پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله:
لَو كانَ عَلى بابِ دارِ اَحَدِكُمْ نَهْرٌ فَاغْتَسَلَ فى كُلِّ يَوْمٍ مِنْهُ خَمْسَ مَرّاتٍ أكانَ يَبْقى فى جَسَدِهِ مِنَ الدَّرَنِ شَىْءٌ؟ قُلنا: لا. قالَ: فَاِنَّ مَثَلَ الصَّلاةِ كَمَثَلِ النَّهْرِ الْجارى، كُلَّما صُلِّىَ صَلاةٌ كَفَّرَتْ ما بَينَهُما مِنَ الذُّنوبِ.(28)
اگر بر درِ خانه يكى از شما جويى بود و هر روز پنج بار خود را در آن مى شست، آيا در بدن وى چركى باقى مى ماند؟ گفتيم: نه. فرمودند: پس براستى نماز، مانند همان جوى روان است كه هرگاه به جا آورده شود، گناهان ميان دو نماز را پاك مى كن
امام على عليه السلام:
لَيْسَ عَمَلٌ اَحَبَّ اِلَى الله عَزَّوَجَلَّ مِنَ الصَّلاةِ، فَلا يَشْغَلَنَّكُمْ عَنْ اَوقاتِها شَىْءٌ مِنْ اُمورِ الدُّنيا.(32)
هيچ عملى نزد خداوند، محبوب تر از نماز نيست، پس هيچ كار دنيايى شما را در وقت نماز به خود مشغول ندارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم از طرف Gill
🏴🏴🏴🏴🏴
جِراحاتُ السِّنانِ لَهُ الْتِیامٌ
وَ لایَلتامُ ما جَرَحَ اللِّسانُ
جراحت زبان از جراحت شمشیر خیلی بالاتر است. جراحت شمشیر التیامپذیر است ولی جراحت زبان التیامپذیر نیست. جراحت شمشیر بیشتر قابل تحمل است از جراحت زبان. امام حسین علیه السلام را در روز عاشورا با جراحات شمشیر مجروح کردند، گو اینکه جراحت زبانی هم کم و بیش بود، ولی امام حسن علیه السلام در این جهت عجیب است. معاویه آن سران شیطان خودش از قبیل عمرو عاص و مغیرة بن شعبه را جمع میکرد، بعد امام مجتبی علیه السلام را دعوت میکرد. اینها قبلًا تهیه حرفهایشان را دیده بودند، یک یک شروع میکردند به زخم زبان زدن و چه زخم زبانهایی! امام البته یک یک اینها را جواب میداد. اما اینها یک امر کوچکی نیست. و از اینها بالاتر اینکه در روزهای جمعه که نماز جمعه خوانده میشد و برای هر کسی شرکت در نماز جمعه واجب است و در آن نماز جمعههای اینها اگر امام حسن شرکت نمیکرد متهم به الحاد و تفریق جماعت مسلمین میشد، خطیب جمعه اینها میرفت بالای منبر و در حضور امام حسن علیه السلام پدر بزرگوارش علی علیه السلام را سبّ و لعن میکرد. اینها شوخی نیست. این است که برای امام حسن علیه السلام درست گفتهاند که کوچکترین مصیبتهایش همان مصیبت مرگش بود. وقتی که مسموم شد این مسمومیت کوچکترین رنجی بود که او در دنیا دید.
شهید مطهری(ره)، آشنایی با قرآن، ج ۹، ص۴۳
🌷 پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) :
🖋 هر کجا هستى از خدا بترس ؛ به دنبال گناه کار نیک انجام بده تا آن را محو کند و با مردم خوش اخلاق و نیکو رفتار باش.
📖 نهج الفصاحه ، ص163
☘ سفارشی از حضرت امام باقر (علیه السلام)
🔶 حضرت سه بار تکرار کردند که برای #دیگران ، #پشت_سرشان دعا کن تا روزی برایتان سرازیر شود.
✍ و علیک بالدّعاء لاخوانک بظهر الغیب فانّه یهیل الرّزق
👌 بر تو باد به دعا کردن برای برادرانت (از اهل ایمان) در غیاب آنها ، زیرا که این کار روزی را سرازیر میکند.
