eitaa logo
راه زلفا
72 دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
8.2هزار ویدیو
49 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5911406627583428693.mp3
3.43M
🔳 دیشب خواب بابامو دیدم دوباره نور بهشتی دیدم بر چهره داره 🎤 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
بابا یکی من را به قصد کشت میزد هربار گفتم بامشت میزد یک بار گفتم اسم مادرت را دیدم که 😭 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از راه زلفا
‌‌‌‌‌🎆✨🌙--------------------🌟 بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد اللهم عجل لولیک الفرج 🎆✨🌙✨‌‌--------------------🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20210910-WA0001.mp3
4.55M
▪️سلام مارو رقیه ببر به محضر بابا... 🎤حاج مهدی رسولی ●━━━━━────── ⇆ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ ↻
نیست عاشق؛ آنکه اینجا حرف جان را میزند.. دخترت پای تو قید این جهان را میزند !
❪ عشـــــق‌‌ ؛ با نام‌ رقیه ست‌ که معنا‌ دارد.❫
.• تصور کن سه‌ساله باشی و لب تشنه باشی... و میان خیمه‌ات دردانه‌ هم باشی.. خودت شمع همه باشی.. خودت پروانه هم باشی.. برادرها نباشند و تو باشی.. خسته هم باشی.. تمام دلخوشی عمه و اهل حرم باشی.. عمویت رفته باشد بی‌عمو باشی.. کنار عمه خود بارها هم شاهد تیر و گلو باشی... . تصور کن علی‌اکبر آن‌وقتی که راز تشنگی‌اش برملا شد، رفت و اربا اربا شد؛ تو بابا را کنار جسم او دیدی.. که گویا داشت جان میداد علی‌اش را تکان میداد! تو در خیمه‌ دعا کردی و بابا از سر نعش پسر برگشت! پدر تا جان بگیرد، یارقیه گوئیا زیر لبش می‌گفت در برگشت! پدر می‌آمد این دفعه رقیه برد بالا دست‌هایش را و در گوش خدای خویش چیزی خواند . نمیدانم چه شد؟ اما ورق را دست های کوچک این طفل برگرداند! میان این همه کودک چرا این دختر کوچک همیشه لحظه حساس... می‌آمد به یاری مثل وقت رفتن عباس تمام بچه‌ها را توی خیمه جمع کرد و گفت: باید آبروداری کنیم و تشنگی را پشت لب پنهان نگه داریم همه با هم عمو را بین نخلستان نگه داریم به سقا گفت ببین آب با تو بچه‌ها گفتند تنها تو... همیشه تو دوباره تو جواب تشنگی‌ها تو تو مثل آب دریا تو عموجانم کجا ما آب را بی‌تو نمیخواهیم.... قرار و تاب را بی‌تو نمیخواهیم... . عمو رفت و همانطوری که می‌دانست این طفل سه‌ساله نه خودش آمد نه آب آمد... نه در خیمه قرار آمد نه تاب آمد... همه رفتند... وقت رفتن باباست در روضه... دوباره کودکی در لابه‌لای گریه‌ها پیداست در روضه دم رفتن گرفته سخت پای ذوالجناحش را... پدر از اسب پایین آمد و بوسید.. روی طفل ماهش را... همین سرباز مانده از سپاهش را... رقیه ظاهرا اینجا ز بابا آب میخواهد.. ولی در اصل آغوش پدر را بوسه را.. یعنی قرار و تاب میخواهد... پس از این‌ها پدر هم رفت سه ساعت بعد سر هم رفت رسیده روضه حالا در بیابان نگو راوی از بیابان و مغیلان صداهای پس از این لحظه به ترتیب این چنین بشنو صدای ممتد افتادن طفلی ز ناقه در بیابان صدای زجر وقتی می‌فشارد روی هم دندان به دندان صدای قرمز شلاق روی پیکر زخمی و بی‌جان صدای گریه در کنج خرابه وقت خوابیدن صدای خوردن سر بر زمین و حس ترسیدن... صدای بوسه آبدار از گونه خشک پدر چیدن شنیدن آخرین حسی‌ست که از کار می‌افتد و این‌گونه صدای پای بابایش که می‌آید رقیه پیش بابا با کبودی‌هایش زهراوار می‌افتد حسین‌بن‌علی این طفل را می‌بیند و یاد در و دیوار می‌افتد شنیدن آخرین حسی‌ست که از کار می‌افتد!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏در مرام و مذهب ما از سَر گذشتن سر گذشت ماست. ‎
