eitaa logo
•┈••✾ راهِ خُدا ✾••┈•
404 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
8.6هزار ویدیو
80 فایل
فرهنگی ، مذهبی ، اجتماعی 👈انتشار مطالب کانال حتی بدون آیدی کانال بلامانع است...😊ولی اگه مارو هم تبلیغ کنین خوشحال میشیم😅 تماس با مدیر ،انتقادات و پیشنهادات: @Amiratfmahdi تبادل : @Amiratfmahdi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌺 🔷 آخرین شبی که اومد جلسه و ذکر گفت بین فاطمیه اول و دوم بود که اون نوحه ماندگار حسین آقام همه میرن تو میمونی برام رو ذکرش رو گفت .. بعد از جلسه اومد تو اتاق با پسرش علی بود، گفت دارم میرم منطقه حلال کن😔 تو سه شب فاطمیه دوم نیستم گفتم چند روز عقب بنداز که به جلسه برسی، حیفه گفت نه حتما باید برم رفت و دیگه من ندیدمش تا این شب جمعه که تابوتش اومد تو هیئت..😭😭 🔹خوش به حالت رفیق... دلم برا ذکر حسینت تنگ میشه دیگه کسی مثل تو ذکر نمیگه ◾️ در کنار منبر مشغول ذکر اهلبیت‌(ع) ╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮ 🆔 @rahekhoda ╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
🌷✨﷽ 🌸✨طفلـــــی از باغــــی گــــــــــردو می‌دزدید. پسر صاحبِ باغ با چند دوست خود در کنار باغ کمین می‌کردند تا دزدهای گردو را بیابند. 🌸✨روزی، طفـــــــــل گــــــــــــــردوها را دزدید و قصد داشت از باغ شود که لشکرِ کمین‌کرده‌ها به دنبال طفل افتادند و طفل، گردوها را در راه رها کرده و از ترس جان خود فرار کرد. 🌸✨پســـــــــرک را در گـــــــوشـــــه‌ای بن‌بست گیر انداختند. پسرک از ترس بر زمین چمباتمه زد و نشست و دست بر سر گذاشت و امان خواست. 🌸✨حکیمـــــی عــــــــارف این صحنـــه را می‌دید. دید، صاحب گردوها چوبی در دست بلند کرده و می‌گوید: «برخیز! چرا گردوهای ما را می‌دزدیدی؟» طفل گفت: «من ندزدیدم.» یکی گفت: «دستانت رنگی است٬ رنگ دستانت را چگونه انکار می‌کنی؟» دیگری گفت: «من شاهد پریدنت از درخت بودم...» حکیم وارد شد و چند سکه غرامت به صاحب مال داد تا از عقوبت او دست برداشتند. 🌸✨ حکیـــــــــم کُنجــــی نـــــــــشست و زار زار گریست.گفت: خدایا، در روز محشر که تو می‌ایستی و من در مقابل فرشتگانِ توام، چگونه گناهان خود را انکار کنم با این‌که دستانم و فرشتگانت بر حقیقت و بر علیه من گواهی خواهند داد؟!! 🌸✨خـــــــــــدایا امـــــــروز مــــن محشــــر تو را دیدم، در آن روز بر من و بر ناتوانیِ‌ام رحم نما و با من در محاسبه‌ی گناهانم تنها باش. چنان‌چه من بر این کودک رحم کردم و نجاتش دادم تو نیز بر من رحم کن و مرا نجات ده. @rahekhoda