📙 میزان الحکمه ، ج 14، ح 6820
🌷 امام ڪاظم (علیه السلام) :
🖋 به خدا قسم خیر دنیا وآخرت را به مومنی ندهند ، مگر به سبب
☘ حسن ظن
☘ و امیدواری او به خدا
☘ و خوش اخلاقی اش
☘ و خودداری از غیبت مومنان.
📚 بحارالانوار ، ج6 ، ص28
فى حَديث المِعراج
قالَ اللّه ُ تَعالى; يا اَحْمَدُ ! هَلْ تَدْرى مَتى يَكُونُ الْعَبْدُ عابِدا ؟ قالَ لا يا رَبِّ. قالَ; اِذا اجْتَمَعَ فيهِ سَبْعُ خِصالٍ;
در حديث معراج است ، خداوند به پيامبراسلام صلي الله عليه و آلهفرمود
اى احمد! آيا مى دانى كه بنده، كىْ بنده عبادتگر خواهد بود؟ گفت; نه ، اى پروردگار. فرمود; هر گاه هفت خصلت در او فراهم آيد; 1 ـ تقوايى كه او را از حرام هاى الهى باز بدارد. 2 ـ سكوتى كه او را از گفتار بيهوده نگه دارد. 3 ـ ترسى كه هر روز بر گريه او بيفزايد. 4 ـ شرمى كه درخلوت هم از من حياكند (وگناه نكند). 5 ـ خوردن، به اندازه اى كه چاره اى از آن نيست. 6 ـ دنيا را دشمن بدارد، چون من آن را دشمن مى دارم. 7 ـ نيكان را دوست بدارد، چون من دوستدار آنانم.;
بحارالانوار، ج 74، ص 30.
🔻کسانى که در گفتار به خود مى نازد
امیر المومنین علیه السلام:
﷽ فَهُوَ بِالْقَوْلِ مُدِلٌّ، وَمِنَ الْعَمَلِ مُقِلٌّ
🔸از کسانى مباش که در گفتار به خود مى نازد و در عمل بسیار کوتاهى مى کند»
✍ در حدیث جالبى که در کتاب شریف کافى آمده است مى خوانیم امام صادق(علیه السلام) فرمود: عالمى به نزد عابدى آمد. به او گفت: نمازت چگونه است؟ عابد (از روى غرور و ناز) گفت: آیا مثل منى از نمازش سؤال مى شود؟ من از فلان زمان (از سالیان دراز) عبادت خدا مى کرده ام. عالم گفت:
گریه تو چگونه است؟ باز (مغرورانه) گفت: چنان گریه مى کنم که اشک هایم جارى مى شود. عالم به او گفت:
﷽ «فَإِنْ ضَحِکَکَ وَأَنْتَ خَائِفٌ أَفْضَلُ مِنْ بُکَائِکَ وَأَنْتَ مُدِلٌّ إِنَّ الْمُدِلَّ لاَ یَصْعَدُ مِنْ عَمَلِهِ شَیْءٌ;
اگر بخندى و از اعمالت ترسان باشى برتر از این است که گریه کنى در حالى که به اعمال خود مغرورى و به آن مى نازى، زیرا شخصى که از اعمال خود مغرور و مسرور است چیزى از اعمالش به سوى قرب خدا بالا نمى رود.
