eitaa logo
راه رستگاری
357 دنبال‌کننده
504 عکس
397 ویدیو
8 فایل
با عرض سلام در این کانال به یاری خداوند به مسائل اعتقادی و برنامه زندگی می پردازیم و در بیان آن‌ها از ظرفیت داستان،شعر ، طنز و تصویر هم کمک خواهیم گرفت مدیر کانال: @rahmatnia_j
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🫂 میگن اگه فقر بیاد دین میره! ❓پس چرا وقتی ثروت میاد دین نمیاد؟! ┄┅═✧✺🕌✺✧═┅┄ https://eitaa.com/raherastgari
🫂می‌گویند: درویشی بود كه در كوچه و محله راه می‌رفت و می‌خواند: گر همه نیك و بد کنی 👩 اتفاقاً زنی مكاره این درویش را دید و خوب گوش داد كه ببیند چه می‌گوید 👩وقتی شعرش را شنید گفت: من پدر این درویش را در می‌آورم! 👩 زن به خانه رفت و خمیر درست كرد و یك فتیر شیرین پخت و كمی زهر هم لای فتیر ریخت و آورد. 🧀 نان زهرآلود را به درویش داد و رفت به خانه‌اش . 👩 به همسایه‌ها گفت: من به این درویش ثابت می‌كنم كه هرچه كنی به خود نمی‌كنی! 👦 از قضا زن یك پسر داشت كه هفت سال بود .گم شده بود یك دفعه پسر پیدا شد و برخورد به درویش. ‌ 👦 پسر سلامی كرد و گفت: من از راه دور آمده‌ام و گرسنه‌ام. 👤 درویش هم همان فتیر شیرین زهری را به او داد و گفت: زنی برای ثواب این فتیر را برای من پخته، بگیر و بخور نوش جانت! 👦 پسر فتیر را خورد و خیلی زود حالش بد شد. به درویش گفت: درویش! این چی بود كه سوختم؟ 👤 درویش فوری رفت و زن را خبر كرد. 👩 زن دوان‌دوان آمد و دید پسر خودش است! همانطور كه توی سرش می‌زد و شیون می‌كرد گفت:حقا كه تو راست گفتی؛ هرچه كنی به خود كنی گر همه نیك و بد كنی ┄┅═✧✺🕌✺✧═┅┄ https://eitaa.com/raherastgari
👤صعود کوهنورد اندیمشکی به قله‌ی لنین ! 🔹 جهانگیر ادیبیان توانست قله ۷۱۳۴ متری لنین ، در مرز تاجیکستان و قرقیزستان را فتح کند و رکورد فوق العاده ای برای ورزش اندیمشک به ثبت برساند. 🙋‍♂عرض تبریک داریم خدمت خانواده محترم ادیبیان و مردم قهرمان پرور اندیمشک به امید فتح بام دنیا "قله اورست" عجب اسم با مسمّایی داره جناب جهانگیر! 😅👏👏👏👏👏👏 ┄┅═✧✺🕌✺✧═┅┄ https://eitaa.com/raherastgari
سلااام🙋‍♂ صبح‌ زیبای تابستانی‌تون بخیر و شادی باد خدا رو شکر ما تاکنون تحت عنوان : توحید و خداشناسی در ۹۴قسمت عدل در ۳۲ قسمت نبوّت در ۳۶قسمت را بیان کردیم . در هر مورد روی کلمه رنگی👆 کلیک کنید شما را هدایت می‌کند به فهرست مطالب مربوط به آن بحث. با فراهم شدن مقدمات کار و در اوّلین فرصت به امید خدا وارد بحث خواهیم شد. 🎥مکان عکس: باغات اندیمشک مرداد ۱۴۰۳ه.ش ┄┅═✧✺🕌✺✧═┅┄ https://eitaa.com/raherastgari
┄┅═✧✺🕌✺✧═┅┄ https://eitaa.com/raherastgari
39.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❓در جلسات قبل ازدواج در باره چه موضوعاتی و به چه ترتیبی صحبت کنیم؟ 1⃣جلسه اوّل مسائل کلی ❌به هیچ وجه وارد جزئیات نشوید 2⃣جلسه دوم مسائل کلی را بازکنید اعتقاداتت را بگو 3⃣جلسه سوم مسائل ظاهری و اجتماعی(بیماری،شغل،تحصیلات و . . . ) 4⃣جلسه چهارم مسائل مربوط به خانواده(پدر،مادر،برادر،خواهر ) مادر سرورته ولی مدیرت نیست قسمت اوّل ┄┅═✧✺🕌✺✧═┅┄ https://eitaa.com/raherastgari
31.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❓در جلسات قبل ازدواج در باره چه موضوعاتی و به چه ترتیبی صحبت کنیم؟ 1⃣جلسه اوّل مسائل کلی ❌به هیچ وجه وارد جزئیات نشوید 2⃣جلسه دوم مسائل کلی را بازکنید اعتقاداتت را بگو 3⃣جلسه سوم مسائل ظاهری و اجتماعی(بیماری،شغل،تحصیلات و . . . ) 4⃣جلسه چهارم مسائل مربوط به خانواده(پدر،مادر،برادر،خواهر ) مادر سرورته ولی مدیرت نیست قسمت دوم ┄┅═✧✺🕌✺✧═┅┄ https://eitaa.com/raherastgari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👩‍🚀رزمنده نوجوان دیروز همراه فرزندش درحال تماشای فيلم خودش در جبهه! ┄┅═✧✺🕌✺✧═┅┄ https://eitaa.com/raherastgari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👩‍🚀اندک اندک جمع مستان می‌رسند اندک اندک می‌پرستان می‌رسند 🌻دلنوازان ناز نازان در رهند گلعذران از گلستان می‌رسند 🌹اندک اندک زین جهان هست و نیست نیستان رفتند و هستان می‌رسند 🗓 سالروز ورود سرافراز به میهن اسلامی گرامی باد. ┄┅═✧✺🕌✺✧═┅┄ https://eitaa.com/raherastgari
👩‍🚀🥷 داستان واقعی از دو رزمنده ایرانی و عراقی که در کانادا به چاپ رسید... 🎥 این فیلم را تقدیم می‌کنیم به آنهایی که قدر هم نوع و انسانیت را خوب میدانند خالی از بغض و حسد. 🔹برای دیدن فیلم اینجا کلیک کنید
🔹داستان خنده دار آزاده و جانباز آبادانی این آبادانی رفته تهران و با لهجه شیرین آبادانی در برنامه تلویزیونی ...خاطرات جبهه و دوران اسارت خودش را در قالب طنز به زیبایی بیان می‌کند 😅 🔹برای دیدن کلیپ اینجا کلیک کنید
سلام با نام و یاد خداوند بزرگ و توسّل به امامان معصوم علیهم السلام یکی دیگر از یعنی بحث را آغاز می‌کنیم. امید است مورد استفاده شما خوبان قرار گیرد.ان شاء الله 🙏