این دلاورمردهای نوجوان، مست تو اند گرچه شاگردان عباس اند، دلبست تو اند داغداران علی اکبر به پیوست تو اند عاشقانه کُشته ی یک بوسه از دست تو اند ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
گفت زینب یا اخی من حق مهمانی دهم دوست دارم در ره عشقت دو قربانی دهم من به درگاه تو سوز و آه آوردم حسین با امیدی رو به این درگاه آوردم حسین بین سپاه خویش را همراه آوردم حسین هستی خود را به لشکرگاه آوردم حسین میوه ی دل نذر کردم بهر این مهمانی اَت پاره ی جان پروراندم تا شود قربانی اَت نو غلامانم اگر شمشیرگردانی کنند راهی کویِ دَرَک، یَلهای میدانی کنند یا علی گویان ز رزم خویش طوفانی کنند قلب لشکر را شکافند و مسلمانی کنند من به دست خویش دادم درس عزم و رزمشان نیزه و شمشیرها نقل و نباتِ بزمشان این دلاورمردهای نوجوان، مست تو اند گرچه شاگردان عباس اند، دلبست تو اند داغداران علی اکبر به پیوست تو اند عاشقانه کُشته ی یک بوسه از دست تو اند بس که در رخسارشان شوق شهادت دیده ام در رهت پرپر شدن را چون ولادت دیده ام ای سلیمان! هدیه ی مور است از من کن قبول جان زهرا رد مکن، جان علی، جان رسول ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
قصدِ جانِ دو برادر کردند نیزه ها را دو برابر کردند ضربه ها را که مُکَرَر کردند بعد هم نیَّتِ خنجر کردند به شماره است نفسهای حسین ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💔✵─┅┄ اول کار است بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ باب اسرار است بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ نغمه جان است بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیم ┄┅─✵💔✵─┅┄
💔 ڪوفـيان بـا «ظهور» حسيـن(علیه السلام) و مـا بـا «غـيبـت» تـو امـتحـان شـديــم، بـہ راستے ڪداميڪ سخـت تـر اسـٺ!!! ظهور.... يـا غيــبـٺ؟! ❤️💥امیدغریبان تنها کجایی!💥❤️ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شرمنده ام که بیشتر از این نداشتم این کودکان تمامیِ هستی خواهرند در قلبشان عزای جوانت گرفته اند در راه تو فدایی و قربان اصغرند ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
نمی شناخت سر از پا برای دیدنشان چقدر ذکر ودعا خواند تا رسیدنشان دوتا زره به تن کوچک دو آهو کرد و چشم برد به دل بردن و چمیدنشان به شاد کردن قلب حسین می ارزید بهای این همۀ تا ابد ندیدنشان به دست خویش درختی ز میوه هاش گذشت و باد سر زده آمد برای چیدنشان و حس مادری اش بود اینکه دقت کرد به طرز پا شدن و رفتن و دویدنشان به روی خویش نیاورد اشک را؟ اما خمید مادر غمدیده با خمیدنشان به زیر سم ستوران و زیر پنجۀ تیغ نگاه کرد دوباره به قد کشیدنشان حسین بود کنارش نخواست گریه کند به دل بریدنشان و به سر بریدنشان در آسمانِ دلِ مادری که زینب بود هنوز مشت پری مانده از پرشان (مهدی رحیمی) ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خارم و دل بسته به یک برگ گل یاس تواَم حـرّم و ردم نکنـی! عـاشق عبــاس تـواَم مظهر لطف احدی    یوسف زهرا مددی  غلامرضا سازگار ع ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
YEKNET.IR - zamine - shabe 4 moharram1399 - mehdi rasouli.mp3
4.84M
🔳 دامن آلوده و بار گناه آورده ام گرچه آهی در بساطم نیست آه آورده ام 🎤 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