🔰 نهج البلاغه حکمت 150
👌 هر جمعه، پنج بار، و هر روز یک بار، قبر حسین بن علی علیه السلام را زیارت کن
سَدیر گفت: حضرت صادق علیه السلام به من فرمود: اى سدير! آیا هر روز قبر حسين بن علی علیه السلام را زیارت می کنی؟ عرض کردم: خیر، فرمود: چقدر شما جفاکارید! و سپس فرمود: در هر جمعه زیارت می کنید؟ عرض کردم: خیر، فرمود: در هر ماه زيارت مي كنید؟ عرض کردم: خیر، فرمود: در هر سال زيارت مي كنید؟ عرض کردم: گاهى زیارت می کنیم. فرمود: ای سدير! چقدر به حسين عليه السّلام جفا مىكنيد! آيا نمي دانى خداوند دو میلیون فرشته ژوليده موى و خاك آلود دارد که به طور مداوم بر حسین بن علی علیه السلام گريه ميكنند و قبر او را زيارت مي كنند و خسته نمي شوند؟
ای سَدیر! چرا خود را مقیّد نمی سازی که هر جمعه پنج بار، و هر روز یک بار قبر حسین بن علی علیه السلام را زیارت کنی؟ عرض کردم: بین ما و قبر او فرسخ ها فاصله است! فرمود: به بلندی برو، به سمت راست و چپ خود توجه کن، سرت را سوی آسمان کن، و سپس به سوی قبر حسین بن علی علیه السلام توجّه کن و بگو:
«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ! السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ»
اگر چنین کنی، برای تو یک زیارت نوشته می شود، و هر زیارت معادل یک حجّ و یک عمره می باشد. سدیر گفت: گاهی می شد که در یک ماه بیش از بیست بار این کار را انجام می دادم.
در روایت مشابهی که در «کامل الزیارات» نقل شده است، جناب سدیر در انتهای حدیث می گوید: فَرُبَّمَا فَعَلْتُهُ فِي النَّهَارِ أَكْثَرَ مِنْ عِشْرِينَ مَرَّةً. یعنی روزهایی می شد که بیش از بیست بار این کار را انجام می دادم.(كامل الزيارات، ص287/ بحارالأنوار، ج101، ص365 به نقل از کامل الزیارات)
عَنْ حَنَانٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلامُ: يَا سَدِيرُ! تَزُورُ قَبْرَ الْحُسَيْنِ عَلَیهِ السَّلامُ فِي كُلِّ يَوْمٍ؟ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ لَا، قَالَ: فَمَا أَجْفَاكُمْ! قَالَ: فَتَزُورُونَهُ فِي كُلِّ جُمْعَةٍ؟ قُلْتُ: لَا، قَالَ: فَتَزُورُونَهُ فِي كُلِّ شَهْرٍ؟ قُلْتُ: لَا، قَالَ: فَتَزُورُونَهُ فِي كُلِّ سَنَةٍ؟ قُلْتُ: قَدْ يَكُونُ ذَلِكَ، قَالَ: يَا سَدِيرُ! مَا أَجْفَاكُمْ لِلْحُسَيْنِ عَلَیهِ السَّلامُ! أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَلْفَيْ أَلْفِ مَلَكٍ شُعْثٌ غُبْرٌ يَبْكُونَ وَ يَزُورُونَ لَا يَفْتُرُونَ، وَ مَا عَلَيْكَ يَا سَدِيرُ! أَنْ تَزُورَ قَبْرَ الْحُسَيْنِ عَلَیهِ السَّلامُ فِي کُلِّ جُمْعَةٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ وَ فِي كُلِّ يَوْمٍ مَرَّةً، قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، إِنَّ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ فَرَاسِخَ كَثِيرَةً! فَقَالَ لِي: اصْعَدْ فَوْقَ سَطْحِكَ، ثُمَّ تَلْتَفِتُ يُمْنَةً وَ يُسْرَةً، ثُمَّ تَرْفَعُ رَأْسَكَ إِلَى السَّمَاءِ، ثُمَّ انْحُ نَحْوَ الْقَبْرِ وَ تَقُولُ: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ! السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ» تُكْتَبُ لَكَ زَوْرَةٌ، وَ الزَّوْرَةُ حَجَّةٌ وَ عُمْرَةٌ. قَالَ سَدِيرٌ: فَرُبَّمَا فَعَلْتُ فِي الشَّهْرِ أَكْثَرَ مِنْ عِشْرِينَ مَرَّةً. (کافی، ج4، ص589)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
التماس یک حسنه در قیامت
در خبر صحیح از نبیّاکرم (صلی الله علیه و آله) است که: همانا مردمان هرگاه روز رستاخیز و دقّت حساب و دردناکی عذاب را لمس کنند، همانا پدر در این روز به فرزندش میچسبد و میگوید: «من چطور پدری برای تو در دنیا بودم؟ آیا من تو را تربیت نکردم، از دسترنج و زحمت خودم تو را غذا ندادم و تو را نپوشاندم؟ احکام را به تو نیاموختم، آیا قرآن را به تو آموختم از فامیل خودم برای تو زن تزویج کردم، بودجهی زندگی تو و همسرت را تا زنده بودم تأمین کردم بعد از مرگ هم مال فراوانی برایت بهجا گذاشتم».
