مجدداً به شما برمی‌گردانم، چون هم سید حسن نصرالله است و هم اینکه انگشتر شهید است که در خانواده شهید زاهدی بماند.» 🔹علاوه بر این انگشتر خیلی خاص که رهبری باز به خانواده شهید بازگرداندند، درخواست اعضای خانواده برای دادن انگشتر یادگاری از خودشان را اجابت فرمودند و طبق قول پسر شهید «در پایان ایشان به همه اعضای خانواده انگشتری هدیه دادند. من به حضرت آقا گفتم ما کسی را از دست داده‌ایم که در نماز‌های شب‌شان برای ما دعا می‌کردند و من می‌خواهم اگر صلاح می‌دانید شما هم برای ما دعا کنید.» در واقع خانواده شهید زاهدی یک انگشتر خاص برای آقا بردند و همراه همان انگشتر و چندین انگشتر خاص دیگر بازگشتند. * اعطای درجه سرلشکری زاهدی به خانواده شهید 🔸همچنین روز گذشته امیر عزیز نصیرزاده، جانشین رئیس ستاد کل نیرو‌های مسلح با حضور در منزل سردار سرلشکر شهید «محمدرضا زاهدی» درجه سرلشکری شهید زاهدی را به خانواده ایشان اعطا کرد. پیشنهاد اعطای این درجه به پاس عمری مجاهدت و تلاش بی‌وقفه شهید زاهدی در جهت حفظ امنیت و اقتدار ایران اسلامی از سوی سردار سرلشکر محمد باقری، رئیس ستاد کل نیرو‌های مسلح مطرح و با تأیید رهبر معظم انقلاب به خانواده ایشان اعطا شد. @rahbari_plus
خط رهبری
🔰 | این دیدار همه چیزش برایم عجیب و هیجان‌انگیز بود 📝 روایت روح‌الله رستمی، ‌قهرمان پاراوزنه برداری ایران در بازی‌های پارالمپیک پاریس از دیدار ورزشکاران المپیکی و پارالمپیکی با رهبر انقلاب: 🔸 این دیدار همه چیزش برایم عجیب و بود. دیدار با مقام معظم رهبری همیشه برای من حال و هوای خاصی داشته است؛ انگار چهارسال به چهارسال تلاش می‌کنم تا این لحظه دیدار برسد و لبخند رضایت را روی چهره نورانی حضرت عشق ببینم. آن وقت تمام رنج‌ها و خستگی‌ها و ناملایمتی‌ها را فراموش کنم و یک نفس راحت بکشم و با خودم بگویم آه سرانجام این مأموریت هم با گذشت. 🔹 روز یکشنبه به دلیل عفونت بستری بودم و دلهره این را داشتم که به دیدار رهبری نرسم اما خبر رسید دیدار به‌روز سه‌شنبه موکول شده است. خیلی خوشحال شدم که بار دیگر می‌توانم آقا را از نزدیک ببینم. آمدم فدراسیون و به من گفتند که یکی از سخنرانان جلسه سرماخورده و تو باید به‌ جای او کنی. 🔸 من پیش‌ازاین سابقه سخنرانی در حضور را در مراسم تجلیل از قهرمانان داشتم ولی همیشه از صحبت‌کردن در مقابل رهبری ناتوان بودم و همیشه گلویم خشک می‌شد و تا می‌خواستم در محضر آقا صحبت کنم صدایم درنمی‌آمد. ولی شد و چند کلامی هرچند کوتاه توانستم ارادتم را به ایشان ابراز کنم و در آخر از آقا خواستم که انگشتری به نشان تبرک و یادگار به پدر و مادرم هدیه کنند. ایشان هم دو انگشتر کردند و فرمودند به پدر و مادر سلام برسانید. 