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃 ✨ گردنبند با برکت پيرمرد فقیري خدمت پیامبر خدا رسيد و درخواست کمک کرد. حضرت محمد(ص) فرمودند: «اكنون چيزي ندارم ولي برو به خانه ي دخترم فاطمه.» پيرمرد به خانه ي حضرت فاطمه(س) رفت و گفت: «فقيري هستم که خدمت پدرت رسيدم، مرا به سوي شما راهنمائي نمود. اي دخت پيامبر! گرسنه‌ام، سيرم كنيد. برهنه‌ام، پوششي به من بدهيد، فقيرم، چيزي به من عطا نمائيد.» حضرت فاطمه كه هيچ غذائي در خانه سراغ نداشتند، گردنبند خود را به فقیر دادند و فرمودند: «این گردنبند را بفروش و زندگي خودت را با آن اصلاح كن.» پيرمرد برگشت و جريان را خدمت رسول الله عرض كرد. عمار ياسر به پیرمرد گفت: «من اين گردنبند را به بيست دينار و يك لباس و يك حيوان سواري و غذایی كه سيرت كند مي‌خرم.» پيرمرد گردنبند را به عمار فروخت. عمار، گردنبند را از پيرمرد گرفت و خوشبو نمود و در پارچه اي گذاشت و به غلامش گفت: «اين گردنبند را برای فاطمه ببر. تو را هم به فاطمه بخشیدم.» حضرت فاطمه(س) علیها گردنبند را گرفتند و غلام را آزاد نمودند. هنگامي كه غلام به آزادي رسيد خنديد. علت خنده اش را پرسيدند. جواب داد: «خنده من از برکت اين گردنبند است! گرسنه اي را سير كرد. برهنه اي را پوشانيد و تهيدستي را بي نياز كرد و غلامي را آزاد نمود. و با این وجود باز هم نزد صاحبش برگشت!» @Rahekhoda
👀حکم هنگام نماز چیست؟؟؟ --------------------------
هدایت شده از این الفاطمیون
1_175634867.mp3
4.88M
سخنران : حجت‌الاسلام به (س)... کانال 👇 🌍 eitaa.com/fatemiyoon18 _ir ایتا 🌍 sapp.ir/fatemiyoon18 .org سروش 📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید
هدایت شده از این الفاطمیون
🌹۳ توصیه منتشر نشده سردار سلیمانی به جوانان ♦️متن این نوشته برای نخستین بار منتشر می‌شود: مهدی جان ۱- تمام کسانیکه به کمالی رسیدند خصوصا کمالات معنوی که خود منشأ و پایه دنیوی هم می‌تواند باشد، منشأ همه آن‌ها سحر است. سحر را دریاب نماز شب در سن شما تأثیری شگرف دارد اگر چندبار آنرا با رغبت تجربه کردی، لذت آن موجب می‌شود به آن تمسک یابی. ۲- زیربنای تمام بدی‌ها و زشتی‌ها دروغ است. ۳- احترام و خضوع در مقابل بزرگتر‌ها خصوصاً پدر و مادر؛ به خودت عادت بده بدون شرم دست پدر و مادرت را ببوسی، هم آن‌ها را شاد می‌کنی و هم اثر وضعی بر خودت دارد. عمویت|۹۱/۸/۱۷ 🌍 eitaa.com/fatemiyoon18 _ir ایتا 🌍 sapp.ir/fatemiyoon18 .org سروش
🔴 سرنوشت متفاوت این ۵ نفر ! 🔹شهادت در جبهه، حبس ابد، طرد و خانه نشینی، قتل با ضربات چاقو، رهبری نظام ! ازراست؛شهید چمران، عباس امیرانتظام، بازرگان،فروهر،آیت ا... خامنه ای
✨﷽✨ ✍چند تن از اوباش تهران مى خواستند شرابخانه مردى يهودى را به يغما ببرند. آنان به نام تكفير، مرد بيچاره را كشان كشان مى بردند. از قضا به آقا شيخ هادى برخوردند. شيخ جريان را پرسيد. يكى از اوباش كه دستارى سبز بسته بود گفت: آقا! اين مرد توهين به مقدّسات مذهبى مى كند. مى خواهيم مجازاتش كنيم. شيخ كه معركه عوام را ديد به زيركى دريافت كه دعوا بر سر لحاف ملاّ نصرالدّين است. و الّا در شهر، كافر و يهود و گبر بسيارند. لذا در آن غوغا آهسته به يكى از اصحابش گفت: آيا مهر نماز در جيب دارى؟ او گفت: بله اقا. دارم. شيخ گفت: مهر را جورى در جيب يهودى بگذار كه هيچ كس متوجّه نشود. مهر در جيب يهودى سرگردان گذاشته شد. آنگاه شيخ گفت: حالا معلوم مى كنم كه اين بينوا مسلمان است يا يهودى. شيخ از يكى از حاضران خواست كه دست در جيب آن مرد كند. مرد دست در جيبش كرد و مهر نمازى يافت. شيخ خطاب به آن سيّد هوچى و بى سواد كه سر دسته اشرار بود كرد و گفت: گوارت به كافران مى فرمود: بگوييد (لا اله الا اللّه تُفلِحوا... )، يعنى كلمه توحيد را بر زبان جارى كنيد، رستگار مى شويد. پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله گروه كافران را به صرف گفتن شهادت در جرگه مسلمانان وارد ساختند. امّا تو بر خلاف جدّت مى خواهى دستاربندى عمل كنى؟ سيّد فرياد زد: آقا چه مى فرماييد ؟ اين بدبخت لامذهب است. يهودى سرگردان از ترس خود را باخت. زبانش بند آمده بود و نمى دانست چه بگويد. همه گوش به فرمان آقا شيخ هادى شدند كه بشنوند چه حكمى مى فرمايد. شيخ گفت: اين مرد مى گويد مسلمانم. مهر نماز هم در جيب دارد. برويد پى كار خود و دست از سرش برداريد! همه سرافكنده و پراكنده شدند. آن يهودى هم كه حسن سلوك و رفتار شيخ را مشاهده كرد بسيار تحت تاءثير قرار گرفت و علاقمند به دين اسلام شد. شهادتين گفت و بوسيله شيخ مسلمان شد! ✅‌‌کانال راه خدا ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @rahekhoda
✍حضرت زهرا سلام الله علیها کسی که عبادت های خالصانه خودش را به سوی خدا بفرستد خداوند بهترین مصلحت خودش را به سوی او می فرستد. 📚 بحار الأنوار ج ۷۰ ص ۲۴۹ ┄┅┅❅💠❅┅┅┄
اينگونه فرج مي آيد.mp3
15.89M
🔈 🔊 نکات بسیار مهم درباره اتفاقات دو هفته اخیر و روزهای پیش رو 🎤 حاج آقای امینی خواه 🍃🌹🍃🌹 @rahekhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سخنرانی حاج آقا قرائتی ✍چرا شیعه هستیم ✅‌‌کانال راه خدا ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @rahekhoda
امام کاظم علیه السلام : بلا و گرفتارى بر مؤمنى وارد نمى شود مگر آنکه خداوند عزوجل بر او الهام مى فرستد که به درگاه باری تعالى دعا نماید و آن بلا سریع بر طرف خواهد شد. ولی چنانچه از دعا خوددارى نماید، آن بلا و گرفتارى طولانى می گردد. پس هر‌گاه فتنه و بلائى بر شما وارد شود، به درگاه خداوند مهربان دعا و زارى نمائید... 📚اصول کافی، ج ۲، ص ۴۷۱ ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ ➥ @rahekhoda
AudioCutter_Shab.Zende.Daar_.mp3
4.69M
🎙 استاد شب‌زنده‌دار ‹حفظه‌اللّٰه› 🔺 نقل دو حکایت دربارهٔ رهبر معظم انقلاب، آیةاللّٰه امام خامنه‌ای ‹حفظه‌اللّٰه› 🗓 دوشنبه ۹۸/۱۰/۱۶ @rahekhoda
مداحی آنلاین - قساوت قلب - آیت الله مجتهدی تهرانی.mp3
4.19M
♨️قساوت قلب بسیار شنیدنی👌 🎙 @rahekhoda ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌
