eitaa logo
🦋 "راه روشن" 🦋
375 دنبال‌کننده
13هزار عکس
3.5هزار ویدیو
120 فایل
اگر جهاد تبیین بدرستی صورت نگیرد، دنیامداران حتّی دین را هم وسیله‌ی هوسرانی خودشان قرار خواهند داد. کانال #راه_روشن را به دوستان خود معرفی کنید ارتباط با ادمین: 09210876421 @V_sh655
مشاهده در ایتا
دانلود
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─ 🔮 این روزها خانم‌های زیادی رو می‌بینیم که ماسک زدن، نه کسی از گرما گله می‌کنه، نه میگه برام محدودیت میاره و نه گله می‌کنن که زشتمون کرده، اگه کسی هم ماسک نزنه نمیگن آزاده و باید به انتخابش احترام گذاشت بلکه میگن داره سلامت بقیه رو به خطر میندازه و دست آخر هم مجبور میشن برای اینجور افراد که به سلامت خودشون و بقیه افراد جامعه از روی ناآگاهی و یا لاابالی‌گری اهمیت نمیدن قانون وضع کنن، این شما رو یاد چیزی نمیندازه؟ قانون حجاب هم مگه برای سلامت روحی فرد و جامعه از طرف خداوند وضع نشده؟ پس چرا تا این اندازه به قانون الهی حجاب حمله میشه؟ شاید اگه برای حرف‌های خداوند به اندازه دکترها ارزش قائل بودیم و به علم خدا ایمان داشتیم و می‌دونستیم واجبات خداوند اهمیت زیادی برای سلامت روح و جسممون دارن، جور دیگه‌ای رفتار می کردی ─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─ سروش: 👇👇👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇👇👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei واتساپ: 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP ─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─ #حلیمه تو همین لحظه که دلگیرم ازت از همیشه به تو وابسته‌ترم ... #قسمت_چهاردهم تاز
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─ تو همین لحظه که دلگیرم ازت از همیشه به تو وابسته‌ترم ... با اتفاقی که افتاده بود، دیگه حتی لحظه ای جایز نبود که اونجا بمونم.😔 باید هر چه سریعتر جابجا میشدم. به خانوم ها آدرس محل جدید رو دادم و گفتم تا چند روز دیگه خبرتون میکنم.😞😞 رفتیم بنگاه.  مالک اومده بود. گفتم میشه قرار تحویل ملک رو زودتر بگذاریم.🥺 صاحب ملک که مرد میانسال و خوش اخلاقی بود خندید و گفت خانوم هنوز قرار داد رو تنظیم نکرده ؟!🤗 یه کم واسه این عجول بودن شرمنده شدم، 😰 خالم دخالت کرد و گفت: آقای ذوالقدر ما به دلایلی مجبوریم ملک قبلی رو زودتر تحویل بدیم و خب تعدادی دستگاه و میز کار هست که باید جابجا کنیم. 🤔آقای ذوالقدر یه کم فکر کرد و گفت با مسوولیت خودتون و هماهنگی با مستاجر قبلی (البته پسر خوبیه مشکلی پیش نمیاد) احتمالا میشه وسیله هاتون رو گوشه ای بگذارین تا کارگاه کاملا تخلیه و تحویلتون بشه. 🤔 خالم گفت این لطف بزرگیه و مشکل ما رو حل می کنه.😌  من که هنوز به اعصابم مسلط نبودم ترجیح دادم چیزی نگم و همه چیز رو بسپرم به خاله. قرارداد امضا شد و وقت اسباب کشی بود.🥺 با آقای ذوالقدر رفتیم دم ساختمونش تا با اون هماهنگ کنه.🙄   اسمش چی بود یعنی؟! 🤔بازم با همون لبخند گیرا اومد جلوی در.☺️ تا دیدمش دلم هرری ریخت.😍 اما در عین حال به آرامش و تسکین قابل قبولی هم دچار شدم. ..☺️ ذوالقدر بهش گفت: پسرم خانم پدیدار می خوان که اسبابشون رو امروز بیارن.  موردی نداره؟ 🤔گفت اما من هنوز چند روز دیگه کار دارم.  ذوالقدر ادامه داد می دونم عمو جان!🙄 آیییی چرا اسمش رو نمی گفت!!! همش پسرم و عمو جان و مگه اسم نداره این بنده خدا!!!!🤔🙄 خلاصه توافق شد تا ما هم یه گوشه از حیاط وسیله هامون رو بگذاریم. جابجابی وسیله ها که تموم شد، از خستگی رمق نداشتیم. 😰🥵 کنار شون نشستیم رو زمین تا نفسی بگیریم و بریم که با یه پارچ شربت آبلیمو اومد پیشمون.