eitaa logo
راه زلفا
72 دنبال‌کننده
21.6هزار عکس
9.5هزار ویدیو
53 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺پیام شجاعانه دختر بچه مجروح شده فلسطینی به صهیونیست‌ها: «اسرائیل هرگز یک کشور نخواهد بود، اسرائیل زیر کفش‌های ماست، آشغال زیر پای ماست، اونها قاتلند و بچه‌ها را بمباران می‌کنند»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اعظم الله اجورنا بمصابنا بالحسین علیه السلام
5.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️تاسوعا روز محاصره امام حسین علیه السلام امام صادق علیه‌السلام فرمودند: ▪️، روزى است كه و يارانش در كربلاء محاصره شدند، اهل شام در اطراف آنان اجتماع نمودند. ابن‌مرجانه و ابن‌سعد از كثرت لشكر خود خوشحال شدند و حسين و ياران او را در آن روز ضعيف شمردند. آنان يقين كردند كه براى حسين ياورى نخواهد آمد و اهل عراق آن حضرت را امداد نخواهند كرد. پدرم فداى آن حسينى كه ناتوانش دیدند و غريب بود. 📖الکافی، ج۴، ص۱۴۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸"رباب درونت را پیدا کن" 💠ما مادرها، شبهای هفتم محرم برخلاف تمام عمرمان از مادری خجالت می کشیم نه به خاطر طفلی که روی دستمان خوابیده یا آن دیگری که سرش روی پایمان است یا طفل دیگری که سرش را با نقاشی و بازی با همسالانش گرم می کنیم. نه. خجالت میکشیم از مادری که از این شب، دیگر نتوانست هرم لبهای فرزندش،را باعصاره وجودش،فرو بنشاند. 💠مادری که همسر بود وعجب همسری که امامش برایش شعر می‌سرود و می‌فرمود:_ من به خانه ای علاقه مندم که رباب و سکینه درآن هستند.. اما تمام وجودش خواهش بود برای اینکه یکبار دیگر فرزند شش ماهه اش را سرحال ببیند. روی دست بگیرد یا شاید بابا گفتنش را به رخ همسرش بکشد. 💠مادری که آرزو داشت علی را در قد وقامت علی اکبر ببیند. چه بسا که یک وقتهایی مثلا رو به حسینش کرده باشد و گفته باشد"حالا بیشتر شبیه من است یا شما. که البته اگرشبیه شما باشد،خوش به حال من" اما هیچ وقت قسمتش نشد پسرش را در قد و قواره مردان ببیند. 💠رباب مادر بود، خیلی مهربان‌تر از من وتو. اما حتی جلو هم نیامد تا خجالت مولایش راببیند‌. ✅ یا مثلا بی آنکه گله یا شکایتی کند، سراغ جسمی آمد که حالا زیر خاک آرام شده بود‌‌. ✅شاید هنرش این بود که تا یکسال بعد به خاطرآنچه در آن غروب سهمگین دید،زیرسایه نرفت. ✅رباب عشقش را خوب به امامش ثابت کرد. 💠حالا این شبها که کمی کمتر از هزار و پانصد سال، از آن روزهای رباب که تاابد الگوی زنان است، میگذرد. من و تو چندان هنرنکرده ایم اگر درسایه آرامش وامنیت، وعده ای،نذری،عهدی اگر بتوانیم عمل کنیم،بدهیم که خب حالا این فرزندانمان الهی که سرباز شوند و درراه امام اوج بگیرند‌. ✅رباب همه هستیش را وقف حسین کرد. نه قبل عاشورا بی قراری کرد و چون وچرا کرد برای امامش، نه فردا در اوج مصایب، ترسید دردانه اش را به امامش دهد،در وسط میدان. ✅نمیدانم آخرش امام با علی خداحافظی می‌کرد یا تقاضای آب برایش داشت.. قصه ی گلو و تیر و خون پاشیده به آسمان که جای تردید ندارد. اما من در میان پلیدی‌های قوم کوفی، یک چیز را قطعی میدانم و ابدا بعیدش نمیدانم چون با شناختم از مهر میان خانواده امام،سازگاراست. آن هم چیز بعیدی نیست. همانی است که نقل است کسی پیش مختار اعتراف کرد. همان که میان خیمه تا قتلگاه، هلالی روی زمین نقش بسته بود از قدم‌هایی که حسین در خجالت و حیرانی ،برداشته بود. اما تخیلم عاجز است از تصور آنچه بر دل حسین و رباب، موقع کنارزدن خاک گذشت. می‌گویند آرزو عیب نیست و من عمیقا آرزو میکنم حسین هرگز پس از علی، با ربابش،چشم در چشم نشده باشد... سخن،کوتاه میکنم،رباب هنرش را تمام کرد.اما الان گریه بر رباب،هنر نیست. گریه بر علی هم. ✅الان امام زمانت رباب می‌خواهد. میدانی زمانه ای است که خنجری در کار نیست،تشنگی هم. آب هست برای طفل من و تو زیاد. کودکان من وتو هرگز به قدر طفل های یمن ،نه تشنگی کشیده اند نه خواهند کشید. چه برسد به علی اصغر‌ نه نیزه ای در کار است،نه خنجری،نه حرمله ای. رباب بودنت را ثابت کن. 