eitaa logo
راه بیداری
690 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
6.2هزار ویدیو
91 فایل
راه بیداری، فقط مسیر #مطالبه_گری نیست، راه بیداری، مسیر رسیدن به #هدف_نهایی است، راه بیداریِ افکار، راه بیداریِ امتها...🔆 پاسخگویی: @f_javidmehr
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 حتما ببینید💥💣 🔆 مستند «جنایت دست‌ساز»؛ دستگیری تیم سازمان‌یافته ⛔️برای نخستین بار اعترافات دانشجویان دانشگاه شریف که قصد عملیات داشتند. سیاه کلاه معروف به صمد متخصص چه کسی است ؟ 👌حتما ببینید و منتشر کنید 🔆 🔆 🔅🔆🔅 راه‌بیداری 🔅🔆🔅 با ما همراه شوید🔻 بله: ble.im/join/YjIzYzU0N2 ایتا: eitaa.com/rahe_bidari روبیکا: rubika.ir/rahe_bidari 👈روبینو 🔻 صفحه جدید لطفا حمایت کنید: @rahe_bidari
❁ـ﷽ـ❁ 🏴🏴🏴ا🏴🏴🏴 ◾ بود و ایام کرونا. شش‌ماهه بود. دست پسر دوساله‌اش رو گرفت و با حاج آقا رفتن هیئت. ✨حاج آقا اون مجلس بودن. 🔹به که رسیدن از هم جدا شدن و آقایی او و پسر دوساله رو راهنمایی کرد سمت قسمت زنانه. 🔻به مأمور خانم که رسید، معرفی‌اش کرد که خانم حاج آقاست و... نفهمید چرا بد نگاهش کرد 🤔 آقاهه رفت و او موند با اون خانم بدنگاه‌کن.👀 🔸خانمه سرتاپاش رو براندازی کرد و گفت: ✖️بچه ممنوعه. بچه نباید می‌آوردین.⛔️ ایستاد که چه کنه. 🔺اون یکی اومد و با ذوق و احترام گفت: اشکال نداره. خانم حاج آقان. و بفرما بفرما زد... ✖️اون خانم بدنگاه‌کن اما هنوز بد نگاه می‌کرد. 🔸با همون نگاه گفت: خب! بیا از این گوشه، برو طبقه بالا و یه گوشه بشین که کسی نبیندت. و فرستادشون داخل. ⁉️ خانم باردار و طبقه بالا؟! ⚠️یه نگاهی به و طولانی انداخت. انگار چاره‌ای نبود.😔 پسر دوساله بهانه می‌گرفت. باید بغلش می‌کرد. این پله‌های بلند رو نمی‌تونست با اون پاهای کوچولو بالا بیاد. یه گفت. بچه رو زد به بغل و... 🔹به بالا که رسید، گرفته بود. رفت و یه گوشه نشست. ولی حالش هی بدتر شد. یکمرتبه یکی از دوستان دیدش. کلی خوشحال شدن. دوست عزیزش هم بود. سلام و علیکی کردن و هرکی گوشه‌ای نشست. ◾️ تمام شد. چراغ‌ها خاموش بود و مردم گریه می‌کردن.😭حالش بد بود. خواست بلند بشه بره، یاد افتاد. فکر کرد به پسر دوساله‌ش. پایین رفتن رو خودش میاد ان‌شاءالله. راحته. 🔹رفت با خداحافظی کنه. دوستش سرش زیر چادر بود و گریه می‌کرد. ▫️مادرش پرسید: چطوری پله‌ها رو میری با بچه❓ 🔹گفت: همون‌طور که اومدم... ▫️مادر سریع بلند شد. پسر دوساله رو زد به بغل و سریع راه افتاد رفت. فرصت نداد حرفی زده بشه. ⚠️هرچند باز اون پله‌های بلند و طولانی باقی بود... 🔹به‌دنبال مادرِ بچه‌بغل راه افتاد. تا به پایین برسن، به نفس نفس افتاده بود. ✔️ به پایین که رسیدن، دید یا خدا! یک عالمه بچه دارن اون وسط می‌کنن و در برابر او و بچه او چنان کردن ...😔 ▪️حالش گرفته شد.😢 ▫️مادر مهربان سپردشون دست . ▪️ولی حال بارداری‌اش خوب نبود. دل‌درد گرفته بود و... ▪️شب شهادت «س» درد داشت... ▪️صبح شهادت «س» درد داشت... ▪️ظهر شهادت «س» درد داشت... ▪️عصر شهادت «س» درد داشت... 🔹نگران بار خودش بود ولی... درد و داشت دقش می‌داد...😭 💔 آقازاده که باشی یا به بزرگ جمع که منسوب باشی، گاهی بد نگاهت می‌کنن... ✖️حسادته یا چی؟... بود... بچه کوچیک داشت... ✖️جلو چشم زدنش به دیوار 😭😭 🖤🖤🖤ا🖤🖤🖤 🥀السلام عَلیکِ اَیَّتها المَظلومةُ المَغصوبَةُ، السلام عَلیکِ اَیَّتها المُضطَهَدَةُ المَقهورَةُ. 🥀السلام عَلیکِ یا بِنتَ رسولِ اللَّهِ وَ رَحمَةُ اللَّهِ وَ برکاتُه. 🥀صَلَّی اللَّهُ عَلیکِ وَ عَلیٰ روحِکِ وَ بَدَنِکِ‏. ✍ ارسالی از کانال https://ble.ir/rowshanaa ble.ir/dostaneha1401_08