قسمت اوّل پیشگفتار۱ [طرح بحث امامت ممکن است انتقاداتی را در ذهن خوانندگان پدید آورد. در اینجا ما ضمن طرح این انتقادات نظر خود را درباره آنها بیان می کنیم. انتقاد اساسی در این باب دو چیز است:]۱ 🫂۱.هر ملتی همواره سعی می کند زیبایی‌های تاریخ خویش را بیرون بکشد و ارائه دهد و حتی الامکان روی زشتی‌های تاریخ خود را می پوشاند. حوادث غرور آمیز تاریخ یک آیین و یا یک مسلک نشانه ای از اصالت و حقانیت آن تلقی می شود و رغبت‌ها را بدان می‌افزاید، و اما حوادث نامطلوب تاریخ آن، سبب تردید در اصالت آن می‌گردد و نشانه ای از ضعف نیروی خلاقه آن تلقی می شود. بحث در خلافت و امامت و حوادث ناگوار صدر اسلام و تکرار زیاد آن جریان‌های نامطلوب – مخصوصاً در عصر حاضر که نسل جدید از نظر دینی دچار بحران روحی است- از ایمان و شور و علاقه آنها به اسلام می کاهد. در گذشته ممکن بود که این بحث ها اثر مطلوب داشته باشد و توجهات را از یک شاخه اسلامی به سوی شاخه دیگر آن معطوف سازد، ولی در عصر حاضر بازگو کردن و ارائه دادن آنها افکار را نسبت به اصل و ریشه سست و متزلزل می کند. چرا دیگران همواره در صدد کتمان زشتی های تاریخ خویش می باشند و ما مسلمانان بر عکس همه سعی‌مان این است که آنها را بازگو کنیم و احیاناً بزرگتر از آنچه بوده جلوه دهیم؟! 🙋‍♂ ما با نظر بالا نمی‌توانیم موافق باشیم. تصدیق می کنیم که اگر نقد تاریخ تنها به صورت بازگو کردن و منعکس کردن حوادث نامطلوب آن باشد اثرش همان است که در بالا گفته شد، ولی از آن طرف اگر تنها به ترسیم حوادث غرورآمیز قناعت شود و روی حوادث نامطلوب پوشیده شود دیگر نقد تاریخ نیست، تحریف تاریخ است. 🔹 اساساً کدام تاریخ است که از حوادث زشت و نامطلوب مبّرا باشد؟ تاریخ هر قومی و اساساً تاریخ بشریت مجموعه‌ای است از زشتی‌ها و زیبایی‌ها و جز این نمی تواند باشد. خداوند هیچ قوم و ملتی را به سیرت فرشتگان منزّه از گناه نیافریده است تفاوت تاریخ ملل و اقوام و کیش‌ها و آیین‌ها از نظر زیبایی و زشتی در این نیست که یکی سراسر زیبایی است و دیگری سراسر زشتی، بلکه در نسبت میان زیبایی‌ها و زشتی‌هاست. ☀️قرآن کریم این حقیقت را که بشر مجموعه ای است از زشتی و زیبایی، به صورت لطیفی بیان کرده است. خلاصه‌اش این است که خداوند به فرشتگان اعلام می کند که می خواهم«جانشین» (آدم) بیافرینم. فرشتگان که تنها تیرگی‌های وجود این موجود را می شناختند با تعجب حکمت این کار را خواستار شدند. در پاسخ آن ها گفته شد من در وجود این موجود چیزها از روشنی و زیبایی سراغ دارم که شما نمی دانید.[۲] 🔸اگر نسبت را در نظر بگیریم، تاریخ اسلام از نظر وفور زیبایی‌ها و جلوه‌های انسانی و ایمانی بی نظیر است. این تاریخ مملّو است از حماسه، گرانبار است از زیبایی و درخشندگی، لبریز است از تجلّیات انسانی. وجود لکه‌هایی چند، از زیبایی و جمال و شکوه و جلال آن نمی‌کاهد. ❌هیچ ملتی نمی تواند ادعا کند که زیبایی‌های تاریخش بیش از اسلام است و یا زشتی های تاریخ اسلام بیش از زشتی‌های تاریخ آنهاست. 🧔‍♂ مردی یهودی برای اینکه امیرالمومنین علی (ع) را به حوادث نامطلوبی که در صدر اسلام بر سر خلافت در میان مسلمین رخ داد سرکوفت دهد، گفت:«ما دَفَنتُم نَبِیَّکُم حَتَی اختَلَفتُم فیهِ» هنوز پیامبرتان را دفن نکرده بودید که درباره اش اختلاف کردید. و چه زیبا پاسخ گفت علی! فرمود: اِنَّما اختَلَفنا عَنهُ لا فیهِ وَ لکِنَّکُم ما جَفَّت اَرجُلُکُم مِنَ البَحرِ حَتی قُلتُم لِنَبیِّکُمُ اجعَل لَنا الهاً کَما لَهُم آلِهَهٌ فَقالَ اِنَّکُم قَومٌ تَجهَلونَ. تو اشتباه می کنی. ما درباره خود پیامبرمان اختلاف نکردیم، اختلاف ما درباره دستوری بود که از پیامبر ما رسیده است که آیا چنین است یا چنان. ادامه در صفحه‌ی بعد👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆 اما شما هنوز پایتان از دریا خشک نشده بود که به پیامبر خود گفتید: برای ما مانند این بت پرستان بتی بساز، و پیامبرتان گفت: همانا شما قومی هستید که نادانی می کنید.[۳] 🔺 یعنی اختلاف ما با قبول توحید و نبوت بود. اختلاف ما این شکل را داشت که آیا آن که به حکم اسلام و قرآن باید جانشین پیامبر شود شخص معین و پیش بینی شده است و یا شخصی که خود مردم او را به عنوان جانشینی انتخاب و تعیین می کنند؟ اما شما یهودیان در حال حیات پیامبرتان مطلبی را پیش کشیدید که از ریشه ضد با دین شما و تعلیمات پیامبر شما بود. 🔻گذشته از اینها فرضاً در موارد عادی چشم‌پوشی از زشتی‌های تاریخ روا باشد، در مواردی که با متن اسلام و اساسی‌ترین مسئله‌ اسلام یعنی مسئله‌ رهبری مربوط است و سرنوشت جامعه اسلامی وابسته به آن است چگونه رواست؟ چشم‌پوشی و اغماض از چنین مسئله‌ ای در حکم اغماض و چشم‌پوشی از سعادت مسلمین است. ▪️بعلاوه اگر در پیشگاه تاریخ، حقوقی پایمال شده باشد – خصوصاً اگر صاحبان آن حقوق با فضیلت‌ترین افراد امت باشند- چشم پوشی از بیان حقایق تاریخ را جز همکاری زبان و قلم با شمشیر ستم، نامی نمی توان نهاد. ❓۲. ایراد دوم این است که با طرح و بحث این مسائل، تکلیف اتحاد اسلامی چه می شود؟ آنچه بر سر مسلمین آمد که شوکت آنها را گرفت و آنها را زیر دست و تو سری خور ملل غیر مسلمان قرار داد همین اختلافات فرقه‌ای است. استعمار، چه کهنه‌اش و چه نو، بهترین ابزارش شعله‌ور ساختن این کینه‌های کهنه است. در تمام کشورهای اسلامی بلا استثناء دست افزارهای استعمار به نام دین و به نام دلسوزی برای اسلام دست اندر کار تفرقه میان مسلمین‌اند. آیا آنچه تاکنون از این رهگذر کشیده و چشیده‌ایم کافی نیست که باز هم ادامه دهیم؟ آیا طرح این گونه بحث‌ها کمک به هدف های استعماری نیست؟ 🙋‍♂ جواب این است که بدون شک نیاز مسلمین به اتحاد و اتفاق از مبرم‌ترین نیازهاست و درد اساسی جهان اسلام همین کینه‌های کهنه میان مردم مسلمان است. دشمن هم همواره از همین‌ها استفاده می کند. اما به نظر می رسد که اعتراض کننده در مفهوم «اتحاد اسلامی» دچار اشتباه شده است. 💁‍♂مفهوم اتحاد اسلامی که در صد سال اخیر میان علما و فضلای مومن و روشنفکر اسلامی مطرح است این نیست که فرقه‌های اسلامی به خاطر اتحاد اسلامی از اصول اعتقادی و یا غیر اعتقادی خود صرف نظر کنند و به اصطلاح مشترکات همه فِرَق را بگیرند و مختصات همه را کنار بگذارند. چه، این کار نه منطقی است و نه عملی. ❓چگونه ممکن است از پیرو یک مذهب تقاضا کرد که به خاطر مصلحت حفظ وحدت اسلام و مسلمین، از فلان اصل اعتقادی یا عملی خود که به هر حال به نظر خود آن را جزء متن اسلام می‌داند صرف نظر کند؟ در حکم این است که از او بخواهیم به نام اسلام از جزئی از اسلام چشم بپوشد. پابند کردن مردمی به یک اصل مذهبی و یا دلسرد کردن آنها از آن، راه‌های دیگر دارد و طبیعی‌ترین آنها منطق و برهان است. با خواهش و تمنا و به نام مصلحت، نه می توان قومی را به اصلی مومن ساخت و نه می توان ایمان آنها را از آنها گرفت. 🙋‍♂ما خود شیعه هستیم و افتخار پیروی اهل البیت علیهم السلام را داریم. کوچکترین چیزی حتی یک مستحب و یا مکروه کوچک را قابل مصالحه نمی‌دانیم؛ نه توقع کسی را در این زمینه می‌پذیریم و نه از دیگران انتظار داریم که به نام مصلحت و به خاطر اتحاد اسلامی از یک اصل از اصول خود دست بردارند. آنچه ما انتظار و آرزو داریم این است که محیط حسن تفاهم به وجود آید تا ما که از خود اصول و فروعی داریم، فقه و حدیث و کلام و فلسفه و تفسیر و ادبیات داریم، بتوانیم کالای خود را به عنوان بهترین کالا عرضه بداریم تا شیعه بیش از این در حال انزوا بسر نبرد و بازارهای مهم جهان اسلامی به روی کالای نفیس معارف اسلامی شیعه بسته نباشد. 🌱 اخذ مشترکات اسلامی و طرد مختصات هر فرقه ای نوعی خرق اجماع مرکب است و محصول آن چیزی است که قطعاً غیر از اسلام واقعی است، زیرا بالاخره مختصات یکی از فرق جزء متن اسلام است و اسلام مجرد از همه این مشخصات و ممیزات و مختصات وجود ندارد. ادامه دارد . . . 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 ۱.مقدمه کتاب خلافت و ولایت از نشریات حسینیه ارشاد به قلم استاد شهید آیت الله مطهری، با حذف قسمت هایی که مربوط به آن کتاب است. ۲.وَ اِذ قالَ رَبُکَ لِلمَلائِکَهِ اِنی جاعِلٌ فی الارضِ خَلیفَهً قالوا اَتَجعَلُ فیها مَن یُفسِدُ فیها وَ یَسفِکُ الدماءَ وَ نَحنُ نَسَبِحُ بِحَمدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قال اِنی اَعلَمُ ما لا تَعلَمون. بقره/۳۰ ۳.نهج البلاغه، حکمت ۳۱۷ 📚شهید مرتضی مطهری،امامت و رهبری ┄┅═✧✺🕌✺✧═┅┄ https://eitaa.com/raherastgari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت دوم پیشگفتار۲ 🔹گذشته از همه این ها طراحان فکر عالی اتحاد اسلامی که در عصر ما مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (قدس الله سره) در شیعه و علامه شیخ عبد المجید سلیم و علامه شیخ محمود شلتوت در اهل تسنن در رأس آن قرار داشتند، چنان طرحی را در نظر نداشتند آنچه آن بزرگان در نظر داشتند این بود که فرقه‌های اسلامی در عین اختلافاتی که در کلام و فقه و غیره با هم دارند، به واسطه مشترکات بیشتری که در میان آنها هست می‌توانند در مقابل دشمنان خطرناک اسلام دست برادری بدهند و جبهه واحدی تشکیل دهند. این بزرگان هرگز در صدد طرح وحدت مذهبی تحت عنوان وحدت اسلامی – که هیچ گاه عملی نیست- نبودند. 🔸 در اصطلاحات معمولی عرف، فرق است میان حزب واحد و جبهه واحد. وحدت حزبی ایجاب می کند که افراد از نظر فکر و ایدئولوژی و راه و روش و بالاخره همه خصوصیات فکری به استثناء مسائل شخصی یکرنگ و یک جهت باشند. اما معنی وحدت جبهه این است که احزاب و دسته‌جات مختلف در عین اختلاف در مسلک و ایدئولوژی و راه و روش، به واسطه مشترکاتی که میان آنها هست، در مقابل دشمن مشترک در یک صف جبهه‌بندی کنند. و بدیهی است که صف واحد در برابر دشمن تشکیل دادن، با اصرار در دفاع از مسلک خود و انتقاد از مسلک‌های برادر و دعوت سایر برادران هم جبهه به مسلک خود به هیچ وجه منافات ندارد. 🔺آنچه مخصوصاً مرحوم آیت الله العظمی بروجردی بدان می‌اندیشید این بود که زمینه را برای پخش و انتشار معارف اهل البیت در میان برادران اهل سنت فراهم کند و معتقد بود که این کار جز با ایجاد حسن تفاهم امکان‌پذیر نیست. توفیقی که آن مرحوم در طبع برخی کتب فقهی شیعه در مصر به دست خود مصریان در اثر حسن تفاهمی که به وجود آورده بود کسب کرد، از مهم‌ترین موفقیت‌های علمای شیعه است. جَزاهُ اللهَ عَنِ الاسلامِ وَ المُسلِمینَ خَیرَ الجزاء. 🔻به هر حال طرفداری از تز «اتحاد اسلامی» ایجاب نمی‌کند که در گفتن حقایق کوتاهی شود. آنچه نباید صورت گیرد کارهایی است که احساسات و تعصبات و کینه‌های مخالف را بر می‌انگیزد، اما بحث علمی سر و کارش با عقل و منطق است نه عواطف و احساسات. ▪️...