فرزند میگوید: «پدرم! راست و درست میفرمایی، خواستهی شما چیست»؟
پدر میگوید: «پسرم! همانا میزان عمل و کردارم سبک است، گناهم از ثوابم بیشتر است، فرشتگان گفتهاند اگر یک حسنهی دیگر داشته باشی میزان خوبیها از بدیها سنگینتر میشود هماکنون خواهش من از شما این است که یک حسنه از کردار نیک خویش به من ببخشی تا میزان خوبیهایم بهواسطهی همان حسنه سنگین شود امروزی که خطرش بزرگ است».
فرزند به پدر میگوید: «نه، به خدا حاضر نمیشوم پدر جان! خود من هم میترسم که کفّهی گناهانم سنگین و کفّهی کارهای نیک من سبک باشد، من قدرت اینکه چیزی به تو ببخشم ندارم».
سپس پدر میرود در حالیکه پشیمان و گریان است بر آن خوبیها که به فرزندش در دنیا کرده و همینطور مادر نیز فرزندش را در این روز ملاقات میکند و میگوید: «پسرم! آیا رحم من جایگاه تو نبود»؟
میگوید: «بلی، ای مادر»!
مادر میگوید: «آیا پستانم برای تو وسیلهی آشامیدنی نبود»؟
میگوید: بلی، مادرم»!
سپس مادر میگوید: «پسرم! گناهانم سنگین و فراوان است از تو میخواهم که یکی از گناهانم را تو تحمّل کنی و بپذیری تا سبکبار شوم».
میگوید: «ای مادر، از من دور شو! همانا من سرگرم نفس و حساب خودم میباشم سپس اشکریزان از پسر جدا میشود.
این است تأویل گفتهی خدای تعالی: هیچ یک از پیوندهای خویشاوندی میان آنها در آن روز نخواهد بود و از یکدیگر تقاضای کمک نمیکنند [چون کاری از کسی ساخته نیست]! (مؤمنون/۱۰۱)
و مرد هم به همسر متوسّل میشود و میگوید: «فلانی من چطور همسری بودم برای تو در دنیا»؟
زن، اوّل او را ستایش به خوبی میکند و میگوید که تو شوهر خوبی بودی برایم».
سپس مرد به او میگوید: «من فقط یک حسنه از تو میخواهم شاید بدان واسطهی نجات پیدا کنم و وارهم از این باریکبینی حساب و سبکی میزان و عبور از صراط».
زن بههمسرش میگوید: «نه به خدا! من طاقت این را ندارم من هم مانند تو از سرنوشت امروزم بیمناکم».
پس شوهر با دلی غمگین و افسرده و سرگردان از کنار زن میرود.
این موضوع در تأویل گفتهی خدای تعالی: اگر شخص سنگینباری دیگری را برای حمل گناه خود بخواند، چیزی از آن را بر دوش نخواهد گرفت، هر چند از نزدیکان او باشد! (فاطر/۱۸) یعنی نفسی که گرانبار به گناه شده از اهل خود میخواهد که چیزی از بار او بردارند، همانا ایشان باری از گناهش را برنمیدارند؛ بلکه حال مردم روز قیامت چنین است هرکسی میگوید: «خودم، خودم، آنچنان که خدای تعالی میفرماید: یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ* وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ* وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ* لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ، روزیکه فرار میکند مرد از برادرش و مادر و پدرش و از همسر و برادرش، برای هر مردی از ایشان روز چنین کاری است که او را از هرچیز بینیاز میکند».
منابع:
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۷، ص۳۸۶ إرشادالقلوب، ج۱، ص۵۶
با دهان ناپاک دعا نکن!
حضرت صادق علیه السلام فرمودند: عابدی از بنی اسرائیل سه سال پیوسته دعا می کرد تا خداوند به او پسری عنایت کند؛ولی دعایش مستجاب نمی شد. روزی عرض کرد: خدایا! من از تو دورم که سخنم را نمی شنوی یا نزدیکی ولی جوابم را نمی دهی؟!
