🌷روضه شب هفتم محرم🌷
عمریست تشنه کام تو هستیم و آب نیست
*آب نیست! چه شبی ِ شب هفتم؟ یا صاحب الزمان(عج)*
عمریست تشنه کام تو هستیم و آب نیست
عمریست بیقرار نشستیم و تاب نیست
سرشار از محبت و از مهربانی ِ است
در عالم ِ حضور ِ تو حرف ِ عذاب نیست
ما گوشمان نمی شنود پاسخ تو را
*ایراد از ماست،و اِلا همین كه ما رو صدا زدی یعنی با ما مهربونی،همین كه ما رو به روضه ی جدت دعوت كردی یعنی با ما مهربانی آقاجان*
ما گوشمان نمی شنود پاسخ تو را
ورنه سلام های کسی بی جواب نیست
*می خوای جوابت رو بده؟:یا صاحب الزمان....*
می جویمت به خواب و نفهمیده ام هنوز
در چشم های منتظران تو خواب نیست
بهتر بمیرد آنكه دلش بین روضه ها
ازداغ خشكی لب جدت كباب نیست
شب هفتم ِ،شب عطش ِ،شب ناله است،شاید به نوعی این دهه ی محرم،شب هفتم مقدمه ی شب عاشوراست. مهیای ناله هستی یا نه؟
حالا که حرف تشنگی آمد، مصبیتی
بالاتر از مصیبت طفل رباب نیس
*صدای گریه ی علی بلند شد،حسین اومد دم خیمه ها، "نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ". آی پدرایی كه اومدید بچه بغل گرفتید،من خیالم راحت ِ اگه یه ساعتم بچه ات بغلت باشه كسی اذیتش نمیكنه،خیالت راحت باشه كسی اینجا تیر سه شعبه نداره،اما مادرش نگرانه،آخ،امان،امان، دوتا نقل ِ،اون نقل دوم رو برات بگم،از زبان ابی عبدالله،روضه خوان خود ِ حسین ِ.*
آمدم خیمه تا وداع کنم
دیدم از داغ آب می سوزی
بردم آبت دهم ولی دیدم
زیر این آفتاب می سوزی
پشت سر را نگاه کن پسرم
جلوی خیمه ها رباب نشست
به امیدی که خیمه برگردی
آمد و زیر آفتاب نشست
من که طاقت ندارم ای گل من
که نگاهی کنم به پشت سرم
*می ترسم چشمم به چشم مادرت بیوفته*
لیک حس می کنم که آمده اند
جلوی خیمه ها زنان حرم
*بچه رو آورد وسط میدان*
گر چه ای کودکم نمی بینم
ذره ای رحم در دل اعدا
شاید این دفعه وضع ، فرق کند
کودک من توکلت به خدا
*مگه نمیگن:مثل امام مثل كعبه است،مردم باید بیان دورش بگردن،اما كربلا وضع فرق كرد،اومدن دور امام،اما نه برای اینكه دورش بگردن و دستش رو ببوسن،اومدن دورش حلقه زدن بكشنش.كار حسین و ببین دنیا به كجا رسید،واسه ی اینی كه دستشون رو بگیره،حجت براشون آورد،فكر نكنی همین جوری،علی اصغرش رو برداشت،نه،یه بار با عمامه ی پیغمبر رفت خطبه خوند،یه بار با عبای پیغمبر،یه بار قرآن برد،یه بار صحابه رو شاهد گرفت،هر دفعه برای اینكه یه نفر بفهمه،بابا من پسر پیغمبرتونم،یادتون رفت پیغمبر من رو روی دوشش سوار می كرد،همه ی اینها یادتون رفت،آخرین حجت حسین علی اصغر ِ،شاید یه نفر با این قنداقه مسیرش عوض بشه،بچه رو روی دست گرفت،آخ قربونت برم حسین،قربون اون بابایی برم كه بچه اش رو كربلا رو دستش گرفت.*
به رخ کودکم نگاه کنید
رنگ ، دیگر به روی طفلم نیست
کوفیان "إرحمو لهذالطفل"
قطره ای هم برای او کافیست
ای حسین.....