خوشبختانه در عصر ما محققان بسیاری در شیعه پیدا شده اند که از همین روش پسندیده پیروی می کنند. در رأس همه آنها علامه جلیل آیت الله سید شرف الدین عاملی و علامه کبیر آیت الله شیخ محمد حسین کاشف الغطاء و علامه بزرگوار آیت الله شیخ عبد الحسین امینی مولف کتاب شریف الغدیر را باید نام برد. ▫️سیره متروک و فراموش شده شخص مولای متقیان علی (ع) (قولاً و عملاً ) که از تاریخ زندگی آن حضرت پیداست، بهترین درس آموزنده در این زمینه است. ☀️علی (ع) از اظهار و مطالبه حق خود و شکایت از ربایندگان آن خودداری نکرد، با کمال صراحت ابراز داشت و علاقه به اتحاد اسلامی را مانع آن قرار نداد. خطبه‌های فراوانی در نهج البلاغه شاهد این مدعاست. در عین حال، این تظلم‌ها موجب نشد که از صف جماعت مسلمین در مقابل بیگانگان خارج شود. در جمعه و جماعت شرکت می‌کرد، سهم خویش را از غنائم جنگی آن زمان دریافت می‌کرد، از ارشاد خلفا دریغ نمی نمود، طرف شور قرار می‌گرفت و ناصحانه نظر می‌داد. ادامه در صفحه‌ی بعد👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆 🔹در جنگ مسلمین با ایرانیان که خلیفه وقت مایل است خودش شخصاً شرکت نماید علی پاسخ می دهد: خیر، شرکت نکن، زیرا تا تو در مدینه هستی دشمن فکر می‌کند فرضاً سپاهِ میدان جنگ را از بین ببرد از مرکز مدد می‌رسد ولی اگر شخصاً به میدان نبرد بروی خواهند گفت: هذا اَصلُ العَرَبِ ریشه و بن عرب این است. نیروهای خود را متمرکز می کنند تا تو را از بین ببرند و اگر تو را از بین ببرند با روحیه قوی‌تر به نبرد با مسلمانان خواهند پرداخت.[۱] 💐علی در عمل نیز همین روش را دارد. از طرفی شخصاً هیچ پستی را از هیچ یک از خلفا نمی‌پذیرد، نه فرماندهی جنگ و نه حکومت یک استان و نه اماره الحاج و نه یک چیز دیگر از این قبیل را، زیرا قبول یکی از این پست‌ها به معنی صرف نظر کردن او از حق مسلم خویش است و به عبارت دیگر کاری بیش از همکاری و همگامی و حفظ وحدت اسلامی است. اما در عین حال که خود پُستی نمی‌پذیرفت مانع نزدیکان و خویشاوندان و یارانش در قبول آن پست‌ها نمی‌گشت، زیرا قبول آنها صرفاً همکاری و همگامی است و به هیچ وجه امضای خلافت تلقی نمی‌شود.[۲] 🔹 سیره علی در این زمینه خیلی دقیق است و نشانه متفانی بودن آن حضرت در راه هدف‌های اسلامی است. در حالی که دیگران می‌بریدند او وصل می‌کرد، آنها پاره می‌کردند و او می‌دوخت. 🎅ابو سفیان فرصت را مغتنم شمرد، خواست از نارضایی او استفاده کند و انتقام خویش را به صورت خیر خواهی و احترام به وصیت پیغمبر به وسیله وصّی پیغمبر از پیغمبر بگیرد، اما قلب علی آگاه‌تر از این بود که گول ابوسفیان‌ها را بخورد، دست رد بر سینه‌اش زد و او را از خود راند. 🫂در هر زمانی ابوسفیان‌ها و حیی بن اخطب‌ها در کارند. در عصر ما انگشت حیی بن اخطب‌ها در بسیاری از جریانات نمایان است. بر مسلمین و بالاخص شیعیان و موالیان علی (ع) است که سیرت و سنت آن حضرت را در این زمینه نصب العین خویش قرار دهند و فریب ابوسفیان‌ها و حیی بن اخطب‌ها را نخورند. 🔸این بود انتقادها و اعتراض‌های مخالفین طرح این گونه مسائل، و این است پاسخ ما و نظر ما. ❗️عجیب این است که برخی دیگر در جهت مخالف این انتقادها و اعتراض ها انتقاد و اعتراض می کنند. این دسته بر عکس آن دسته انتظار دارند که مسئله‌ خلافت و امامت به صورت یک «سرگرمی» در آید، به این صورت که همیشه سخن از این موضوع باشد و هیچ وقت هم سخن از این موضوع در میان نباشد؛ یعنی همیشه به صورت شعار و تکرار مکررات طرح شود و هیچ وقت به صورت محققانه و آموزنده و مستندطرح نشود! احساسات را تیز و بُرنده نگه دارد اما عقل‌ها را سیراب نکند و نیرومند نسازد، و این همان چیزی است که دشمن آرزو می‌کند والا اگر بحثی به صورت محققانه مطرح شود دلیل ندارد که به صورت سرگرمی دائم درآید. 🏛.... این موسسه[۳] هر گز مایل نیست موضوع اساسی خلافت و امامت را طبق معمول وسیله سرگرمی قرار دهد، و هر گز هم حاضر نیست از طرح محققانه و عالمانه آن چشم بپوشد، و هرگز هم طرح عالمانه و محققانه و منصفانه آن را با حمایت از تز اتحاد اسلامی منافی و مغایر نمی‌داند. ادامه دارد . . . 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 ۱.نهج البلاغه، خطبه ۱۴۴ ۲.رجوع شود به شرح ابن ابی الحدید ذیل نامه ۶۲، سخن امام: فَاَمسَکتُ یَدی حَتی رَاَیتُ راجِعَهَ الناسِ قَد رَجَعَت عَنِ الاسلامِ. ۳.منظور حسینیه ارشاد است. 📚شهید مرتضی مطهری، امامت و رهبری ┄┅═✧✺🕌✺✧═┅┄ https://eitaa.com/raherastgari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹به این موکب دار عراقی گفتن نت ضعیفه تو مسیر پیاده روی، رفته دکل زده برای زائرا 😍 ❗️واقعا اتفاقات عجیبی میفته تو مسیر اربعین! ❓این حسین کیست که عالَم همه دیوانه‌ی اوست! این چه شمعی است که جان‌ها همه پروانه‌ی اوست! 