😍 “خسته نباشید! گلوتون رو تازه کنید. آبلیموی خونگیه. ”😍😌 خالم سینی رو گرفت و تشکر کرد و گفت پسرم راضی به زحمت نبودیم.😌 خیلی مودبانه گفت: رحمته و ازمون خواست اگه چیزی لازم داشتیم بگیم.😍 سعی کردم از فرصت پیش اومده استفاده کنم و یه سوال بپرسم.🤭   اما همین که گفتم “ببخشید”  قلبم از داشت مثل گلوله از گلوم میزد بیرون. 💗💗 با خودم گفتم حالاچه کاری بود جلوی خاله!😯  الان سوتی میشه! 😐 اما دیگه پشیمونی فایده نداشت. 🤭 باید یه چیزی می پرسیدم .🤔 گفتم: آقای … گفت بردیا هستم.😍😇 گفتم آقای بردیا اینجا رو چند وقته دارین اداره می کنین.🙃 مکثی کرد و گفت …. پنج شش سالی میشه! 🙂 عمو جان بهم لطف داشتن و اینجا رو مدت زیادی در اختیارم گذاشته بودن اما حالا دیگه وقتش رسیده بود که برم……😍😌 بردیا برادر زاده ی ذوالقدر بود!  تحصیل کرده تو فرنگ!  و تو این شهر کوچیک یه کارگاه داشت!😌😇 سوالهام تمومی نداشتن….😉 همینطور که خیره به آسمون نگاه میکردم تو جام غلطی زدم و آرزو کردم کاش بیشتر ازش میدونستم…🤩 اما اصلا چرا نسبت به این غریبه انقدر کنجکاو بودم.🤩 اون تو چند روز آینده می رفت و ….🥺 کاش میشد نره!🥺 کاش می شد اونجا باهم کار می کردیم!🥺 اییی حلیمه! 🙄چت شده! 😳 فردا روز سختیه!😥  بگیر بخواب!!!!😴 ─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─ سروش: 👇👇👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇👇👇 Eitaa.com/@raheroshan_khamenei واتساپ: 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP ─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─ 💥 🔸گوشتی که هورمون ندارد 🔸شامل ۸۱ درصد پروتئین 🔸وکمترین مقدار چربی میباشد 🔸فسفر موجود در بوقلمون ۴ برابر فسفر موجود در میگو میباشد. ─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─ سروش: 👇👇👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇👇👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei واتساپ: 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP ─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─ در بین سبزیجات حاوی ویتامین ث بالایی است و برای تامین ویتامین ث مورد نیاز برای جلوگیری از خونریزی لثه مفید است. ─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─ سروش: 👇👇👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇👇👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei واتساپ: 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP ─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─ ⚪️خواص 👇👇👇 🔸کاهش کلسترول خون 🔸حفظ طبیعی قند خون 🔸پیشگیری از دیابت 🔸بهبود وضع سلامت دستگاه گوارش 🔸پیشگیری از یبوست 🔸پیشگیری از سرطان 🔸کاهش ابتلا به بیماری قلبی 🔸بهبود وضع سلامت در دوران بارداری 🔸درمان بیماری سلیاک 🔸پیشگیری از کم خونی 🔸ترمیم سلول های بدن 🔸تامین انرژی بدن 🔸کمک به کاهش وزن 🔸افزایش سوخت و ساز بدن 🔸حفظ سلامت پوست 🔸کاهش فشارخون 🔸حفظ سلامت مغز 🔸تقویت دستگاه ایمنی بدن ─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─ سروش: 👇👇👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇👇👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei واتساپ: 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP ─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─ آیا خوردن تن ماهی با تخم مرغ ضرر دارد؟👇 🐟بله! خوردن تن ماهی با تخم مرغ برای سلامت بدن بسیار مضر است. ماهی و تخم مرغ در معده تولید عفونت و کرم می کند و منجر به ابتلا بیماری نقرس، روماتیسم، قولنج، بواسیر، پیوره و دندان درد می شود.