🔹 شرایط مسابقه مثل همیشه پر فشار بود و من باید وزنه‌های خودم را می‌زدم و کاری با حریفان نداشتم. از اول شروع بر کار خودم تمرکز کردم و سعی داشتم بهترین خودم باشم. کادر فنی هم با تسلط بر کار خودش سعی داشت بهترین وزنه‌های ممکن را بگیرد که همین هم اتفاق افتاد. 🔸 یک بی‌اخلاقی ورزشی و فنی در روند مسابقات از طرف کادر فنی چین و ورزشکارش اتفاق افتاد و باعث شد من در آنجا از مدال طلا دستم کوتاه بماند و همانجا با خودم عهد کردم که انتقام هانگژو را بگیرم و این انتقام با گرفتن و شکستن رکورد انجام شد. @rahbari_plus
🔰 | خون‌های آمیخته به هم امانی، سفیر ایران در لبنان: * دیدار با آقا 🔸 توفیقی بود که همراه خانواده برای نماز خدمت حضرت آقا رسیدیم. حضرت آقا جدّی داشتند، احوالپرسی کردند و از وضعیّت درمان و کاری که روی بینایی چشم من انجام شده بود پرسیدند. ایشان با خانواده‌ام هم احوالپرسی کردند و هدیه‌ای به دختر و پسر ما دادند؛ چون قبلاً به خود بنده و خانمم یک انگشتر داده بودند، اینجا هم یک هدیه‌ای برای این دو فرزندمان مرحمت کردند. * شوکه شدن صهیونیست‌ها از شکست حمله پیجری 🔹 در یک ساعت واحد، یعنی به صورت هم‌زمان، حدود چهار هزار دستگاه ــ که صهیونیست‌ها مجهّز کرده بودند و در دست افراد مختلف بود ــ منفجر شد و حدود ۳۸۰۰ زخمی و حدود ۴۰ تا ۵۰ بر جای گذاشت. به نظر من، این واقعه از لحاظ عملیّاتی می‌توانست یک را از پا بیندازد ولی با اینکه این افراد مجروح شده بودند، حزب‌الله و مقاومت لبنان و مردم لبنان که در این رابطه آسیب‌های جدّی از جمله ‌ناامنی و بی‌اعتمادی به وسایلِ در دسترسِ خود دیده بودند توانستند این مرحله را بگذرانند و به نظرم رژیم صهیونیستی از این مقاومت مردم شوکه شد که چگونه چنین تأثیری در روند داشت. * جنایت جنگی صهیونیست‌ها علیه مردم لبنان 🔸 ظاهراً این دستگاه‌ها را وارد کرده بود ولی در اختیار هم بود، چون به عنوان یک وسیله‌ی مدنی برای هشدار به مردم در مواقع اضطراری استفاده می‌شد. این وسیله بیشتر هشدار می‌داد نسبت به امکان انفجار، حمله‌ی هوایی، حمله‌ی پهپادی و مانند این‌ها؛ در واقع، این وسیله نوعی ابزار مدنی بود که به عنوان جایگزین آژیر قرمز برای مردم لبنان استفاده می‌شد. جالب توجّه است که الان که چنین وسیله‌ای وجود ندارد، در هنگامی که تهدیدی می‌کند، افرادی می‌روند در مقابل ساختمانی که تهدید شده یا منطقه‌ای که تهدید شده تیراندازی هوایی می‌کنند تا بدین وسیله هشدار بدهند که مردم از این منطقه دور شوند و در بمباران و حمله‌ی هوایی دشمن صهیونیستی آسیب نبینند. * خون‌های آمیخته به هم 🔹 من همان موقع در حساب شبکه اجتماعی‌ام یک توئیت کردم که افتخار می‌کنم من نیز در کنار خون مردم لبنان بر زمین ریخته شد و جنایت رژیم صهیونیستی شامل حال من هم شد. این موضوع به عنوان نمادی از در آنجا محسوب می‌شود. اینکه من در این حادثه مجروح شدم، تأثیری مهم در تقویت همبستگی و اثبات همراهی ایران با مردم لبنان داشت. 