💁‍♂هر کجا می‌نگرم رنگ رخش،جلوه‌گر است هر کجا می‌گذرم جلوه مستانه اوست 🤷‍♂هر کسی میل سوی کرب و برایش دارد من چه دانم که چه سرّی است به در خانه‌ی او! ┄┅═✧✺🕌✺✧═┅┄ https://eitaa.com/raherastgari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت سوم معانی و مراتب امامت‏ 💁‍♂بحث ما درباره امامت است. می‌دانیم که در میان ما شیعیان مسئله‌ امامت اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد و در میان سایر فرق اسلامی آن قدر برای این مسئله‌ اهمیت قائل نیستند. سرّ مطلب این است که مفهوم امامت در نزد شیعه با مفهوم امامت در نزد سایر فرق اسلامی متفاوت است. البته جهات مشترکی در کار هست ولی یک جهات اختصاصی هم در معتقَدات شیعه در باب امامت هست که به همین جهت مسئله‌ امامت اهمیت فوق‌العاده‌ای پیدا می‌کند. مثلًا ما شیعیان وقتی که می‌خواهیم اصول دین را بر طبق مذهب شیعه بیان کنیم می‌گوییم اصول دین توحید است و نبوت و عدل و امامت و معاد؛ امامت را جزء اصول دین می‌شماریم. اهل تسنن هم قائل به نوعی امامت هستند و اساساً منکر امامت به یک معنا نیستند؛ امامت را به شکل دیگری قائل‏‌اند ولی به آن شکلی که قائل هستند، از نظر آنها جزء اصول دین نیست بلکه جزء فروع دین است. بالاخره ما در مسئله‌ امامت اختلاف داریم؛ آنها قائل به نوعی امامت‌‏اند و ما قائل به نوعی دیگر. چطور شده است که شیعه امامت را جزء اصول دین می‌شمارد ولی اهل تسنن از فروع دین می‌شمارند؟ علتش همان است که عرض کردم: مفهوم امامت در شیعه با آنچه که در اهل تسنن هست، متفاوت است. معنی امام‏ کلمه «امام» یعنی پیشوا. کلمه «پیشوا» در فارسی، درست ترجمه تحت‏‌اللفظی کلمه «امام» است در عربی. خود کلمه «امام» یا «پیشوا» مفهوم مقدسی ندارد. پیشوا یعنی کسی که پیشرو است، عده‌ای تابع و پیرو او هستند اعم از آنکه آن پیشوا عادل و راه ‏یافته و درست‌‏رُو باشد یا باطل و گمراه باشد. قرآن هم کلمه امام را در هر دو مورد اطلاق کرده است. در یک جا می‌فرماید: ☀️ وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنا [۱] 📗ما آنها را پیشوایان هادی به امر خودمان قرار دادیم. در جای دیگر می‌گوید: ☀️ أَئِمَّةً یدْعُونَ إِلَی النَّارِ [۲] 📗پیشوایانی که مردم را به سوی آتش می‌خوانند. یا مثلًا درباره فرعون کلمه‌ای نظیر کلمه امام را اطلاق کرده است: ☀️ یقْدُمُ قَوْمَهُ یوْمَ الْقِیامَةِ [۳] که روز قیامت هم پیشاپیش قومش حرکت می‌کند. 🌱 پس کلمه امام یعنی پیشوا. ما به پیشوای باطل فعلًا کاری نداریم، مفهوم پیشوا را عرض می‌کنیم. 🌷 پیشوایی در چند مورد است که در بعضی از موارد، اهل تسنن هم قائل به پیشوایی و امامت هستند ولی در کیفیت و شخصش با ما اختلاف دارند. اما در بعضی از مفاهیم امامت، اصلًا آنها منکر چنین امامتی هستند نه اینکه قائل به آن هستند و در فردش با ما اختلاف دارند. امامتی که مورد قبول آنها هم هست ولی در کیفیت و شکل و فردش با ما اختلاف دارند، امامت به معنی زعامت اجتماع است که به همین تعبیر و نظیر همین تعبیر از قدیم در کتب متکلمین آمده است. خواجه نصیرالدین طوسی در تجرید امامت را این‏طور تعریف می‌کند: «رِیاسَةٌ عامَّةٌ» یعنی ریاست عمومی. شؤون رسول اکرم صلی الله علیه و آله‏ 💐پیغمبر اکرم به واسطه آن خصوصیتی که در دین اسلام بود، در زمان خودشان به حکم قرآن و به حکم سیره خودشان دارای شؤون متعددی بودند؛ یعنی در آنِ واحد چند کار داشتند و چند پست را اداره می‌کردند. اولین پستی که پیغمبر اکرم از طرف خدا داشت و عملًا هم متصدی آن پست بود، همین بود که پیغامبر بود یعنی احکام و دستورات الهی را بیان می‌کرد. آیه قرآن می‌گوید: ☀️ما آتاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا [۴] آنچه پیغمبر برایتان آورده بگیرید و آنچه نهی کرده [رها کنید] یعنی آنچه پیغمبر از احکام و دستورها می‌گوید، از جانب خدا می‌گوید. پیغمبر از این نظر فقط بیان کننده آن چیزی است که به او وحی شده. 💐منصب دیگری که پیغمبر اکرم متصدی آن بود، منصب قضاست؛ او قاضی میان مسلمین بود، چون قضا هم از نظر اسلام یک امر گُتْره‏ ای نیست که هر دو نفری اختلاف پیدا کردند، یک نفر می‌تواند قاضی باشد. 👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆 🔹قضاوت از نظر اسلام یک شأن الهی است، زیرا حکم به عدل است و قاضی آن کسی است که در مخاصمات و اختلافات می‌خواهد به عدل حکم کند. این منصب هم به نصّ‏ قرآن که می‌گوید: ☀️ فَلا وَ رَبِّک لا یؤْمِنُونَ حَتَّی یحَکمُوک فِیما شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لا یجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیتَ وَ یسَلِّمُوا تَسْلِیماً [۵]  به پیغمبر تفویض شده و رسول اکرم از جانب خدا حق داشت که در اختلافات میان مردم قضاوت کند. این نیز یک منصب الهی است نه یک منصب عادی. عملًا هم پیغمبر قاضی بود. 💐منصب سومی که پیغمبر اکرم رسماً داشت و هم به او تفویض شده بود به نصّ قرآن و هم عملًا عهده‏ دار آن بود، همین ریاست عامّه است. او رئیس و رهبر اجتماع مسلمین بود و به تعبیر دیگر سائس مسلمین بود، مدیر اجتماع مسلمین بود. گفته‌اند آیه: ☀️ أَطِیعُوا اللهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ‏ [۶]  ناظر به این جهت است که او رئیس و رهبر اجتماع شماست؛ هر فرمانی که به شما می‌دهد بپذیرید. 