🔹خاطرات جبهه😁
داشتم تو جبهه مصاحبه میگرفتم
کنارم ایستاده بود...
که یههو خمپاره اومد و بوممممم...
نگاه کردم دیدم ترکش بهش خورده
و افتاد زمین...
دوربینو برداشتم رفتم سراغش
بهش گفتم: تو این لحظات آخر زندگی،
اگه حرفی صحبتی داری بگو...
در حالیکه داشت اشهد و شهادتینش رو زیر لب زمزمه می کرد گفت:
من از امت شهید پرور ایران یه خواهش دارم....
اونم اینه که وقتی کمپوت میفرستید جبهه خواهشا پوستشو نکنید...
بهش گفتم:
بابا این چه جملهایه...
قراره از تلویزیون پخش بشهها...
یه جمله بهتر بگو برادر...
با همون لهجه اصفهانیش گفت:
اخوی آخه نمیدونی تا حالا سه دفعه
به من رب گوجه افتاده...
#خنده_حلال
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات🌱
🔰 راه زندگی
@rahezendegi_ir