⭕️به جنازه مادرش لبخند زد!
#داستان_کوتاه
🔹اومد پیش دکتر، گفت جنازه مادرم رو پس نمیدن
دکتر به بچهها گفت بسم الله
یکی گفت دکتر اون روستا کاملا تو دست بعثیهاست!
#چمران گفت شما با من چه قراری گذاشتید؟
نمیدونم چندنفر شهید شدند
اما وقتی اون پسر، جنازه مادرش رو دید
درحالی که اشک میریخت
لبخند زد...
#غیرت
به #راه_انقلاب بپیوندید👇👇👇
🇮🇷 @rahe_enqelab