‍ ‍ ‍ 📛زنده شدن مفسر بزرگ قرآن داخل قبر ✅ قبر شيخ آماده بود و كنار آن تلي از خاك ديده مي شد. مردم اطراف قبر حلقه زدند. صداي گريه آنها هر لحظه زيادتر مي شد. جسد شيخ طبرسي را از تابوت بيرون آوردندو داخل قبر گذاشتند. قطب الدين راوندي وارد قبر شد. جنازه را رو به قبله خواباند و در گوشش تلقين خواند. سپس بيرون آمد و كارگران مشغول قرار دادن سنگهاي لحد در جاي خود شدند. پيش از آنكه آخرين سنگ در جاي خود قرار داده شود; پلك چشم چپ شيخ طبرسي تكان مختصري خورد اما هيچ كس متوجه حركت آن نشد! كارگران با بيلهايشان خاكها را داخل قبر ريختند و آن را پر كردند. روي قبر را با پارچه اي سياه رنگ پوشاندند. آفتاب به آرامي در حال غروب كردن بود. مردم به نوبت فاتحه مي خواندند و بعد از آنجامي رفتند. شب هنگام هيچ كس در قبرستان نبود. شيخ طبرسي به آرامي چشم گشود. اطرافش در سياهي مطلق فرو رفته بود. بوي تند كافور و خاك مرطوب مشامش را آزار مي داد. ناله اي كرد. دست راستش زيربدنش مانده بود. دست چپش را بالا برد. نوك انگشتانش با تخته سنگ سردي تماس پيداكرد. با زحمت برگشت و به پشت روي زمين دراز كشيد. كم كم چشمش به تاريكي عادت مي كرد. بدنش در پارچه اي سفيد رنگ پوشيده بود. آرام آرام موقعيتي را كه در آن قرار گرفته بود درك مي كرد. آخرين بار حالش هنگام تدريس به هم خورده بود و ديگر هيچ چيز نفهميده بود. اينجا قبر بود! او رابه خاك سپرده بودند. ولي او كه هنوز زنده بود. زنده به گور شده بود. هواي داخل قبر به آرامي تمام مي شد و شيخ طبرسي صداي خس خس سينه اش را مي شنيد. چه مرگ دردناكي انتظار او را مي كشيد. ولي اين سرنوشت شوم حق او نبود. آيا خدا مي خواست امتحانش كند؟ چشمانش را بست و به مرور زندگيش پرداخت. سالهاي كودكي اش را به ياد آورد واقامتش در مشهد رضا را. پدرش «حسن بن فضل » خيلي زود او را به مكتب خانه فرستاد. از كودكي به آموختن علم و خواندن قرآن علاقه داشت. سالها پشت سر هم گذشتند. به سرعت برق و باد! شش سال پيش زماني كه 54 ساله بود; سادات آل زباره او را به سبزوار دعوت كردند. آنها با او نسبت فاميلي داشتند. دعوتشان را پذيرفت و به سبزوار رفت. مديريت مدرسه دروازه عراق را پذيرفت و مشغول آموزش طلاب گرديد وسرانجام هم زنده به گور شد! چشمانش را باز كرد. چه سرنوشت شومي برايش ورق خورده بود. ديگر اميدي به زنده ماندن نداشت. نفس كشيدن برايش مشكل شده بود. هر بارهواي داخل گور را به درون ريه هايش مي كشيد; سوزش كشنده اي تمام قفسه سينه اش رافرا مي گرفت. آن فضاي محدود دم كرده بود و دانه هاي درشت عرق روي صورت و پيشاني شيخ را پوشانده بود. در اين موقع به ياد كار نيمه تمامش افتاد. از اوايل جواني آرزو داشت تفسيري بر قرآن كريم بنويسد. چندي پيش محمد بن يحيي بزرگ آل زباره نيزانجام چنين كاري را از او خواستار شده بود. هر بار كه خواسته بود دست به قلم ببرد و نگارش كتاب را شروع كند; كاري برايش پيش آمده بود. شيخ طبرسي وجود خدارا در نزديكي خودش احساس مي كرد. مگر نه اينكه خدا از رگ گردن به بندگانش نزديك تر است؟ به آرامي با خودش زمزمه كرد: خدايا اگر نجات پيدا كنم; تفسيري بر قرآن تو خواهم نوشت. مرا از اين تنگنانجات بده تا عمرم را صرف انجام اين كار كنم. شيخ طبرسي در حال خفه شدن بود. پنجه هايش را در پارچه كفن فرو برد و غلت خورد. صورتش متورم شده بود. ت كفن دزد با ترس و لرز وارد قبرستان بزرگ شد. بيلي در دست داشت. به سمت قبرشيخ طبرسي رفت. بالاي قبر ايستاد و نگاهي به اطراف انداخت. قبرستان خاموش بود و هيچ صدايي به گوش نمي رسيد. پارچه سياه رنگ را از روي قبر كنار زد و با بيل شروع به بيرون ريختن خاكها كرد. وقتي به سنگهاي لحد رسيد; يكي از آنها را برداشت. صورت شيخ طبرسي نمايان شد. نسيم خنكي گونه هاي شيخ را نوازش داد. چشمانش را باز كرد و با صداي بلند شروع به نفس كشيدن كرد. كفن دزد جوان، وحشت زده مي خواست از آنجا فرار كند اما شيخ طبرسي مچ دست او را گرفت. صبر كن جوان! نترس من روح نيستم. سكته كرده بودم. مردم فكر كردند مرده ام مرا به خاك سپردند. داخل قبر به هوش آمدم. تو مامور الهي هستي.... منبع👈شیعه نیوزگزارش 598 به نقل از خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، ❌❌ادامه دارد @rahekhoda ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌
‍ ‍ ♨️زنده شدن مفسر بزرگ قرآن داخل قبر آیامرا می‌شناسی شناسي؟ بله مي ... شناسم! شما شيخ ط...طبرسي هستيد. امروز تشييع جنازه تان بود. دلم مي خواست ... دلم مي خواست زودتر شب شود و بيايم كفن شما را بدزدم! به من كمك كن از اينجا بيرون بيايم. چشمانم سياهي مي رود. بدنم قدرت حركت ندارد. كفن دزد جوان سنگها را بيرون ريخت; پايين رفت و بدن كفن پوش شيخ طبرسي رابيرون آورد. در گوشه اي خواباند و بندهاي كفن را باز كرد و آن را به كناري انداخت. مرا به خانه ام برسان. همه چيز به تو مي دهم. از اين كار هم دست بردار. كفن دزد جوان لبخند زد و بدون آنكه چيزي بگويد شيخ را كول گرفت و به راه افتاد. شيخ طبرسي به كفن اشاره كرد و گفت: آن را هم بردار. به رسم يادگاري! به خاطر زحمتي كه كشيده اي جوان به سمت كفن رفت. خم شد و آن را برداشت. خيلي وقت است به اين كار مشغولي؟ بله جناب شيخ. چندين سال است عادت كرده ام در اين شهر مرگ و مير زياد است. اگر روزي مرده اي را در يكي از قبرستانهاي اين شهر خاك كنند و من شب كفنش راندزدم آن شب خوابم نمي برد. كفن ها را به بازار مشهد رضا مي برم و مي فروشم. از اين كار توبه كن، خدا از سر تقصيراتت مي گذرد. آن دو از قبرستان خارج شدند. جوان پرسيد: از كدام طرف بروم؟ برو محله مسجد جامع، من همسايه محمد بن يحيي هستم. جوان به راه خود ادامه داد. شيخ طبرسي نگاهش را به آسمان و ستاره هاي بيشمارآن دوخته بودوخدارا شکر میگفت. علامه طبرسی با کمک خداوند نذرش را ادا کرد و کتاب گرانبهای تفسیر مجمع البیان را به اتمام رساندند...... منبع👈شیعه نیوزگزارش 598 به نقل از خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، @rahekhoda ‍‌