. . "فَالتَفَتَ الحُسَینُ علیه السلام فَإِذا بِطِفلٍ لَهُ یَبكی عَطَشاً" دید علی داره گریه میكنه "فَأَخَذَهُ عَلى یَدِهِ" بلندش كرد رو دستش "فقال یا قوم: "إن لَم تَرحَمونی" اگه به من رحم نمی كنید "فَارحَموا هذَا الطِّفلَ" بگم یا نه؟ سادات اجازه بدن "فَرَماهُ رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ ثَلاث شُعَب " تا این صحنه پدیدار شد،نانجیب صدا زد حرمله،چرا داری نگاه میكنی؟تیر سه شعبه رو زد، "فَذَبَحَهُ، فَجَعَلَ الحُسَینُ علیه السلام یَبكی ویَقولُ: اللّهُمَّ احكُم بَینَنا وبَینَ قَومٍ دَعَونا لِیَنصُرونا فَقَتَلونا" روضه از اینجا به بعد ِ، هر كی ناله داره.. " ثُمَّ تَلْقَّى الْدَّمَ بِکَفَّیْهِ" خون علی رو تو دستش گذاشت،"فَلَمّا امْتَلأتا; رَمى بِالدَّمِ نَحْوَ السَّماءِ" خون رو به آسمان پاشید. "ثُمَّ قالَ: هَوْنٌ عَلَیَّ ما نَزَلَ بی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللهِ" فرمود: تحمل این داغ بر من آسان است; زیرا در محضر خدا هستم. امام باقر علیه السلام فرمود: "فَلَمْ یَسْقُطْ مِنْ ذلِکَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الْأَرْضِ" یه قطره ی خون علی اصغر به زمین نریخت.یه جمله ای بعضی از نقل ها آوردند،نمی دونم چقدر قوی است چقدر ضعیف ِ، بعضی ها نوشتن ابی عبدالله گفت:خدا ! بچه ی من كه كمتر از ناقه ی صالح نیست.یه مرتبه صدا بلند شد، "َنودِیَ مِنَ الهَوا: دَعهُ یا حُسَینُ" رهاش كن، "فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِی الجَنَّةِ" یه نگاه به آسمون كرد،یه نگاه به طرف خیمه ها كرد،بچه تو بغلش ِ،یه قدم طرف خیمه ها میره،یه قدم برمی گرده،یه مرتبه دید رباب داره میاد. ِ.* لالا لالا، گل ِ پونه ی من رفت پشت خیمه ها،نمیدونم با چه حالی مادرش اومد
لالا لالا، بخواب ای امیدم بخواب ای عزیزم روی صورت ِ تو چه جور خاك بریزم حالا كه شد یه گهواره خالی یه قنداقه خونی دعام اینه زیر سم اسب نمونی *حسین.....ای خدا فرج امام زمان ما برسان
سید مهدی میرداماد
#روضه_علی_اصغر
@raheraoshan
🌷روضه شب هفتم محرم🌷
عمریست تشنه کام تو هستیم و آب نیست
*آب نیست! چه شبی ِ شب هفتم؟ یا صاحب الزمان(عج)*
عمریست تشنه کام تو هستیم و آب نیست
عمریست بیقرار نشستیم و تاب نیست
سرشار از محبت و از مهربانی ِ است
در عالم ِ حضور ِ تو حرف ِ عذاب نیست
ما گوشمان نمی شنود پاسخ تو را
*ایراد از ماست،و اِلا همین كه ما رو صدا زدی یعنی با ما مهربونی،همین كه ما رو به روضه ی جدت دعوت كردی یعنی با ما مهربانی آقاجان*
ما گوشمان نمی شنود پاسخ تو را
ورنه سلام های کسی بی جواب نیست
*می خوای جوابت رو بده؟:یا صاحب الزمان....*
می جویمت به خواب و نفهمیده ام هنوز
در چشم های منتظران تو خواب نیست
بهتر بمیرد آنكه دلش بین روضه ها
ازداغ خشكی لب جدت كباب نیست
شب هفتم ِ،شب عطش ِ،شب ناله است،شاید به نوعی این دهه ی محرم،شب هفتم مقدمه ی شب عاشوراست. مهیای ناله هستی یا نه؟
حالا که حرف تشنگی آمد، مصبیتی
بالاتر از مصیبت طفل رباب نیس
*صدای گریه ی علی بلند شد،حسین اومد دم خیمه ها، "نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ". آی پدرایی كه اومدید بچه بغل گرفتید،من خیالم راحت ِ اگه یه ساعتم بچه ات بغلت باشه كسی اذیتش نمیكنه،خیالت راحت باشه كسی اینجا تیر سه شعبه نداره،اما مادرش نگرانه،آخ،امان،امان، دوتا نقل ِ،اون نقل دوم رو برات بگم،از زبان ابی عبدالله،روضه خوان خود ِ حسین ِ.*
آمدم خیمه تا وداع کنم