🥚 ─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─ سروش: 👇👇👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇👇👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei واتساپ: 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP ─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─ 🔴 : قرص کلسیم طبیعی هسته اش استخوان را و پوستش پوست را تقويت میکند كليه هارا گرم و معده را پاك مى كند از بواسير و تسلسل ادرار جلوگيرى كرده و ساق پا را تقويت میکند ─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─ سروش: 👇👇👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇👇👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei واتساپ: 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP ─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─ 🌸به آب نوشیدنی گلاب اضافه کنید گلاب غنی ازآنتی اکسیدان ودارای خاصیت ضدالتهابی است وکاهش دهنده لکه هاوبهبوددهنده رنگ پوست بوده ومقوی معده،قلب،کبدواعصاب بوده وآرامبخشی قوی است ─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─ سروش: 👇👇👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇👇👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei واتساپ: 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP ─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─ ✅ 🌺🍃 ① خلط اور طبیعی ② رفع گرفتگی مجرای بینی وحلق ... ③ عفونت های ویروسی ④ مفید سرفه های شدی ⑤ جلو گیری از رشد قارچ ها ⑥ سرعت التیام زخم ها، چه درونی چه موضعی، ⑦ محافظت از آن ها در برابر عفونت ⑧ سرعت درمان زخم ها ⑨ تسکین احساس استرس و اضطراب ا ⑩ تسکین تنش و اضطراب بهبود کیفیت خواب درمان استرس ─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─ سروش: 👇👇👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇👇👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei واتساپ: 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP ─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─ ✨﷽✨ 🌼چرا اماکن مقدس در سرزمین‌های بد آب و هوا قرار دارند؟ ✍امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در خطبه قاصعه، نکاتی را راجع به موقعیت مکانی خانه خدا در شهر مکه ذکر می‌کنند. ایشان در این خطبه می‌فرمایند خداوند متعال یک مکان مقدس را در مکانی قرار می‌دهد که آبادانی نداشته باشد و اتفاقاً به لحاظ آب و هوا و شرایط اقلیمی نامساعد باشد تا بندگان خدا را امتحان کند. تا نشان دهد که اگر مردم در این مکان تجمعی دارند به خاطر یک امر مقدس است. این اتفاق دقیقاً دارد در موضوع حماسه پیاده روی اربعین هم رخ‌می‌دهد. این مردم یقیناً برای سیاحت و استفاده از طبیعت و هوای خوش و خرم این سرزمین به اینجا نیامده اند، آمده‌اند برای زیارت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و طبیعی است که آب و هوای نامساعد و گرما و گرد و غبار که هیچ، که اگر از آسمان سنگ هم ببارد باز خللی در این عزم راسخ مردم به وجود نمی‌آورد و این مردم هستند که در یک سفر معنوی و به دور از هوای نفس، به سوی حضرت حسین در حرکت‌اند. 📚بیانات استاد پناهیان ─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─ سروش: 👇👇👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇👇👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei واتساپ: 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP ─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─ #حلیمه تو همین لحظه که دلگیرم ازت از همیشه به تو وابسته‌ترم ... #قسمت_پانزدهم با
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─ تو همین لحظه که دلگیرم ازت از همیشه به تو وابسته‌ترم ... اضطراب و دلهره ی جابجا شدن و کار رو از سر گرفتن خواب  رو ازم گرفته بود🙂 و البته چشمهای مهربون بردیا.🙃 از طرف دیگه فکر وخیال مدرسه که مدتی بود ازش غیبت کرده بودم.😕 سرو سامون دلم و زندگیم دوباره یهو بهم ریخته بود. اما همش به خودم می گفتم قوی باش. همه ی اونهایی که تو قدمهای قبلی کنارت بودن بازم هستن.🤗 البته به جز پیرمرد مهربون…🥺😢 اما حتی اونهم سهم خودش رو تو آینده ی من داشت…. یه کوله بار تجربه! من همیشه مدیون حمایتش بودم.😍 پس نباید با ترس های بی جا انرژی خودم رو هدر می دادم. تمرکز کردم رو جای جدید و پیشرفت های تازه ای که میتونست زندگیم رو بهتر کنه.🤔 باید پول بیشتری پس انداز میکردم.💵 باید قرض خاله رو هم پرداخت میکردم.💷 صبح خیلی زود 🌝بلند شدم و درست مثل سربازهای جنگی👩‍✈️ آماده ی رزم شدم.💪 از روزی که مبارزه رو از خونه ی خودم شروع کرده بودم همیشه روبه جلو رفته بودم پس نباید می ترسیدم فقط باید قویتر می شدم.😎👌 اول رفتم مدرسه و ماجرار رو اطلاع دادم. بهم گفتن غیبت زیاد از کلاسها باعث میشه امتحانها برای خودم سخت بشه.😥  ولی من چاره ای نداشتم.😶  قول دادم که تا قبل از شروع امتحانها خودم رو به کلاس برسونم . بعد از مدرسه رفتم کارگاه بردیا.😍 دوست داشتم تا هنوز نرفته بیشتر کنارش باشم.😍  یه حسی باهام مبارزه میکرد که نرم، اما سعی کردم بهش گوش ندم و برم….😍🙈 در رو باز کرد و با لبخند دلنشینش گفت شما چه سحرخیزین!☺️ گفتم: عادته. گفت حتما لحظه شماری می کنید تا ما بریم از اینجا. از این سوء تفاهم تلخ خوشم نیومد و گفتم نه!😔  من فقط دلم می خواست بیام برای کمک.  😔گفت: اتفاقا کمک هم لازم دارم.😌 باید یه سری خورده وسایل رو بسته بندی کنم. ممنون میشم. 😌 اینجوری شاید بشه تا غروب کارگاه رو تحویل بدم.🙂 زودتر رفتنش هیچ کمکی به حال دلم نمیکرد اماشاید این تنها بهانه ای بود که بتونم بیشترکنارش باشم ….😍😔 وقتی کارتون ها رو آورد پیشم، گفت:  چند وقته مشغول این کارین؟🤔 گفتم از وقتی یادم میاد. خیلی ساله. گفت پس استادین! گفتم چی بگم. در حد و اندازه ی خودم. گفت درس و مدرسه چی؟🤔 با خجالت گفتم😰 مشغولم. اما اون با هیجان گفت دانشگاه می رین؟🤗 سرم رو پایین اندختم و گفتم نه. مدرسه ! گفت: آفرین!  🤗 با تعجب سرم رو بلند کردم و اون با همون نگاه مهربونش☺️😍 گفت:  دلیلی نداره سفر نامه ی زندگی همه شبیه به هم باشه. اما چه خوبه که بنا به نقشه ی زندگی خودمون همیشه رو به جلو بریم. باید به اون گنجه برسیم. مگه نه؟! ..😍🤔🤗 از کدوم گنج حرف میزد؟! گنجی که تو نقشه ی زندگیمون پنهانه!!!!🤔 سخت بود یه کم فهمیدنش اما هرچی که بود باعث شد تا با احساس برابری بیشتر، جرات حرف زدنم بیشتر بشه. گفتم: من عاشق درس خوندنم😍 اما متاسفانه یه مدتی از مدرسه جاموندم .😔 الانم باز به خاطر شرایط جدید یه مدت غیبت کردم و به تلاش مضاعف احتیاج دارم. با اشتیاق گفت: 🤩 من میتونم کمکت کنم.🤩 گفتم: چه طوری؟🙄 گفت: من تو خیابون عدل دارم مزون لباس عروس میزنم.😍 که خیلی هم از اینجا دور نیست. این اولین مزون این منطقه هست . یه تعدادی سفارش هم گرفتیم. بعد از جابجا شدن هر وقت حوصله داشتین من آماده ام تا کمکتون کنم…😌🙂 چقدر خوب بود. 😍 چقدر خوشحال بودم. ☺️ داشتن یه هم صحبت دلنشینی مثل اون با اونهمه دانش و تجربه چیزی بود که شاید فقط تو خواب می تونستم ببینم.  اما انگار خواب نبود….😍☺️ ─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─ سروش: 👇👇👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇👇👇 Eitaa.com/@raheroshan_khamenei واتساپ: 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP ─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─