🔸قهراً اینکه می‌گوییم سه شأن، به اصطلاح تشریفات نیست بلکه اساساً آنچه از پیغمبر رسیده سه‏ گونه است. یک سخن پیغمبر فقط وحی الهی است. در اینجا پیغمبر هیچ اختیاری از خود ندارد؛ دستوری از جانب خدا رسیده، پیغمبر فقط واسطه ابلاغ است، مثل آنجا که دستورات دینی را می‌گوید: نماز چنین بخوانید، روزه چنان بگیرید و... آنجا که میان مردم قضاوت می‌کند، دیگر قضاوتش نمی‌تواند وحی باشد. دو نفر اختلاف می‌کنند، پیغمبر طبق موازین اسلامی بین آنها حکومت می‌کند و می‌گوید حق با این است یا با آن. اینجا دیگر این طور نیست که جبرئیل به پیغمبر وحی می‌کند که در اینجا بگو حق با این هست یا نیست. حالا اگر یک مورد استثنائی باشد مطلب دیگری است ولی به طور کلی قضاوت‌های پیغمبر براساس ظاهر است همان‏طوری که دیگران قضاوت می‌کنند، منتها در سطح خیلی بهتر و بالاتر. خودش هم فرمود من مأمورم که به ظاهر حکم کنم؛ یعنی مدعی و منکری پیدا می‌شوند و مثلًا مدعی دوتا شاهد عادل دارد، پیغمبر براساس همین مدرک حکم می‌کند. این حکمی است که پیغمبر کرده [نه اینکه به او وحی شده باشد.] 🔺 در شأن سوم هم پیغمبر به موجب اینکه سائس و رهبر اجتماع است، اگر فرمانی بدهد غیر از فرمانی است که طی آن وحی خدا را ابلاغ می‌کند. خدا به او اختیار چنین رهبری را داده و این حق را به او واگذار کرده است. او هم به حکم اینکه رهبر است کار می‌کند و لهذا احیاناً مشورت می‏‌نماید. ما می‌بینیم در جنگ‌های احد، بدر و در خیلی جاهای دیگر پیغمبر اکرم با اصحابش‏ مشورت کرد. در حکم خدا نمی‌شود مشورت کرد. آیا هیچ‏گاه پیغمبر با اصحابش مشورت کرد که نماز مغرب را این طور بخوانیم یا آن طور؟ بلکه مسائلی پیش می‌آمد که وقتی درباره آنها با او سخن می‌گفتند، می‌فرمود این مسائل به من مربوط نیست، مِنْ جانبِ الله چنین است و غیر از این هم نمی‌تواند باشد. ولی در این‏گونه مسائل احیاناً پیغمبر مشورت می‌کند و از دیگران نظر می‌خواهد. 🔻 پس اگر در موردی پیغمبر اکرم فرمان داد چنین بکنید، این به حکم اختیاری است که خدا به او داده است. اگر هم در یک مورد بالخصوص وحیی شده باشد، یک امر استثنایی است و جنبه استثنایی دارد نه اینکه در تمام کارها و جزئیاتی که پیغمبر به عنوان رئیس اجتماع در اداره اجتماع انجام می‌داد، به او وحی می‌شد که در اینجا چنین کن و در آنجا چنان، و در این‏گونه مسائل هم پیغمبر فقط پیام ‏رسان باشد. پس پیغمبر اکرم مسلماًدارای این شؤون متعدد بوده است در آنِ واحد. ادامه دارد . . . 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 ۱.انبیاء/۷۳ ۲.قصص/۴۱ ۳.هود/۹۸ ۴.حشر/۷ ۵. نساء/ ۶۵: [نه چنین است؛ قسم به خدای تو که اینان به حقیقت اهل ایمان نمی‌شوند مگر آنکه در خصومت ‏و نزاعشان تنها تو را حاکم کنند و آنگاه به هر حکمی که کنی هیچ‏گونه اعتراضی در دل نداشته و کاملًا از دل و جان تسلیم فرمان تو باشند.] ۶.نساء/۵۹ 📚شهید مرتضی مطهری ،امامت و رهبری ┄┅═✧✺🕌✺✧═┅┄ https://eitaa.com/raherastgari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️قَد اَفلَحَ مَن تَزَکَّی وَ ذَکَرَ اسمَ رَبَّهُ فَصَلَّی بَل تُوثِرُونَ الحیاةَ الدُّنیا وَ الآخِرَه خَیر وَ اَبقَی اِنَّ هذا لَفِی الصُّحُفِ الاُولَی صُحُفِ اِبراهیمَ وَ مُوسَی اعلی/۱۴تا۱۹ 📗بی‌گمان آنکه پاکیزه زیست،رستگار شد. و نام پروردگار خویش برد،آنگاه نماز گزارد. بلکه،شما زندگی این جهان را برمی‌گزینید. با آنکه جهان واپسین بهتر و پایدارتر است. این(حقیقت) بی‌گمان در صحیفه‌های(آسمانی) پیشین(نیز) آمده است. صحیفه‌های ابراهیم و موسی. ┄┅═✧✺🕌✺✧═┅┄ https://eitaa.com/raherastgari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت چهارم امامت به معنی رهبری اجتماع‏ 🔹 مسئله‌ امامت به معنی اوّلی که عرض کردم، همین ریاست عامّه است؛ یعنی پیغمبر که از دنیا می‌رود، یکی از شؤون او که بلاتکلیف می‌ماند رهبری اجتماع است. اجتماع زعیم می‌خواهد و هیچ کس در این جهت تردید ندارد. زعیم اجتماع بعد از پیغمبر کیست؟ این است مسئله‌ای که اصل آن را، هم شیعه قبول دارد و هم سنّی؛ هم شیعه قبول دارد که اجتماع نیازمند به یک زعیم و رهبر عالی و فرمانده است و هم سنّی، و در همین جاست که مسئله‌ خلافت به آن شکل مطرح است. 🔸شیعه می‌گوید پیغمبر صلی الله علیه و آله رهبر و زعیم بعد از خودش را تعیین کرد و گفت بعد از من زمام امور مسلمین باید به دست علی علیه السلام باشد و اهل تسنن با اختلاف منطقی که دارند، این مطلب را لااقل به شکلی که شیعه قبول دارد قبول ندارند و می‌گویند در این جهت پیغمبر شخص معینی را تعیین نکرد و وظیفه خود مسلمین بوده است که رهبر را بعد از پیغمبر انتخاب کنند. پس آنها هم اصل امامت و پیشوایی را- که مسلمین باید پیشوا داشته باشند- قبول دارند منتها آنها می‌گویند پیشوا به آن شکل تعیین می‌شود و شیعه می‌گوید خیر، به آن شکل تعیین شد؛ پیشوا را خود پیغمبر اکرم به وحی الهی تعیین کرد. 