eitaa logo
راه بھشـتی 🇮🇷🇵🇸 ًًًًٍٍٍٚٚٚٚٚٚٚٚٚٚٚ
1.6هزار دنبال‌کننده
20.3هزار عکس
17.5هزار ویدیو
163 فایل
﷽ 💠 شهید مظلوم بهشتی🌷: 🔸ارزشــ‌ها را بشنـاس و اشخاص را با ارزش‌هـا بسنج❗️ 💛 (کانالے باهدف نشر و تبیین ارزش‌ها) 📋 ارتباط •° @ya2hasan
مشاهده در ایتا
دانلود
╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ❁﷽❁ 🤩این طــرح بسیـار عالــی است👇🏻 من توی یکی از خیابان‌های مرکز خرید بودم که همیشه از نظر زبانزد بود! یه حرکت بسیار خوب و موثّر در مـورد امـر به معـروف و نهـی از منڪر دیدم که خوبــه اگــر در همهٔ محلات و شهرها اجرا بشــه 🙂 🌿 در محله‌شون، یک تیم امــر به معــروف، تشکیل داده بودند، متشکل از خانم‌های محجبه (از گروه‌های سنی مختلف، از دختر ۱۰ ساله محجبه تا خانم‌های جوان و میانسال محجبه) و آقایان مذهبی (جوان و میانسال) به همــراه امام جماعـت مسجــدشون و یک پلیـس آقا و یک پلیـس خانم نیروۍ انتظامـی که در مجموع حدود ۱۵ نفرے می‌شدن! ✅ این‌ها راه افتاده بودند و یکی یکی به مغازه ها می‌رفتند و اول به فروشنده‌ها می‌دادند که حجاب‌شون رو رعایت کنند و حتی می‌دادن که دفعه‌ۍ بعد اگر مراجعه کنند و فروشنده بدحجاب باشه، مغازه دار می‌شه و مغازه می‌شه! 🌱بعد هم به تک‌تک مشترے‌هاۍ بدحجاب تذکر می‌دادند که حجاب‌شون رو رعایت کنن! 💫خیلی جالب بود، چون تعداد امــر به معــروف و نهــی از منڪر کنندگان زیاد بود، می‌دیدم که بدحجاب‌ها دیگه جرات فحاشی نداشتن و اکثراً خودشون رو جمع کردند!😁 و اون معدود افرادی هم که بی‌ادبی می‌کردند و می‌گفتند که شماها برین دزدا رو بگیرین و اختلاس‌ها رو جمع کنین، بلافاصله اون آقا و خانم‌های محجبه که تیم همراه‌شون بودند، شروع می‌کردند به پاسخ‌‌های مؤدبانه دادن و این جمله رو مرتب تکرار می‌کردند که شما هم دارین با بدحجابی رو زیرپا می‌گذارین و اینم نوعی دزدی حیا و عفت است مملکت اسلامی هست و همه موظف به رعایت موازین و قوانین شرعـی هستند و دیگه اون خانم‌های چیزی نمی‌گفتند و اکثراً خودشونو جمع‌وجور می‌کردند! واااااقعا تأثیر رو حس می‌کردم، من که پشت سرشون بودم می‌دیدم که همه بدپوشش‌ها شروع کردن به جمع کردن و داخل کردن موهاشون و گرفتن جلوی مانتوهاشون!!!😃 🤲 ان‌شاءالله با اجراۍ این طرح‌ها بشه جلوی ولنگارۍ بدپوشش‌ها و.. گرفته بشه.
‌ داشتم از یه جایی بر میگشتم ؛ دیدم ی دختر محجبه داره این کاغذ و میده به یه دخترخانم که روسریش افتاده بود کاغذ و داد و رفت... دختره باز کرد و خوندش دیدم بعد چند دقیقه بعد یه لبخند زد و روسریش رو سرش کرد، خیلی کنجکاو شدم رفتم جلو گفتم: ببخشید خانم میشه ببینم تو اون کاغذ چی نوشته؟ این و داد دستم و رفت.