🌸🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃
✨بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ✨
ختم صلوات روز یکشنبه ۱۳۹۸/۱۲/۲۵
﷽ فرج امام زمان(ع)صلوات
🌷 اللَّهمَّ صَلِّ عَلَى مُحمَّــــــــدٍ وآل مُحَمَّد 🌷
قل أطیعوا الله و أطیعوا الرسول *
بگوخدا را اطاعت کنیدو ازپیامبرش فرمان برید*
(نور/۵۴)
یا سامع الدعاء *
۱۴هزار شاخه گل صلوات هدیه به پیشگاه نورانی۱۴معصوم علیهمالسلام به نیت تعجیل درفرج حضرت ولیعصر ارواحنا فداه
و
🍃 دفع شر ویروس منحوس کرونا
و
🍃 شادی روح #شهیدمهدی_باکری و #شهید_سید_محسن_طباطبایی فاتحه
روحشان شاد یادشان گرامی مهمان خوان رحمت الهی باشند ان شاءالله
بحق صلوات بر محمد و آل محمد
ذکر روز یکشنبه: ياذالجلال والاکرام
✨ألـلـھـمــ ؏ـجــــــل لولـیـڪ الفـــــــرج✨
#روابط_عمومی_کانون_فرهنگی_هنری_راه_آسمان_شهرک_مدرس
join⤵️
🆔@rahea3eman
کانون فرهنگی هنری راه آسمان شهرک مدرس
🌹نام سید محسن طباطبایی نام پدر سید محمد مهدی نام مادر فاطمه بیگم محل #شهادت جزیره مجنون 🔹بی
🔷خاطره ای از #شهید_سید_محسن_طباطبایی ونحوه ی #شهادت ایشان
🔹سوپرمارکت عراقی ها
مهدی کیامیری: از شب قبل، عملیات «بدر» آغاز شده بود. بچهها واقعاً از جان مایه گذاشته بودند. امروز هم از صبح تا بعدازظهر پاتک دشمن ادامه داشت و شلیک گلولههای تانک آنها برای یک لحظه هم قطع نمیشد. تعدادی از بچهها #شهید و مجروح شده بودند. در فکر درگیری بودم، که دیدم تانکهای دشمن، یکی پس از دیگری منفجر میشوند! با انفجار چندین تانک، بقیهی تانکها مجبور به فرار شدند. از لابهلای دود و آتش، به میانهی میدان نگاه کردم. «اکبری رضایی» را دیدم که با قامتی بلند، دلاورانه «آرپیجی» را روی دوشش گذاشته و در میان تانکهای دشمن، به این سو و آن سو میدَوَد و از پهلو و از پشت، آنها را شکار میکند. بعد از فرار تانکها، به سنگر «اکبری» رفتم. دیدم آرام نشسته است. صورتش را گرد و غبار پوشانده بود. با دیدنم لبخندی زد و با دست اشاره کرد که پهلویش بنشینم. فوراً نشستم. در همین حال، «محسن برکابی» آمد و گفت: «اکبری! مهمات نداریم ... تلفات زیاد است ... «حجت» هم سرش قطع شده ... چه کار کنم؟» «اکبری» لبخندی زد و گفت: «امروز «#عاشورا»ست … برو که نوبت تو هم میرسد!» «محسن» راهی شد؛ بدون این که حرفی برای گفتن داشته باشد. از «اکبری» خداحافظی کردم. بین راه، #بسیجی دلاور «صفاری» را دیدم. آنقدر گلولهی «آرپیجی» زده بود که به سختی صدایم را میشنید؛ اما با دیدنم لبخندی زد و گفت: «بیا جلو.» جلو رفتم. دستش را توی جیبش کرد و چند عدد شکلات ـ که از «سوپرمارکت» عراقیها (!) خریده بود ـ به من داد. خداحافظی کردم و به سمت بالا رفتم. همراه «مرتضی» و «#سید_محسن» مشغول دیدهبانی آرایش تانکهای دشمن بودم، که متوجه شدم، صورتم داغ شد. به کنار دستم نگاه کردم. «#سید_محسن» را ندیدم. به پشت سر برگشتم. دیدم گلولهی تانک، سر «_سید_محسن» را برده و خون گرم اوست که به صورتم پاشیده شده است.