🔺 اگر مسئله‌ امامت در همین حد می‏‌بود (یعنی سخن فقط در رهبر سیاسی مسلمین بعد از پیغمبر بود) انصافاً ما هم که شیعه هستیم، امامت را جزء فروع دین قرار می‌دادیم نه اصول دین؛ می‌گفتیم این یک مسئله‌ فرعی است مثل نماز. اما شیعه که قائل به امامت است، تنها به این حد اکتفا نمی‌کند که علی علیه السلام یکی از اصحاب پیغمبر، ابوبکر و عمر و عثمان و صدها نفر دیگر حتی سلمان و ابی‏ ذر هم یکی از اصحاب پیغمبر بودند و علی علیه السلام از آنها برتر بوده، افضل و اعلم و اتْقی‏ و الْیق‏ از آنها بوده و پیغمبر هم او را معین کرده بود. نه، شیعه در این حد واقف نیست؛ دو مسئله‌ دیگر می‌گوید که اصلًا اهل تسنن به این دو مسئله‌ در مورد احدی قائل نیستند، نه اینکه قائل هستند و از علی علیه السلام نفی می‌کنند. یکی مسئله‌ امامت به معنی مرجعیت دینی است. امامت به معنی مرجعیت دینی‏ 🔻 گفتیم که پیغمبر مبلّغ وحی بود. مردم وقتی می‌خواستند از متن اسلام بپرسند، از پیغمبر می‌پرسیدند. آنچه را که در قرآن نبود از پیغمبر سؤال می‌کردند. مسئله‌ این است که آیا هرچه اسلام می‌خواسته از احکام و دستورات و معارف بیان کند، همان است که در قرآن آمده و خود پیغمبر هم به عموم مردم گفته است؛ یا نه، آنچه پیغمبر برای عموم مردم گفت قهراً زمان اجازه نمی‌داد که تمام دستورات اسلام باشد؛ علی علیه السلام وصی پیغمبر بود و پیامبر تمام کمّاکیف اسلام و لااقل کلیات اسلام را (آنچه را که هست و باید گفته بشود) به علی علیه السلام گفت و او را به عنوان یک عالم فوق‌العاده تعلیم‏ یافته از خود و ممتاز از همه اصحاب خویش و کسی که حتی مثل خودش در گفته‌اش خطا و اشتباه نمی‌کند و ناگفته‌ای از جانب خدا نیست الّا اینکه او می‌داند، معرفی کرد و گفت: ایها الناس! بعد از من در مسائل دینی هرچه می‌خواهید سؤال کنید، از وصی من و اوصیای من بپرسید؟ در واقع در اینجا امامت، نوعی کارشناسی اسلام می‌شود اما یک کارشناسی خیلی بالاتر از حد یک مجتهد، کارشناسی مِن جانب الله، [و ائمه‏] یعنی افرادی که اسلام‏‌شناس هستند، البته نه اسلام‌‏شناسانی که از روی عقل و فکر خودشان اسلام را شناخته باشند- که قهراً جایزالخطا باشند- بلکه افرادی که از یک طریق رمزی و غیبی- که بر ما مجهول است- علوم اسلام را از پیغمبر گرفته‌اند؛ از پیغمبر صلی الله علیه و آله رسیده به علی علیه السلام و از علی علیه السلام رسیده به امامان بعد و در تمام ادوارِ ائمه، علم اسلام (یک علم معصوم غیرمُخْطِئ که هیچ خطا نمی‌کند) از هر امامی به امامان بعد رسیده است. ادامه در صفحه‌ی بعد 👇👇👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆👆👆 🫂 اهل تسنن برای هیچ کس چنین مقامی قائل نیستند. پس آنها در این‏گونه امامت، اصلًا قائل به وجود امام نیستند، قائل به امامت نیستند نه اینکه قائل به امامت هستند و می‌گویند علی علیه السلام امام نیست و ابوبکر امام است. برای ابوبکر و عمر و عثمان و به طور کلی برای هیچ یک از صحابه چنین شأن و مقامی قائل نیستند و لهذا در کتاب‌های خودشان هزاران اشتباه را از ابوبکر و عمر در مسائل دینی نقل می‌کنند. ولی شیعه امامان خودش را معصوم از خطا می‌داند و محال است که به خطایی برای امام اقرار کند. [در کتاب‌های اهل تسنن مثلًا آمده است‏] ابوبکر در فلان جا چنین گفت، اشتباه کرد، بعد خودش گفت: «انَّ لی شَیطاناً یعْتَرینی» یک شیطانی است که گاه بر من مسلط می‌شود و من اشتباهاتی می‌کنم، و یا عمر در فلان‏ جا اشتباه و خطا کرد و بعد گفت: این زنها هم ازعمر فاضل‌تر و عالم‌ترند. ▫️ می‌گویند وقتی که ابوبکر مرد، خاندان او و از جمله عایشه- که دختر ابوبکر و همسر پیغمبر بود- گریه و شیون می‌کردند. صدای شیون که از خانه ابوبکر بلند شد، عمر پیغام داد که به این زنها بگویید ساکت شوند. ساکت نشدند. دومرتبه پیغام داد بگویید ساکت شوند، اگرنه با تازیانه ادبشان می‌کنم. هی پیغام پشت سر پیغام. به عایشه گفتند عمر دارد تهدید می‌کند و می‌گوید گریه نکنید. گفت: پسر خطّاب را بگویید بیاید تا ببینم چه می‌گوید. عمر به احترام عایشه آمد. عایشه گفت: چه می‌گویی که پشت سر هم پیغام می‌دهی؟ گفت: من از پیغمبر شنیدم که اگر کسی بمیرد و کسانش برایش بگریند، هرچه اینها بگریند او معذّب می‌شود، گریه‌های اینها عذاب است برای او. عایشه گفت: تو نفهمیده‌‏ای، اشتباه کرده‌ای، قضیه چیز دیگری است، من می‌دانم قضیه چیست: یک وقت مرد یهودی خبیثی مرده بود و کسانش داشتند برای او گریه می‌کردند؛ پیغمبر فرمود در حالی که اینها می‏‌گریند او دارد عذاب می‌شود. نگفت گریه اینها سبب عذاب اوست بلکه گفت اینها دارند برایش می‏‌گریند ولی نمی‌دانند که او دارد عذاب می‌شود. این چه ربطی دارد به این مسئله‌؟! به علاوه، اگر گریه کردن بر میت حرام باشد، ما گناه می‌کنیم، چرا خدا یک بی‏‌گناه را عذاب کند؟! او چه گناهی دارد که ما گریه کنیم و خدا او را عذاب کند؟! عمر گفت: عجب! این طور بوده مطلب؟! عایشه گفت: بله این طور بوده. عمر گفت: اگر زنها نبودند عمر هلاک شده بود. 🫂 خود اهل تسنن می‌گویند عمر در هفتاد مورد (یعنی در موارد زیاد، و واقعاً هم موارد خیلی زیاد است) گفت: لَوْ لا عَلِی لَهَلَک عُمَرُ. امیرالمؤمنین اشتباهاتش را تصحیح می‌کرد، او هم به خطایش اقرار می‏‌نمود. 🌱 پس آنها قائل به چنین امامتی نیستند. ماهیت بحث برمی‌گردد به این معنا که مسلماً وحی فقط به پیغمبر اکرم می‌شد. ما نمی‌گوییم که به ائمه علیهم ‏السلام وحی می‌شود. اسلام را فقط پیغمبر صلی الله علیه و آله به بشر رساند و خداوند هم آنچه از اسلام که باید گفته بشود، به پیغمبر گفت. این طور نیست که قسمتی از دستورات اسلام نگفته به پیغمبر مانده باشد. ولی آیا از دستورات اسلام نگفته به عموم مردم باقی ماند یا نه؟ اهل تسنن حرفشان این است که دستورات اسلام هرچه بود همان بود که پیغمبر به صحابه‏‌اش گفت. بعد در مسائلی که در مورد آنها از صحابه هم چیزی روایت نشده گیر می‌کنند که چه کنیم؟ اینجاست که مسئله‌ قیاس وارد می‌شود و می‌گویند ما اینها را با قانون قیاس و مقایسه گرفتن تکمیل می‌کنیم، که امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه می‌فرماید: یعنی خدا دینِ ناقص فرستاد که شما بیایید تکمیلش کنید؟! ولی شیعه می‌گوید نه خدا دستورات اسلام را ناقص به پیغمبر وحی کرد و نه پیغمبر آنها را ناقص برای مردم بیان کرد. پیغمبر کاملش را بیان کرد اما آنچه پیغمبر کامل بیان کرد، همه، آنهایی نبود که به عموم مردم گفت (بسیاری از دستورات بود که اصلًا موضوع آنها در زمان پیغمبر پیدا نشد، بعدها درباره آن سؤال می‌کردند)، بلکه همه دستوراتی را که مِن جانب الله بود به شاگرد خاص خودش گفت و به او فرمود تو برای مردم بیان کن. 💁‍♂ اینجاست که مسئله‌ عصمت هم به میان می‌آید. شیعه می‌گوید همان‏طور که امکان نداشت خود پیغمبر در گفته خودش عمداً یا سهواً دچار اشتباه شود، آن شاگرد خاص پیغمبر هم امکان نداشت که دچار خطا یا اشتباه شود، زیرا همان‏گونه که پیغمبر به نوعی از انواع مؤید به تأیید الهی بود، این شاگرد خاص هم مؤید به تأیید الهی بود. پس این، مرتبه دیگری است برای امامت. ادامه دارد . . . 📚شهید مرتضی مطهری، امامت و رهبری ┄┅═✧✺🕌✺✧═┅┄ https://eitaa.com/raherastgari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت پنجم امامت به معنی ولایت‏ ☀️امامت، درجه و مرتبه سومی دارد که اوج مفهوم امامت است و کتاب‌های شیعه پر است از این مطلب، و وجه مشترک میان تشیع و تصوف است. البته از اینکه می‌گویم وجه مشترک، سوءتعبیر نکنید، چون ممکن است شما با حرف‌های مستشرقین در این زمینه روبرو شوید که مسئله‌ را به همین شکل مطرح می‌کنند. مسئله‌ای است که در میان عرفا شدیداً مطرح است و در تشیع نیز از صدر اسلام مطرح بوده و من یادم هست که کرْبَن حدود ده سال پیش در مصاحبه‏ ای که با علامه طباطبایی داشت، از جمله سؤالاتی که کرد این بود که این مسئله‌ را آیا شیعه از متصوفه گرفته‌اند یا متصوفه از شیعه؟ می‌خواست بگوید از این دو یکی از دیگری گرفته است. علامه طباطبایی گفتند متصوفه از شیعه گرفته‌اند، برای اینکه این مسئله‌ از زمانی در میان شیعه مطرح است که هنوز تصوف صورتی به خود نگرفته بود و هنوز این مسائل در میان متصوفه مطرح نبود، بعدها این مسئله‌ در میان متصوفه مطرح شده است. پس اگر بنا بشود که از این دو یکی از دیگری گرفته باشد، باید گفت متصوفه از شیعه گرفته‌اند. 🌱 این مسئله‌، مسئله‌ «انسان کامل» و به تعبیر دیگر حجّت زمان است. عرفا و متصوفه روی این مطلب خیلی تکیه دارند. مولوی می‌گوید: «پس به هر دَوْری ولیی قائم است» در هر دوره‌ای یک انسان کامل که حامل معنویت کلی انسانیت است وجود دارد. هیچ عصر و زمانی از یک ولی کامل- که آنها گاهی از او تعبیر به «قطب» می‌کنند- خالی نیست؛ و برای آن ولی کامل که انسانیت را به طور کامل دارد مقاماتی قائل هستند که از اذهان ما خیلی دور است. از جمله مقامات او تسلطش بر ضمایر یعنی دل‌هاست، بدین معنی که او یک روح کلی است محیط بر همه روحها. 🌷 باز مولوی در داستان ابراهیم ادهم- که البته افسانه است- در این مورد اشاره‌‏ای دارد. او افسانه‌ها را ذکر می‌کند به اعتبار اینکه می‌خواهد مطلب خودش را بگوید. هدف او نقل تاریخ نیست؛ افسانه‏‌ای را نقل می‌کند تا مطلبش را بفهماند. [می‌گوید] ابراهیم ادهم به کنار دریا رفت و سوزنی را به دریا انداخت و بعد سوزن را خواست. ماهی‌ها سر از دریا درآوردند در حالی که به دهان هر کدامشان سوزنی‏ بود، تا آنجا که می‌گوید: 🎋 دل نگه دارید ای بی‏‌حاصلان‏ در حضور حضرت صاحبدلان‏ و تا آنجا که می‌گوید آن شیخ (یعنی آن پیر) از اندیشه آن طرف واقف شد: 🎍شیخ واقف گشت از اندیشه‏‌اش‏ شیخ چون شیر است و دلها بیشه‏‌اش‏ 🌻 مسئله‌ ولایت در شیعه معمولًا به آن معنای خیلی به اصطلاح غلیظش مطرح است، به معنی حجّت زمان که هیچ زمانی خالی از حجّت نیست: وَ لَوْ لَا الْحُجَّةُ لَساخَتِ الْارْضُ بِاهْلِها یعنی هیچ وقت نبوده و نخواهد بود که زمین از یک انسان کامل خالی باشد؛ و برای آن انسان کامل مقامات و درجات زیادی قائل‏‌اند و ما در اغلب زیارتها که می‌خوانیم، به چنین ولایت و امامتی اقرار و اعتراف می‌کنیم؛ یعنی معتقدیم که امام دارای چنین روح کلی است. ما در زیارت می‌گوییم (این را همه ما همیشه می‌خوانیم و جزء اصول تشیع است): اشْهَدُ انَّک تَشْهَدُ مَقامی وَ تَسْمَعُ کلامی وَ تَرُدُّ سَلامی‏ (تازه ما برای مرده ‏اش می‌گوییم. البته از نظر ما مرده و زنده او فرقی ندارند؛ چنین نیست که زنده‌‏اش این طور نبوده و فقط مرده‏‌اش این طور است.) من گواهی می‌دهم که تو الآن وجود مرا در اینجا حس و ادراک می‌کنی، من اعتراف می‌کنم که تو سخنی را که من الآن می‌گویم: السَّلامُ عَلَیک یا عَلِی بْنَ موسی الرِّضا می‏‌شنوی، من اعتراف می‌کنم و شهادت می‌دهم که سلامی را که من به تو می‌کنم: السَّلامُ عَلَیک تو به من جواب می‌دهی. اینها را هیچ کس برای هیچ مقامی قائل نیست. اهل تسنن (غیر از وهّابی‌ها) فقط برای پیغمبر اکرم قائل هستند و برای غیر پیغمبر برای احدی در دنیا چنین علوّ روحی و احاطه روحی قائل نیستند. ولی این مطلب جزء اصول مذهب ما شیعیان است و همیشه هم آن را می‌گوییم. ادامه در صفحه‌ی بعد 👇👇👇👇👇