eitaa logo
شبڪہ‌انتشار محتواے بصیرت افزایـےفرهنگےسیاسےاجتماعـےراه امین
206 دنبال‌کننده
22.2هزار عکس
10.5هزار ویدیو
1.1هزار فایل
فَاعْتَبِرُوايَاأُولِي الْأَبْصَار «مسیری برای وحدت و به هم رسیدن اندیشه ها» تبیین منویات امامین انقلاب اسلامی باحضور همیشه سبز سربازان مقابله باجنگ نرم در فضای مجازی 🗨️ما رو در ویراستی دنبال کنید virasty.com/raheamin splus.ir/raheamin
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از نو+جوان
🖼 | ترس؛ سلاح آمریکا! ☀️ روایت رهبرانقلاب از دیدار با امام خمینی درمورد آزادی جاسوس‌های آمریکایی 🤔 از آمریکا می‌ترسید؟! ✋ 💫 می‌توانید نو+جوان باشید و این دیدنی را دریافت و در شبکه‌های‌اجتماعی با دیگران به اشتراک بگذارید. 🌐 http://nojavan.khamenei.ir/showContent?graphic&ctyu=17181
هدایت شده از نو+جوان
🖼 | نابغه در اتاق جنگ ☀️ خاطره جالب آقا از نحوه آشنایی با شهید حسن باقری 🤔تو ذهنم گفتم حالا میاد اینجا بلد نیست حرف بزنه، آبروی سپاه می‌ره! 😟 واقعا ترسیدم و دعا کردم! 💫 می‌توانید نو+جوان باشید و این دیدنی را دریافت و در شبکه‌های‌اجتماعی با دیگران به اشتراک بگذارید. 🌐 https://nojavan.khamenei.ir/showContent?graphic&ctyu=18523
هدایت شده از نو+جوان
🖼 | نابغه در اتاق جنگ ☀️ خاطره جالب آقا از نحوه آشنایی با شهید حسن باقری 🤔تو ذهنم گفتم حالا میاد اینجا بلد نیست حرف بزنه، آبروی سپاه می‌ره! 😟 واقعا ترسیدم و دعا کردم! 💫 می‌توانید نو+جوان باشید و این دیدنی را دریافت و در شبکه‌های‌اجتماعی با دیگران به اشتراک بگذارید. 🌐 https://nojavan.khamenei.ir/showContent?graphic&ctyu=18523
هدایت شده از نو+جوان
🖼 | نابغه در اتاق جنگ ☀️ خاطره جالب آقا از نحوه آشنایی با شهید حسن باقری 🤔تو ذهنم گفتم حالا میاد اینجا بلد نیست حرف بزنه، آبروی سپاه می‌ره! 😟 واقعا ترسیدم و دعا کردم! 💫 می‌توانید نو+جوان باشید و این دیدنی را دریافت و در شبکه‌های‌اجتماعی با دیگران به اشتراک بگذارید. 🌐 https://nojavan.khamenei.ir/showContent?graphic&ctyu=18523
از کنار صف نماز جماعت رد شدم . دیدم حاجی بین مردم توی صف نشسته. رد شدم اما دو صف نرفته برگشتم. آمدم رو به رویش نشستم. دستش را گرفتم . پیشانیش را بوسیدم. التماس دعا گرفتم و رفتم . انگار مردم تازه فهمیده بودند که حاج قاسم آمده حرم. از لابه‌لای صف های نماز می‌آمدند پیش حاجی. آرام و مهربان میگفت: «آقایون نیاید! صف نماز رو به هم نزنید.» بعد از نماز آمد کنار ضریح، ایستاده بودم پشت سرش تا بتواند زیارت کند . وقت رفتن گفت: «آقای خادم امروز خیلی از ما مراقبت کردی زحمتت زیاد شد» گفتم: «سردار من برادر دو شهید هستم. شما امانت برادر های من هستید.» نگاه ملیحی انداخت و گفت: «خدا شهدات رو رحمت کنه.» چه میدانستم چند روز بعد خودش هم میرود قاطی شهدا..... 📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز ┄┄┅┅┅❅🇮🇷❅┅┅┅┄┄ ⏳یکشنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ برابر با ۲۳شوال ۱۴۴۴ قمری و ۱۴مه 2023 میلادی●➼‌┅═❧═┅┅───┄ عضو کانال شوید 🔻 ┄┄┅┅┅❅🇮🇷❅┅┅┅┄┄ ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🔗https://splus.ir/raheamin ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮    📲 https://eitaa.com/raheamin ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯ 📣 https://rubika.ir/post/ryMdhaWJOh 🔻نشانی ما در پیام‌رسان‌های روبینو، روبیکا، بله، سروش، آی‌گپ، ایتا 📲https://splus.ir/raheamin🚪 🔴🔴🔴🔴🔴 📲 هم‌رسان ما باشید و ما را در فضای مجازی دنبال کنید. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