🔸 حضرت آقا نیز بارها تأکید کرده‌اند که ما از حمایت مقاومت دست نخواهیم کشید. ما به مقتضای نیاز و بر اساس هماهنگی‌هایی که وجود دارد، در همه‌ی ابعاد، از مقاومت می‌کنیم و هیچ تهدیدی نمی‌تواند ما را از این مسیر بازدارد. * آخرین دیدار با شهید نصرالله 🔹 در دیدارهای اخیر، حاکم بود. جلسات و ملاقات‌هایی که برگزار می‌شد، معمولاً با حضور مسئولان و پیش‌کسوتان بود و من هم آن‌ها را در این ملاقات‌ها همراهی می‌کردم. آخرین تماس ایشان که غیرمستقیم بود، زمانی بود که امکان پاسخگویی نداشتم. ایشان با یکی از همراهان من گرفته بودند و جویای احوال من شده بودند. این شاید آخرین تماس بود که خب من توفیق پاسخگویی به آن را نداشتم. 🔸 پیش از آن، حدود پنج یا شش روز قبل از حادثه‌ی ها، تلفنی با ایشان صحبت کردم. در آن مکالمه، به‌شوخی، به شایعاتی که درباره‌ی من مطرح شده بود اشاره کردند؛ مثل اینکه گفته بودند این فرد ایرانی پناهنده شده! ایشان گفتند که ما این خبرها را می‌خوانیم و می‌خندیم. موضوع صحبت ما درباره‌ی هماهنگی سفر جناب آقای به لبنان بود که البتّه این سفر دیگر مقدّر نشد و جناب آقای عراقچی در زمان حضور جناب سیّدحسن نتوانستند به لبنان سفر کنند. 🔹 اگر اشتباه نکنم، آخرین ملاقاتی که با ایشان داشتم حدود یک ماه یا کمی کمتر پیش از حادثه بود. در آن جلسه، مباحث سیاسی، وضعیّت داخلی و همچنین گزارش‌هایی درباره‌ی جبهه‌ها مطرح شد؛ جلسه‌ای تبادلی بود که در آن، درباره‌ی شرایط موجود و مسائل مختلف صحبت شد. @rahbari_plus
🔰 | هدیه‌ای که رنگ مهربانی گرفت 🔸 ماجرای انگشتری که حسن روح‌الامین از رهبر انقلاب گرفت @rahbari_plus
🔰 | شبی شاعرانه با رهبر انقلاب در انتهای خیابان کشوردوست - ۱ ✏️ نویسنده: «محمد مهدی اسماعیلی» 📝 شب شاعران در خمینی، شبی که شعر و احساس در هم تنیدند. از اضطراب ورود تا لحظات دیدار با رهبر، اشک و خنده شاعران، صله‌های دست‌به‌نقد و نکاتی که مسیر شعر انقلاب را ترسیم کرد. 🔹اسم‌تان در لیست نیست! وقتی که مامور گیت این را گفت انگار سطلی آب یخ رویم ریختند. چند قدمی از گیت فاصله گرفتم و در سالن انتظار نشستم، بلاتکلیف. دقایقی نگذشته بود که همان مأمور نامم را خواند. اسم شما در لیست دوم بود، بفرمایید رد شوید. نفس عمیقی کشیدم و با دیگر خبرنگاران به سوی حسینیه امام خمینی رهسپار شدیم. * در انتظارِ ورود… 🔸 حدود ساعت چهار و نیم عصر به حسینیه رسیدیم. دو صف از پیش پر شده بود و ما صف سوم را از سمت چپ می‌ساختیم. آن‌سوتر، کتاب‌های اهدایی را پس از بازرسی، با نظمی خاص روی میزها می‌چیدند. 🔹 زمان می‌گذشت و کم‌کم فضای حسینیه از جنب‌وجوش ها پر شد. همه در گوش هم زمزمه می‌کردند: الان آقا می‌آیند! و سرانجام، ساعت ۱۸، با ورود آیت‌الله خامنه‌ای این اتفاق افتاد. 