در خواب به او گفتند: سه سال است خدا را با زبانی که به فحش وناسزا آلوده است می خوانی،اگر می خواهی دعایت مستجاب شود فحش وناسزا را رها کن، از خدا بترس،قلبت را از آلودگی پاک کن و نیت خود را نیکو گردان.
حضرت صادق علیه السلام فرمود: او به دستورات عمل کرد، آن گاه خداوند دعای او را اجابت کرد و پسری به او داد. (اصول کافی 325/ج2)
🔻نزدیک ترین حالت به کفر
﷽ …عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ قَالاَ:
«أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ إِلَى الْكُفْرِ أَنْ يُوَاخِيَ الرَّجُلَ عَلَى الدِّينِ فَيُحْصِيَ عَلَيْهِ عَثَرَاتِهِ وَ زَلَّاتِهِ لِيُعَنِّفَهُ بِهَا يَوْماً مَا.»
ازامام باقر و از امام صادق علیهماالسلام :
🔸«نزدیکترین حالتی که بنده به کفر دارد، این است که دیگری را برادر دینی خود بداند، اما اشتباهات و لغزشهایش را شمارش کند تا روزی با یادآوریِ آنها، بر او درشتی نماید.»
📚الكافي ج۲
﷽ قال رسول الله صلی الله و آله :
هرکس که خواهد خانه اش به نعمتِ بی حساب آبادان باشد، به ذکر شش گانه زیر بپردازد:
❶ آنکه در آغاز هرکار بگوید:
🔸بسم الله الرحمن الرحیم
❷ آنکه چون نعمتی از راه حلال نصیبش شد، بگوید
🔸الحمدالله رب العالمین.
❸ آنکه چون خطا و لغزشی کند بگوید:
🔸«استغفرالله ربی و اتوب الیه.»
❹ آنکه چون غم و اندوه براو هجوم آورد بگوید :
🔸 لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.
❺آنکه چون کارجدیدی شروع کند،گوید
🔸ماشاالله.
❻ آنکه چون از ظلم ستمگری هراس کند بگوید:
🔸«حسبناالله و نعم الوکیل.»
امام صادق علیه السلام:
مومن از چهار ناحیه در اذیت و رنج میباشد:
1.همسایه ای که او را آزار دهد.
2.شیطانی که در مقام گمراه کردن او باشد.
3.منافقی که از او ایراد گیری کند.
4.مومنی که بر او حسد برد.
و این آخری از همه بر او دشوارتر است زیرا به خاطر حسادتش له او تهمت و افتراء زند و مردم هم از او که مومن نما است میپذیرد و گمراه میشوند.
📚 عین الحیاة ص
بدگویی 🔻
رسول خداصلّي الله عليه وآله:
﷽ وَ مَن رَدَّ عَن أخيهِ غَيبَةً سَمِعَها فى مَجلِسٍ رَدَّاللّه ُ عُنهُ ألفَ بابٍ مِنَ الشَّرِ فِى الدُّنيا وَ الاخِرَةِ فَإنْ لَم يُرَدَّ عَنهُ وَأعجَبَهُ كانَ عَلَيهِ كَوِزرُ مَنِ اغتابَ.
🔸كسى كه غيبتى را از برادرش در مجلسى بشنود و ردّ كند، خداوند درب هزار شر دنيوى واخروى را بروى او مى بندد،
🔸واگر ردنكند وخوشش بيايد، گناه اوهمانند گناه غيبت كننده است.
📚 وسائل الشيعه ج۸ص۶۰۷
رسول خداصلّي الله عليه وآله:
﷽ اِعْمَلْ بِفَرائِضِ اللّه ِ، تَكُنْ مِنْ اَتْقَى النّاسِ، وَ ارْضَ بِقِسْمِ اللّه ِ، تَكُنْ مِنْ اَغْنَى النّاسِ، وَ كُفَّ عَنْ مَحارِمِ اللّه ِ، تَكُنْ اَوْرَعَ النّاسِ، وَاَحْسِنْ مُجاوَرَةَ مَنْ جاوَرَكَ تَكُنْ مؤمِنا.
