🔰حلاوت خدمت در این خانه
🌻روایت (۱)🌻
همراه پسر خردسالش آمده بود برای خادمی.ایام اربعین بود و به دلیل شیوع کرونا کسی توفیق زیارت نیافته بود...
پس پرچم گنبد ارباب را گرفتیم و راهی کوچه ها و خیابان های شهر شدیم تا شاید کمی درد فراق عشاق جامانده از زیارت التیام پیدا کند...
برای پرچم گردانی دعوتش کردیم.با اشتیاق همراه پدرش و فرزندش آمد.پرچم را در آغوش گرفت و با چشم های اشکبار گفت به خدا قسم من رزق کربلای خود را سال قبل از همین پرچم گرفتم...
قدر آن را می دانست!طوری جعبه ی پرچم را با احترام در آغوش گرفته و بین جمعیت برای زیارت و تبرک می برد گویی که خودِ ضریح و حرم حسین(ع)را برای مردم هدیه آورده...
جلودار دسته ی پیاده ای شده بود که خانه به خانه می رفتند و عطر حرم حسین (ع)را مهمان منازل می کردند...
گفتند پسر خردسالت بین جمعیت نیست!قدم هایش سست نشد و یا حسین گویان ادامه داد!گفتند خواهر، پسرت گم شده... پدربزرگش هرچه میگردد پیدایش نمیکند... نگاهی انداخت گفت این حرم سیار را،این افتخار خادمی را و این طعم بی نظیر زیارت دلهای عاشق را رها نمیکنم، اربابم خود حافظ فرزندم خواهد بود!
دو ساعت تا آخرین خانه ی محله را رفت و اشک ریخت و نپرسید پسرم پیدا شد یا نه!
و دقیقا همانجا که منزل آخر بود،فرزندش مقابلش ظاهر شد... بلند ضجه می زد،پسرک را در آغوش گرفت و می گفت راه پیدا کردن تو در دستان من بود و یقین داشتم اربابم کنار من است...
آری اینجا در پناه حسینیم همه!
صل الله علیک یا ابا عبدالله
✍ ش.ف
#ستاد_توسعه_و_بازسازی_عتبات_عالیات_مازندران
@rahenejat01401
https://t.me/Rahenejat01401
https://mazandatabat.ir