🔸 رهبر انقلاب طبق عادت همیشگی، فرید (قادر طهماسبی) را که دید، احوالش را جویا شدند. پس از خوش‌وبش با شعرا و مسئولانی که حضور داشتند، بر صندلی خود نشستند. میلاد عرفان‌پور اسامی شاعران را یکی‌یکی می‌خواند تا کتاب‌هایشان را کنند. برخی اما از این قاعده بیرون بودند، همچون سید علی موسوی گرمارودی که بی‌توجه به نوبت به صف زد و نزد رهبر زانو زد و دستانشان را به قصد بوسه بالا آورد، که آقا بر سرش بوسه‌ای زدند. * شعر و اشک و شوق 🔹 یکی از شاعران جوان، بانویی با کتابی در دست، چشمانی درخشان و دستانی لرزان، با شوقی کودکانه، حسی خفیف از ذوق بر پاهایش نقش بست. لحظه‌ای ناب، که بازگشتنش به جمع دوستانش را با لبخندی وصف‌ناپذیر همراه کرد. 🔸 دیگری اما، نامش که خوانده شد، از شدت زد زیر گریه. زانو زد کنار صندلی رهبر، بی‌اعتنا به تذکرات پی‌درپی عرفان‌پور که وقت اندک است!. او، بی‌واهمه از زمان و بی‌توجه به تذکر عرفان‌پور، کتابش را تقدیم کرد. 🔹 به لحظات نماز نزدیک شدیم. پیرمردی با لباس امام رضا و کلاهی سیاه، همان صدایی که همیشه پیش‌نمازی رهبر را همراهی می‌کرد، آغاز به تکبیر گفتن کرد. از دیگران پرس‌وجو کردم. گفتند که او از خادمان نزدیک آقاست. 🔸 نماز که خواندیم، به سوی بخش افطار که همان ورودی حسینه بود، هدایت شدیم. یکی از دوستان صدایم زد: اینجا بنشین، آقا آن طرف می‌نشیند، خوب می‌توانی ببینی. سر بی‌تجربگی داشتیم این فرصت هم از دست می‌دادیم! چای گرم، لقمه‌ای نان، زرشک‌پلویی در دیسی آلومینیومی افطارمان بود. 🔹 جوانی با لباسی سفید بلوچی، خط اتویش شکسته، برخاست که به نزد رهبر رود، ابتدا ناکام ماند اما در نهایت به مقصود خود رسید. * حیاط دخان 🔸 که تمام شد، کنجکاو شدم بدانم کجاست آن پناه شاعران، آن گوشه‌ای که سیگارهایشان دود می‌شود؟ با همان دوستی که جای خوب افطار را نشانم داده بود، به آن سو رفتیم. کسی تعارفمان نکرد، اما ناگهان سکانسی از «پایتخت ۴» در ذهنم نقش بست: حلقه‌ای از دوستان، نشسته بر پله‌های خانه ارسطو، سیگار به دست. 🔹 ما که اهل دخان نبودیم برگشتیم سرسفره چای بخوریم و برویم طبقه بالای حسینیه برای بخش شعرخوانی. ورودی مجلس کمی شلوغ بود و همین ورود را مشکل کرده بود. سرآخر، اما با کمی جسارت، راهی به درون یافتیم و بر صندلی‌ای نشستیم که نمی‌دانستیم از آنِ کیست. دقیقاً همان ساعتی که گفته بودند، مراسم شد. * وقت چای است! 🔸 اجرا نخست با مرتضی امیری اسفندقه آغاز شد. اسفندقه نیز از گرمارودی دعوت کرد تا شعری بخواند. گرمارودی غزلی خواند و سپس از حسینیه خارج شد. اما دومین شاعر، محمدعلی مجاهد بود که رباعی‌ای برگرفته از حدیثی از حضرت امیرالمؤمنین (ع) خواند. پس از پایان رباعی او، رهبری با لبخندی خاطره‌ای را از او بازگو کردند: من آقای مجاهدی را از زمانی که در قم دبیرستان می‌رفتند، می‌شناسم. پدرشان نیز از مدرسان قم بود. @rahbari_plus