❆ به واجبات خدا عمل كن، تا با تقواترين مردم باشى،
❆ به تقسيم خدايى راضى باش، تا بى نيازترين مردم شوى،
❆ از حرامهاى خدا پرهيزكن ، تا پرهيزكارترين مردم باشى،
❆ با كسى كه همسايه توست، خوشرفتارى كن، تا مؤمن باشى.
📚 امالى مفيد ص ۳۵۰
قال الامام الصّادق علیه السّلام:
﷽بیتُ الغناء بیتٌ لا تُؤمَنُ فیه الفجیعةُ و لا تُجابُ فیه الدَّعوةُ و لا تَدخلُه الملائکة.
🔸خانه ای که در آن غناء و ساز و آواز نواخته شود ، از مصیبتها و بلاهای دردناک در امان نیست و دعا در آن خانه مستجاب نمی گردد و فرشتگان به آن خانه وارد نمی شوند.
📚 دعائم الاسلام ج ۲ ص ۲۸۰
👥 نقل شده دو نفر از شیعیان در گذرگاهی از بغداد به مجلس بزرگی رسیدند.
پرسیدند: این مجلس متعلّق به کیست؟
گفتند: مجلس درس امام اعظم ابوحنیفه است .
راوی حکایت می گوید: رفیق من که اسمش فضل بن حسن بود و مردی متعصّب در مذهب شیعه، و در عین حال آدمی بحّاث و با اطلاع از مبانی مذهب بود، گفت:
من می روم و با این مرد مباحثه می کنم و تا او را ملزم و مجاب نکنم از این مکان نمی روم.
گفتم: این عالم بزرگی است و از عهدۀ بحث با او بر نمی آیی.
گفت: من معتقد به مذهب حقم و حق مغلوب نمی شود.
وارد مجلس شدیم و نشستیم و در یک فرصت مناسب، فضل از جا برخاست و گفت:
ایها العالم، من برادری دارم که رافضی است (یعنی شیعه است) و من هر چه می خواهم به او بفهمانم که ابوبکر بعد از پیامبر اکرم، افضل امّت و خلیفۀ به حق بوده قبول نمی کند و می گوید: علی بن ابیطالب، افضل و خلیفۀ به حق است. شما یک دلیل قاطعی به من یاد بدهید که به او بفهمانم و او را به راه راست بیاورم.
ابوحنیفه گفت: به برادرت بگو بهترین و روشن ترین دلیل این است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، همواره در میدان های جنگ، آن دو بزرگوار (ابوبکر و عمر) را کنارخود می نشاند و علی را مقابل نیزه و شمشیر دشمن می فرستاد! و این نشان می دهد که آن دو نفر، محبوب پیامبر بوده اند و چون آن حضرت می خواسته که آنها بعد از خودش جانشین باشند آنها را حفظ می کرد!و چون علی را دوست نمی داشت، طردش می کرد؛ و به میدان می فرستاد تا کشته شود و این بهترین دلیل بر افضلیت ابوبکر و عمر است!
فضل گفت: بله من این را به برادرم می گویم. ولی او از قرآن به من جواب می دهد که خداوند فرموده است:
«خداوند، مجاهدین را بر قاعدین ونشستگان برتری داده و اجری بزرگ برای آنان آماده است»
و به حکم این آیه، علی چون مجاهد بوده افضل از ابوبکر وعمراست که قاعد بوده اند.
ابوحنیفه گفت: به او بگو از این بهتر می خواهی که ابوبکر و عمر قبرشان کنار قبر پیامبر و چسبیده به قبر آن حضرت است؛ در حالی که قبر علی از قبر پیامبر دور افتاده و در عراق است!
فضل گفت: بله این را هم به برادرم می گویم. امّا او می گوید: آن ها غاصبانه در کنار پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، دفن شده اند!
برای این که خداوند فرموده است:
« ای مؤمنان بدون اذن و اجازۀ پیامبر، داخل خانه اش نشوید…»
و می دانیم که رسول اکرم صلی الله علیه وآله در خانۀ خودش دفن شده و آن دو نفر بدون اذن در خانۀ آن حضرت دفن شده اند و محل دفن ایشان غصبی است.