#️⃣#شهدای_شهرک_مدرس
#️⃣#کانون_فرهنگی_هنری_راه_آسمان
#️⃣#لطفا_به_اشتراک_بگذارید
join⤵️
🆔@rahea3eman🍃
کانون فرهنگی هنری راه آسمان شهرک مدرس
🔹محل تولد قزوین تاریخ تولد ۱۳۴۶/۱۰/۰۷ 🔹محل #شهادت جزیره مجنون تاریخ شهادت ۱۳۶۳/۱۲/۲۵ 🔹اس
📝وصیت نامه #شهید_سید_محسن_طباطبایی
🔹صبر داشته باشید و تقوای الهی پیشه کنید
#شهید، سیدمحسن طباطبایی: این وصیت نامه در حالی نوشته می شود که قلب هزاران جوان #مسلمان در تپش برای یک حمله ی وسیع به #سپاه کفر می باشد؛ جوانانی که برای حمله، بر یکدیگر سبقت می گیرند و #شهادت را سعادت خویش می دانند و به سوی معبود خویش می شتابند، که اگر من هم سعادت داشته باشم، می خواهم در این حمله شرکت کنم و امیدوارم که به فیض #شهادت برسم، تا شاید با اهدای خون ناچیز خود، دِینِ خود را به #اسلام و امام ادا کرده و با خون خود به ندای «هل من ناصرٍ ینصرنی؟» #حسین(ع) لبیک گویم، تا به دشمنان #اسلام ثابت شود که #مسلمانان، #شهادت را سعادت خود می دانند و با آغوش باز به جهاد علیه کفار می روند. ...و اما پدر و مادر عزیزم و به خصوص مادر مهربان و دلسوزم! اگر چنانچه جنازه ی من به دست شما نرسید، ناراحت نباشید؛ زیرا هدیه ای را که به خدا می دهید، انتظار پس گرفتنش را نداشته باشید. به شما توصیه می کنم که پشتیبان #ولایت_فقیه باشید. #امام عزیزتر از جان مان را تنها مگذارید و به صحبت های پُربارش گوش دهید و -مخصوصاً- عمل کنید. در مجالس عزاداری حسینی، دعای کمیل و نماز جمعه شرکت کنید. ...و شما باید بدانید که من به #جبهه نیامدم، تا کسی از من تعریف کند. من به #جبهه نیامدم، تا عکس مرا در مجله های خبری بزنند. من به #جبهه نیامدم، تا کسی بگوید: «چرا درسش را رها کرده است؟» من به #جبهه نیامدم، برای ریا و خودپسندی؛ بلکه آمدن من به #جبهه -فقط و فقط- به عشق مولایم #حسین(ع) و به عشق نوجوانان #عاشورا، هم چون: قاسم بن الحسن و حضرت علی اکبر و به عشق رهبر عزیزم، #امام_خمینی و فرمانده ی اصلی ام، #امام_زمان(عج) بود. من به #جبهه آمدم، تا بتوانم به جهانیان بفهمانم که ای دشمنان #اسلام و حامیان زور و استکبار! ما «قاسم بن الحسن»ها و «علی اکبر»های این زمانیم و هرگز امام عزیزمان را تنها نخواهیم گذاشت. ...و پدر و مادر عزیزم! از شما خواهش می کنم که صبر داشته و صبور باشید و تقوا را پیشه ی خود قرار دهید. ...و مادر عزیزم و پدر مهربان و دلسوزم! من به شما خیلی اذیت کردم؛ امیدوارم مرا حلال کنید و از کارهای زشت و ناپسندم گذشت نمایید و از خدا بخواهید که گناهان مرا ببخشد. مادرم! من خیلی به تو مدیون هستم؛ چون نیمه های شب، خواب را بر خود حرام می کردی و برای آسایش من از خواب بیدار می شدی؛ امیدوارم مرا حلال نمایی. من دیگر خیلی مزاحم شما نمی شوم. ببخشید که نتوانستم وصیت نامه ی خوبی بنویسم؛ چون وقت به من اجازه نمی دهد و امشب، شب هجرت به سوی #خدا و به سوی عملیات است. سلام مرا به همه ی فامیل برسانید و همین طور به دوستان و آشنایانم و از آن ها برای من -این بنده ی حقیر- رضایت بگیرید.۱ (۱۴۸۵۰۷۶) #سید_محسن_طباطبایی روز جمعه ۲۹/ ۰۷/ ۱۳۶۲ برابر با ۱۴ محرم الحرام۱۴۰۳
#️⃣#شهدای_شهرک_مدرس
#️⃣#کانون_فرهنگی_هنری_راه_آسمان
#️⃣#لطفا_به_اشتراک_بگذارید
join⤵️
🆔@rahea3eman🍃
کانون فرهنگی هنری راه آسمان شهرک مدرس
🌹نام سید محسن طباطبایی نام پدر سید محمد مهدی نام مادر فاطمه بیگم محل #شهادت جزیره مجنون 🔹بی
8.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥خاطره ای از همرزم #شهید_سید_محسن_طباطبایی
راوی:سید محمد موسوی
#️⃣#شهدای_شهرک_مدرس
#️⃣#کانون_فرهنگی_هنری_راه_آسمان
#️⃣#لطفا_به_اشتراک_بگذارید
join⤵️
🆔@rahea3eman🍃
923.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کلیپی از صحبت های #شهید_سید_محسن_طباطبایی
در هنگام اعزام به جبهه جنگ
#️⃣#شهدای_شهرک_مدرس
#️⃣#کانون_فرهنگی_هنری_راه_آسمان
#️⃣#لطفا_به_اشتراک_بگذارید
join⤵️
🆔@rahea3eman🍃