دیدم از داغ آب می سوزی
بردم آبت دهم ولی دیدم
زیر این آفتاب می سوزی
پشت سر را نگاه کن پسرم
جلوی خیمه ها رباب نشست
به امیدی که خیمه برگردی
آمد و زیر آفتاب نشست
من که طاقت ندارم ای گل من
که نگاهی کنم به پشت سرم
*می ترسم چشمم به چشم مادرت بیوفته*
لیک حس می کنم که آمده اند
جلوی خیمه ها زنان حرم
*بچه رو آورد وسط میدان*
گر چه ای کودکم نمی بینم
ذره ای رحم در دل اعدا
شاید این دفعه وضع ، فرق کند
کودک من توکلت به خدا
*مگه نمیگن:مثل امام مثل كعبه است،مردم باید بیان دورش بگردن،اما كربلا وضع فرق كرد،اومدن دور امام،اما نه برای اینكه دورش بگردن و دستش رو ببوسن،اومدن دورش حلقه زدن بكشنش.كار حسین و ببین دنیا به كجا رسید،واسه ی اینی كه دستشون رو بگیره،حجت براشون آورد،فكر نكنی همین جوری،علی اصغرش رو برداشت،نه،یه بار با عمامه ی پیغمبر رفت خطبه خوند،یه بار با عبای پیغمبر،یه بار قرآن برد،یه بار صحابه رو شاهد گرفت،هر دفعه برای اینكه یه نفر بفهمه،بابا من پسر پیغمبرتونم،یادتون رفت پیغمبر من رو روی دوشش سوار می كرد،همه ی اینها یادتون رفت،آخرین حجت حسین علی اصغر ِ،شاید یه نفر با این قنداقه مسیرش عوض بشه،بچه رو روی دست گرفت،آخ قربونت برم حسین،قربون اون بابایی برم كه بچه اش رو كربلا رو دستش گرفت.*
به رخ کودکم نگاه کنید
رنگ ، دیگر به روی طفلم نیست
کوفیان "إرحمو لهذالطفل"
قطره ای هم برای او کافیست
ای حسین.....
. . "فَالتَفَتَ الحُسَینُ علیه السلام فَإِذا بِطِفلٍ لَهُ یَبكی عَطَشاً" دید علی داره گریه میكنه "فَأَخَذَهُ عَلى یَدِهِ" بلندش كرد رو دستش "فقال یا قوم: "إن لَم تَرحَمونی" اگه به من رحم نمی كنید "فَارحَموا هذَا الطِّفلَ" بگم یا نه؟ سادات اجازه بدن "فَرَماهُ رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ ثَلاث شُعَب " تا این صحنه پدیدار شد،نانجیب صدا زد حرمله،چرا داری نگاه میكنی؟تیر سه شعبه رو زد، "فَذَبَحَهُ، فَجَعَلَ الحُسَینُ علیه السلام یَبكی ویَقولُ: اللّهُمَّ احكُم بَینَنا وبَینَ قَومٍ دَعَونا لِیَنصُرونا فَقَتَلونا" روضه از اینجا به بعد ِ، هر كی ناله داره.. " ثُمَّ تَلْقَّى الْدَّمَ بِکَفَّیْهِ" خون علی رو تو دستش گذاشت،"فَلَمّا امْتَلأتا; رَمى بِالدَّمِ نَحْوَ السَّماءِ" خون رو به آسمان پاشید. "ثُمَّ قالَ: هَوْنٌ عَلَیَّ ما نَزَلَ بی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللهِ" فرمود: تحمل این داغ بر من آسان است; زیرا در محضر خدا هستم. امام باقر علیه السلام فرمود: "فَلَمْ یَسْقُطْ مِنْ ذلِکَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الْأَرْضِ" یه قطره ی خون علی اصغر به زمین نریخت.
یه جمله ای بعضی از نقل ها آوردند،نمی دونم چقدر قوی است چقدر ضعیف ِ
بعضی ها نوشتن ابی عبدالله گفت:
خدا ! بچه ی من كه كمتر از ناقه ی صالح نیست.
یه مرتبه صدا بلند شد، "َنودِیَ مِنَ الهَوا: دَعهُ یا حُسَینُ" رهاش كن، "فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِی الجَنَّةِ" یه نگاه به آسمون كرد،یه نگاه به طرف خیمه ها كرد،بچه تو بغلش ِ،یه قدم طرف خیمه ها میره،یه قدم برمی گرده
یه مرتبه دید رباب داره میاد. ِ.* لالا لالا، گل ِ پونه ی من رفت پشت خیمه ها،نمیدونم با چه حالی مادرش اومد
لالا لالا، بخواب ای امیدم بخواب ای عزیزم روی صورت ِ تو چه جور خاك بریزم حالا كه شد یه گهواره خالی یه قنداقه خونی دعام اینه زیر سم اسب نمونی *حسین.....ای خدا فرج امام زمان ما برسان
سید مهدی میرداماد
#روضه_علی_اصغر
@raheraoshan