ابوحنیفه که از این گفتگو سخت ناراحت شده بود تأمّلی کرد و سپس با لحنی تند گفت: به این برادر خبیثت بگو آنها غاصبانه در خانة پیامبر صلی الله علیه وآله دفن نشده اند! بلکه عایشه و حفصه که دختران آن دو بزرگوار و همسران پیامبر صلی الله علیه وآله بودند و از پیامبر صلی الله علیه وآله مهریه طلبکار بودند، پدرانشان را در مهریة خودشان دفن کردند!
فضل گفت : بله من این مطلب را هم به برادرم گفته ام ، ولی او باز آیه ای برای من می خواند و می گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله به همسرانش بدهکار نبوده است.
برای اینکه خداوند فرموده است:
«ای پیامبر ما همسران تو را که مهرشان را پرداخته ای برای تو حلال کردیم»
طبق این آیه، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله مهریۀ زن هایش را داده بود و وقتی که از دنیا رفت به زن هایش بدهکار نبوده است.
ابوحنیفه اندکی تأمّل کرد و گفت: به این برادرت بگو درست است که همسران پیامبر صلی الله علیه واله مهریّه طلبکار نبوده اند، اما سهم الارث که از ماتَرَک پیامبر داشته اند و ماتَرَک (یعنی آنچه پیامبر اکرم بعد از مرگش از خود باقی گذاشته) نیز همین خانه اش بوده و شرعاً سهمی هم از آن خانه به همسرانش می رسد و چون عایشه و حفصه وارث پیامبر صلی الله علیه وآله بوده اند پدرانشان را در سهم الارث خودشان دفن کرده اند و بنابراین غصبی در کار نبوده است!
فضل گفت : بله من این را هم به برادرم گفته ام. ولی او می گوید: شما آقایان سنّی ها مگر نمی گویید: پیامبر ارث نمی گذارد و خودتان حدیث نقل می کنید که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرموده است:
«ما پیامبران اصلاً ارث نمی گذاریم و هر چه از ما باقی مانده صدقه است»
پس طبق گفتة خودتان عایشه و حفصه سهم الارث نداشتهاند. به همان دلیلی که شما حضرت فاطمه علیها سلام را از فدک محروم کردید و گفتید: پیامبر صلی الله علیه وآله، ارث نمی گذارد آن دو همسر نیز نباید ارث ببرند. آیا دختر از پدر ارث نمی برد اما همسر از شوهر ارث می برد؟!
سخن که به اینجا رسید ، ابوحنیفه حسابی از کوره در رفت و با لحنی خشم آلود فریاد کشید:
این مرد را بیرون کنید! این خودش رافضی است و اصلاً برادر هم ندارد!
📚 منابع:
الفصول المختاره، سيّد مرتضي، ص74
كنز الفوائد، ابو الفتوح كراجكي، ص 135
احتجاج طبرسي، ج2، ص149
#داستان_و_عبرت
#تبرّی
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
مناظره شیخ مفید با قاضی عبدالجبار (سنی)
در عصر شیخ مفید(ره)، یکی از علمای بزرگ اهل تسنّن، در بغداد مجلس درسی داشت، و به نام «قاضی عبدالجبّار» خوانده میشد، روزی قاضی عبدالجبّار در مجلس درس خود نشسته بود، شاگردانش از سنّی و شیعه حاضر بودند، در آن روز شیخ مفید(ره) نیز به آن مجلس وارد شد و دم در نشست، قاضی تا آن روز شیخ مفید را ندیده بود، ولی وصفش را شنیده بود.
پس از لحظهای، شیخ مفید به قاضی رو کرد و گفت: «آیا اجازه میدهی، در حضور این دانشمندان، سؤالی از شما کنم؟»
قاضی: بپرس
شیخ مفید: این حدیثی که شیعیان روایت میکنند که پیامبرـ صلّی اللّه علیه وآله ـ در صحرای غدیر، درباره علیـ علیه السّلام ـ فرمود:
«مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ: هر کس که من مولای اویم، پس علی مولای اوست»
آیا این حدیث صحیح است و یا اینکه شیعه آن را به دروغ ساخته است؟
قاضی: این روایت،صحیح است.