💠رباب این زمانه فقط کافیست از خیر مشکلات اقتصادی، 💠از چنگال وسوسه های اندام زیبا و چرا سومی و چهارمی 💠از ترسهای موهوم ناشی از فراموشی یاد رباب، به دامن حسین و رباب پناه برد‌. که فرمود:"ففروا الی الحسین" ✅حالا این تو، ✅این زمزمه های رباب، ✅این گهواره های خالی مانده بی علی اصغر ✅و این هم ندای "هل من ناصر" امام که در گوش جهانیان پیچیده‌ ⭕️ رباب درونت را بیاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*تعبیر بسیار عجیب و عاشقانه مجری‌ تلوزیون‌ ملی‌ عراق در وصف سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی: نمی‌دانم در کدام روز از محرم تو را یاد کنم؛* *🏴 روز مسلم‌بن‌عقیل چون تو فرستادهٔ (رهبرت)، و میهمان ما بودی !؟* *🏴 یا روز حبیب‌بن‌مظاهر، چون تو بهترین دوست قدیمی ما بودی !؟* *🏴 یا روز قاسم‌ابن‌حسن چون اسمت قاسم بود !؟* *🏴 یا روز علی‌اکبر چون قطعه‌قطعه شدی !؟* *🏴 یا روز عباس چون حامل علم و پرچم بودی و دو دستت قطع شد !؟* *▪️چیزی که واضح است اینست که گریه بر تو تمامی ندارد و از غیبت تو حیران و دلتنگیم.* *▪️سردار دل‌ها بعد از شهادتت، هر وقت به عبارت "سلام بر حسین (ع) و اصحاب حسین (ع)" می‌رسیم تو را یاد می کنیم ...* *▪️به یقین رفته که نفسی تازه کند ، برگردد ...* *▪️سلام و درود خدا و فرشتگان بر شهدای عزیزمان که برای عزت و پایداری دین اسلام و کشور عزیزمان تحمل درد و رنج و غربت کردند.* *🌹 با صلوات و فاتحه‌ای یاد این عزیزان را گرامی بداریم.*
ورزیده و قوی باشی سال‌ها مشق رزم دیده باشی... استادت پدری مثل حیدرکرار باشد... چشم همه به سمت زور بازو و جنگاوری‌ات باشد... و خودت... خودت هم دل در دلت نباشد و منتظر لحظه موعود باشی تا سنگ تمام بگذاری... اما درست لحظه واقعه، امام زمانت بگوید: فقط «آب» برای بچه‌ها بیاور... نگاهی عمیق بیاندازی به شمشیرت... اما بی درنگ، بدون توجیه، بدون اما و اگر مَشک را برداری بی‌انتقاد و اعتراض، بندبند وجودت بشود انجام مأموریت سقایی... بی آنکه حتی در خاطرت، یک لیست پر از نارضایتی رژه برود که همین؟؟؟ بقیه بجنگند ... من بروم و آب بیاورم بقیه وسط میدان باشند... من در حاشیه...؟؟؟ بقیه توان شان را نشان بدهند... من کار معمولی را انجام دهم...؟؟؟ مثل اینکه به یک وزیر یا وکیل یا مدیر یا مقام بلند پایه اصلا بگو به یک فرمانده، بگویند شما امروز اینجا بایست آب دست مردم بده...!!! و او حتی اگر انجام بدهد...هزار بار ژست مقام و منصب و مهارتش وسوسه‌ی جانش بشود که: من!!! من بروم کار معمولی انجام بدهم... من خم بشوم...من کفشها را بردارم...؟؟؟ من!!!!!؟؟؟ تو با تمام عباس بودنت، خاص بودنت نرفتی آب بیاوری... رفتی که حرف امام زمانت را به دست، به چشم، حتی به دندان گرفته و بیاوری... همه این اعضا را هم بدهی... اما جز چَشم چیزی نگویی... مأموریت ویژه تو برای ما فقط روضه نیست لحظه به لحظه‌اش درس است، فرهنگ است، الگوست، افق است که در هر حادثه‌ای می‌توانی تطبیق دهی، کاربردش را بسنجی، و منِ پر از ادعای خودشیفته را بشکنی... *چه بسا شاید همانجا که حس میکنی، حق وجود تو ادا نشده،* *نقطه‌ی آغاز رسیدن تو به جایگاهی بشود* *که امام معصوم در موردت بگوید:* *یغبطهُ بها جمیع الشّهدا...* یعنی هرکس در این عالم شهید است به جایگاه بهشتی او غبطه بخورد... هرکس شهید است... عجیب نیست؟؟؟... باب الحوائج شدن نقطه‌ی اتصال به امام حسین شدن عباس شدن... عجیب نیست؟؟؟ نه... نه... از فرزند ام البنین، اطاعت از امرِ ولی بی هیچ چون و چرا، هیچ‌گاه عجیب نیست... تو یک راه میانبر باز کردی که من یاد بگیرم *اگر خودم را زمین زدم* و *حرف امام را بالا بردم* *عباس می‌شوم...* اگر *در سخت‌ترین انتخاب‌های زندگی،در کار و تحصیل و پوشش و معاشرت و رفاقت هایم...* *در نقطه صفر مرزی بین آنچه دلم میخواهد باشم* *و آنچه امامم می‌خواهد* بدانم وظیفه‌ام چیست؟؟؟! فکر نکنم فقط اگر به آنچه دوست دارم برسم پیروز هستم! حتی اگر بهترین و خوب‌ترین کار عالم در نظرم باشد... امر امرِ امام زمان است... چون شاید همان فرمان، همان چشم گفتن رمز موفقیت باشد... *رمز عباس شدن باشد..* تو یادم دادی... انتخاب‌هایم را یک بار دیگر بررسی و به *سمت عباس شدن*، حرکت کنم... 🌷پیشکش نگاه همه شهدایی که عباس امام زمانشان شدند...🌷