💠 پیشگویی ۱۴ سال پیش رهبر انقلاب از قدرت شفاعت حاج قاسم ! 🕌 در منزل شهید محمدرضا عظیم پور در سال ۱۳۸۴ 🔸داماد بزرگ خانواده، جواد روح‌اللهی، از رهبر انقلاب درخواست می‌کند: که ان‌شاء‌الله فردای قیامت همه ما را که اینجا هستیم شفاعت کنید. 🔸امام خامنه‌ای می‌گویند: ما چه‌کاره‌ایم که شما را شفاعت کنیم؟ پدر و مادر شهید باید من و شما را شفاعت کند. 🔸... ما سعادتمان به این است و آرزویمان به این است مشمول شفاعت خوبانی از قبیل: این شهدا و امثال این‌ها باشیم. 🔸بعد رهبر انقلاب خم می‌شوند و با نگاهی به حاج قاسم سلیمانی می‌گویند: این آقای حاج قاسم هم از آنهایی‌ست که شفاعت می‌کند ان‌شاء‌الله.... 🔸حاج قاسم سلیمانی سر پایین می‌اندازد و با دو دست صورتش را می‌پوشاند. 🔸- بله! از ایشان قول بگیرید، به شرطی که زیر قولشان نزنند! 🔸همه می‌خندند، همه به جز سردار سلیمانی که خجالت‌زده سر به زیر انداخته. 🔸رهبر انقلاب ادامه می دهند : چون امکانات ایشان، امکانات قول دادن و شفاعت کردنشان، الان خیلی خوب است.(یعنی حالت مجاهدت او در جهاد اصغر و اکبر) اگر همین را بتوانند نگه بدارند، مثل همین چهل، پنجاه سالی که نگه داشته‌اند؛ خیلی خوب است. این هم یک هنری‌ست که ایشان دارند... بعضی‌ها خیال می‌کنند که در دوره پیشرفته و سازندگی و توسعه و نمی‌دانم فلان و فلان، دیگر باید آن قید و بند‌هایی که اول کار داشت را رها کنند. نفهمیدند که هر دوره ای که عوض می‌شود، تکلیف‌ها و نوع مجاهدت عوض می‌شود؛ اما روحیه مجاهدتی که آن روز بوده، آن نباید عوض بشود. روحیه مجاهدت اگر عوض شد، آدم می‌شود مثل آدم‌هایی که وقتی جنگ بود، در خانه‌هایشان پای تلویزیون نشسته بودند فیلم خارجی تماشا می‌کردند.)) لحظاتی سکوت می‌شود و جمعیت حاضر به فکر می‌روند. 🔸جواد روح‌اللهی [داماد خانواده]می‌گوید: چند ماه بعد از آن دیدار، ماه رمضان، در مراسم افطاری هرساله حاج قاسم به بچه های جبهه و جنگ همان جلویِ در از ایشان قول شفاعت خواستم. حاجی می‌خواست دست به سرم کند، که گفتم: حاجی! والله اگر قول ندهی، داد میزنم و به همه مهمان‌ها می‌گویم آقا درباره تو آن روز چه گفتند؟ حاج قاسم که دید اوضاع ناجور میشود؛ گفت: باشد، قول میدهم؛ فقط صدایش را در نیاور! 📚کتاب «کریمانه» روایت حضور مقام معظم رهبری در منازل شهدای استان کرمان انتشارات صهبا نشر ۱۳۹۵ @rahekhoda ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 🔴داستان تکان دهنده زن بدنام سر دیگ نذری امام حسین ع 🎙استاددانشمند @rahekhoda ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌
⭕️۳ توصیه منتشر نشده سردار سلیمانی به جوانان 🔸متن این نوشته برای نخستین بار منتشر می‌شود: مهدی جان! ۱- تمام کسانیکه به کمالی رسیدند خصوصا کمالات معنوی که خود منشأ و پایه دنیوی هم می‌تواند باشد، منشأ همه آن‌ها سحر است. سحر را دریاب نماز شب در سن شما تأثیری شگرف دارد اگر چندبار آنرا با رغبت تجربه کردی، لذت آن موجب می‌شود به آن تمسک یابی. ۲- زیربنای تمام بدی‌ها و زشتی‌ها دروغ است. ۳- احترام و خضوع در مقابل بزرگتر‌ها خصوصاً پدر و مادر؛ به خودت عادت بده بدون شرم دست پدر و مادرت را ببوسی، هم آن‌ها را شاد می‌کنی و هم اثر وضعی بر خودت دارد. عمویت|۹۱/۸/۱۷ @rahekhoda
☸️ احکام مسجد ✍️چند نکته در مورد جا گرفتن در مسجد 1️⃣مسجد از اماکن مشترک و عمومی مسلمانان است که همه ی آنان در استفاده از آن مساوی هستند . 2️⃣اگر کسی قبل از دیگری در مسجد جا گرفت ، دیگری نمی تواند آنجا را از او بگیرد . 3️⃣کسی که در مسجد جا گرفت ، اگر دیگری جای او را غصب کرد تا در آنجا نماز بخواند ، باید نمازش را دوباره در محل دیگری بخواند . 4️⃣جا گرفتن باید به چیزهایی همچون سجاده و عبا و امثال آن باشد ، که تمام محل نماز خواندن یا قسمت عمده ی آن را بگیرد ، نه مهر یا تسبیح . ◀️بنابر این با گذاشتن مهر یا تسبیح حقی برای شخص ثابت نیست و دیگران می تواند برندارند و در آن مکان نماز بخوانند . 5️⃣اگر کسی که جایی در مسجد گرفته و خود حضور ندارد تا رکوع اول نماز جماعت دیگران نمی تواند جای او را اشغال کنند . @rahekhoda
⛈حدیث روز ✳️ پیامدهاى سبك شمردن نماز در کلام حضرت فاطمه زهرا(علیهاالسلام) 🔸 أنَّهَا سَأَلَتْ أَبَاهَا مُحَمَّداً ص فَقَالَتْ یَا أَبَتَاهْ مَا لِمَنْ تَهَاوَنَ بِصَلَاتِهِ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ قَالَ یَا فَاطِمَةُ مَنْ تَهَاوَنَ بِصَلَاتِهِ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِخَمْسَ عَشْرَةَ خَصْلَةً سِتٌّ مِنْهَا فِی دَارِ الدُّنْیَا وَ ثَلَاثٌ عِنْدَ مَوْتِهِ وَ ثَلَاثٌ فِی قَبْرِهِ وَ ثَلَاثٌ فِی الْقِیَامَةِ إِذَا خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ فَأَمَّا اللَّوَاتِی تُصِیبُهُ فِی دَارِ الدُّنْیَا فَالْأُولَى یَرْفَعُ‏ اللَّهُ‏ الْبَرَكَةَ مِنْ‏ عُمُرِهِ‏ وَ یَرْفَعُ اللَّهُ الْبَرَكَةَ مِنْ رِزْقِهِ وَ یَمْحُو اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سِیمَاءَ الصَّالِحِینَ مِنْ وَجْهِهِ وَ كُلُّ عَمَلٍ یَعْمَلُهُ لَا یُؤْجَرُ عَلَیْهِ وَ لَا یَرْتَفِعُ دُعَاؤُهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ السَّادِسَةُ لَیْسَ لَهُ حَظٌّ فِی دُعَاءِ الصَّالِحِینَ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی تُصِیبُهُ عِنْدَ مَوْتِهِ فَأَوَّلُهُنَّ أَنَّهُ یَمُوتُ ذَلِیلًا وَ الثَّانِیَةُ یَمُوتُ جَائِعاً وَ الثَّالِثَةُ یَمُوتُ عَطْشَاناً فَلَوْ سُقِیَ مِنْ أَنْهَارِ الدُّنْیَا لَمْ یُرَوِّ عَطَشَهُ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی تُصِیبُهُ فِی قَبْرِهِ فَأَوَّلُهُنَّ یُوَكِّلُ اللَّهُ بِهِ مَلَكاً یُزْعِجُهُ فِی قَبْرِهِ وَ الثَّانِیَةُ یُضَیَّقُ عَلَیْهِ قَبْرُهُ وَ الثَّالِثَةُ تَكُونُ الظُّلْمَةُ فِی قَبْرِهِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی تُصِیبُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِذَا خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ فَأَوَّلُهُنَّ أَنْ یُوَكِّلَ اللَّهُ بِهِ مَلَكاً یَسْحَبُهُ عَلَى وَجْهِهِ وَ الْخَلَائِقُ یَنْظُرُونَ إِلَیْهِ وَ الثَّانِیَةُ یُحَاسَبُ‏ حِساباً شَدِیداً وَ الثَّالِثَةُ لَا یَنْظُرُ اللَّهُ إِلَیْهِ وَ لَا یُزَكِّیهِ وَ لَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ‏. 🔸 در روایت آمده كه سرور زنان، فاطمه، دختر سرور پیامبران- كه درودهاى خداوند بر او و پدر و شوى و پسران اوصیاء او باد- از پدر بزرگوارش حضرت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله پرسید: اى پدر جان! سزاى مردان و زنانى كه نماز را سبك بشمارند، چیست؟ فرمود: اى فاطمه، هر كس چه مرد باشد و چه زن، نمازش را سبك بشمارد، خداوند او را به پانزده مصیبت گرفتار مى‏نماید: شش چیز در سراى دنیا، و سه چیز هنگام مرگ، و سه چیز در قبرش، و سه چیز در قیامت هنگام بیرون آمدن از قبر. 🔹 مصیبتهایى كه در دار دنیا بدان مبتلا مى‏گردد عبارتند از: 1. خداوند، خیر و بركت را از عمر او برمى‏دارد. 2.خداوند، خیر و بركت را از روزى‏اش برمى‏دارد. 3.خداوند- عزّ و جلّ- نشانه صالحان را از چهره او محو مى‏فرماید. 4.در برابر اعمالى كه انجام داده پاداش داده نمى‏شود. 5.دعاى او به سوى آسمان بالا نمى‏رود و مستجاب نمى‏گردد. 6. هیچ بهره‏اى در دعاى بندگان شایسته خدا نداشته و مشمول دعاى آنان نخواهد بود. 🔸 و مصائبى كه هنگام مرگ به او مى‏رسد بدین ترتیب است: 1.با حالت خوارى و زبونى جان مى‏دهد. 2.گرسنه مى‏میرد. 3. تشنه جان مى‏سپارد، به گونه‏اى كه اگر آب تمام رودخانه‏هاى دنیا را به او بدهند، سیراب نگشته و تشنگى‏اش برطرف نخواهد شد. 🔹 و مصیبتهایى كه در قبرش بدان گرفتار مى‏گردد بدین قرار مى‏باشد: 1. خداوند فرشته‏اى را بر او مى‏گمارد تا او را در قبر نگران و پریشان نموده و از جایش بركند. 2.خداوند گور را بر او تنگ مى‏گرداند. 3.قبرش تاریك مى‏شود. 🔸 و مصائبى كه در روز قیامت، هنگام بیرون آمدن از قبر، بدان مبتلا مى‏شود، عبارت است از: 1. خداوند فرشته‏اى را بر او مى‏گمارد تا در حالى كه مردم به او مى‏نگرند، او را به رو بر زمین بكشد. 2. سخت از او حساب مى‏كشند. 3. خداوند هرگز نظر رحمت به او ننموده و از بدیها پاكیزه‏اش نمى‏گرداند، و براى او عذاب دردناكى خواهد بود. 📚 فلاح السائل و نجاح المسائل، ص: 23 @rahekhoda