شیخ مفید: منظور از کلمه «مولی» در این روایت چیست؟
قاضی: منظور، آقائی و اولویّت است.
شیخ مفید: اگر چنین است پس طبق فرموده پیامبرـ صلّی اللّه علیه وآله ـ، علیـ علیه السّلام ـ آقائی و اولویّت بر دیگران دارد، بنابراین، این همه اختلاف و دشمنیها بین شیعه و سنّی برای چیست؟
قاضی: ای برادر! این حدیث (غدیر) روایت (و مطلب نقل شده) است، ولی خلافت ابوبکر، «درایت» و امری مسلّم است، و آدم عاقل، به خاطر روایتی، درایت را ترک نمیکند!!
شیخ مفید: شما درباره این حدیث چه میگویید که پیامبرـ صلّی اللّه علیه وآله ـ، در شأن علیـ علیه السّلام ـ فرمود:
«یَا عَلیُّ حَرْبُکَ حَرْبِی وَ سِلْمُکَ سِلمِی»: «ای علی! جنگ تو،جنگ من است، و صلح تو، صلح من است»
قاضی: این حدیث،صحیح است.
شیخ مفید: بنابراین آنانکه جنگ جَمَل را به راه انداختند مانند طلحه و زبیر و عایشه و...و با علی ـ علیه السّلام ـ جنگیدند، طبق حدیث فوق و اعتراف شما به صحّت آن، باید (با شخص رسول خداـ صلّی اللّه علیه وآله ـ جنگیده باشند) و کافر باشند.
قاضی: ای برادر! آنها (طلحه و زبیر و ...) توبه کردند.
شیخ مفید: جنگ جمل، درایت و قطعی است، ولی در اینکه پدید آورندگان جنگ، توبه کردهاند، روایت و شنیدنی است، و به گفته تو نباید درایت را فدای روایت کرد، و مرد عاقل به خاطر روایت، درایت را ترک نمیکند.
قاضی، در پاسخ این سؤال فرومانده، پس از ساعتی درنگ ، سرش را بلند کرد و گفت : «تو کیستی؟»
شیخ مفید: من خادم شما محمّدبن محمّدبن نعمان هستم.
قاضی هماندم برخاست و دست شیخ مفید را گرفت و بر جای خود نشانید و به او گفت: «اَنْتَ الْمُفِیدُ حقّاً»: «تو در حقیقت، مفید (فایده بخش) هستی»
علمای مجلس از رفتار قاضی رنجیده خاطر شدند و همهمه کردند، قاضی به آنها گفت: من در پاسخ این شیخ (مفید)، درمانده شدم، اگر هر یک از شما پاسخی دارد، برخیزد و بیان کند.
هیچ کس برنخواست، به این ترتیب، شیخ مفید،پیروز شد و لقب «مفید» در این مجلس، برای او بر سر زبانهای مردم افتاد.
مجالس المؤمنین، ج 1، ص 200 و 201 (مجلس پنجم)
#داستان_و_عبرت
#تبرّی
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
امام رضا عليه السلام :
إجتَهِدوا أن يَكونَ زَمانُكُم أربَعَ ساعاتٍ : ساعَةً مِنهُ لِمُناجاةِ اللّه ِ و ساعَةً لِأمر المَعاشِ و ساعةً لِمُعاشَرَةِ الإخوانِ و الثِّقاتِ و الَّذينَ يُعَرِّفُونَ عُيُوبَكُم و يَخلِصونَ لَكُم فِي الباطِنِ و ساعَةً تَخلُونَ فِيها لِلَذّاتِكُم و بِهذِهِ السّاعَةِ تَقدِروُن عَلَى الثَّلاثِ ساعاتٍ ؛
امام رضا عليه السلام :
بكوشيد كه زمانتان را به چهار بخش تقسيم كنيد : زمانى براى مناجات با خدا ؛ زمانى براى تأمين معاش ؛ زمانى براى معاشرت با برادران و معتمدانى كه عيب هايتان را به شما مى شناسانند و در دل شما را دوست دارند ، و ساعتى براى كسب لذّت هاى حلال با بخش چهارم توانايى انجام دادن سه بخش ديگر را به دست مى آوريد. .
فقه الرّضا عليه السلام ، ص 337 .