پروفسور هانری کوربن فرانسوی:
همه ادیان با مرگ پیامبران خود، مُردند.
👈 یهود با مرگ موسی
👈 مسیحیت با مرگ عیسی
👈 سُنیها با مرگ محمد (ص) مردند.
👈 فقط شیعیان از مرگ امتناع کردند.
⏪ آنها نامزد مرگ نیستند، چون حسین را در ابتدا و مهدی را در انتهای راه دارند.
👈 امام حسین از عمق تاریخ آنها را هُل میدهد و امام مهدی آنها را به آینده دعوت میکند.»
🔚 «چنین جامعهای نمیتواند بمیرد، چون رهبری و آرمانهای آن زنده و در حال تجدید شدن است.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید حسین فهمیده از آن مواردی است که شخصیتهای حقیقی، به نماد و به حقایق اسطورهگون تبدیل میشود. ۱۳۷۷/۰۸/۰۸
محمّد حسین روز تولّدش مصادف با سوم محرم بود، قصد داشتیم که نام این نوزاد را مسعود بگذاریم؛ زیرا نام برادر بزرگ تر او نیز داوود بود، امّا پدرش گفت که این نوزاد نامش را با خودش آورده است، چون در محرم به دنیا آمده، نامش را حسین گذاشتیم. محمّد حسین، بچّه ی خیلی خوبی بود، درس خوان بود و برادر بزرگ ترش همیشه می گفت که با توجّه به هوش و استعداد زیادی که دارد باید تخصّص و شغل بسیار خوبی داشته باشد و ورد زبانش این بود که محمّد حسین باید خلبان شود.
پسر پرشر و شوری بود، دو دفعه با دست بردن در شناسنامه اش خواسته بود که برای حضور در خطّ مقدم به خرّمشهر برود تا با دیگر همرزمان مانع از سقوط این شهر شوند.
او زیاد قرآن می خواند و به مسجد می رفت و همیشه در هیأت های عزاداری شرکت می کرد. او اخلاق خیلی خاصّی داشت، تعصّب خاصی روی خواهران و برادرانش داشت، مخصوصاً روی خواهرانش که حتماً تأکید داشت آن ها با حجاب، در مجامع عمومی حاضر شوند، آن زمان در قم، زندگی می کردیم و با وجود سنّ کم، خستگی ناپذیر بود و در اغلب فعّالیت های مذهبی محلّه مان شرکت می کرد و این فعّالیت ها را پس از عزیمت به کرج نیز با همان جدّیت و پشتکار ادامه داد تا این که واقعه ی شهادت او پیش آمد.
زمانی خود را به حوادث و اتّفاقات کردستان رساند که دوازده ساله بود، ولی به دلیل کمی سن، برادران کمیته او را باز می گردانند و در صدد برمی آیند که در حضور مادرش از او تعهّد بگیرند که دیگر از شهرستان کرج خارج نشود، ولی او رضایت نمی دهد.
محمّد حسین خطاب به برادران کمیته می گوید:خودتان را زحمت ندهید، آماده ی رفتن به هر جایی هستم که امام بگوید.
شهید محمد حسین فهمیده بسیار خوش برخورد و خنده رو بود، خیلی زود با افراد صمیمی می شد و ارتباط خوبی بامردم داشت .
شهید محمد حسین فهمیده خیلی اهل ادب واحترام بود،چنان چه با برادرخود ،علاوه برروابط برادری متعارف ،با احترام برخورد میکرد .
شهید محمد حسین فهمیده خیلی رک و صریح بود اگر نمیخواست کاری را انجام دهد صریحا می گفت : انجام نمی دهم .
از خصوصیت بارز شهید محمد حسین فهمیده این بود که تظاهر و خودنمایی نمی کرد و به طور کلی بی غل و غش بود و آنچه بود خودش بود و در یک جمله یک رنگ و صادق بود . قولی را که می داد عمل می کرد و نسبت به وفای به عهد حساس بود و هرگز تخلف نمی کرد .
شهید محمد حسین فهمیده هنگامی که از چیزی ناراحت می شد در خود فرو می رفت و سرو صدا نمی کرد . وی بسیار رازدار و تودار بود بسیاری از اسرارش نمی گفت و اساسا همه حرف هایش را برای همه نمی زد .
شهید فهمیده به درس خواندن و مطالعه توجه وافری داشت و از بچگی علاقه شدیدی به مدرسه رفتن داشت . هنگامی که درس داشت حاضر نمی شد به کار دیگری بپردازد . غیر از کتب درسی کتب دیگر را نیز مطالعه می کرد و گاهی به بعضی از دوستانش کتاب هدیه می داد .
شهید فهمیده با آن که به سن تکلیف نرسیده بود نماز می خواند و به مسجد رفت . همچنین قرآن تلاوت می کرد و اذان نیز می گفت و همیشه خواهرانش را به نماز خواندن دعوت می کرد . او در غیبت و حضور برای پدر و مادر خود احترام خاصی قایل بود . در خانه اگر از پدرش انتقادی می شد از پدرش دفاع می کرد و هرگز در مقابل پدرش بی احترامی نمی کرد . به مادرش به خصوص بیشتر احترام می گذاشت حتی گاهی خواهرانش را وادار می کرد که کارهای خانه را انجام دهند تا مادرش مجبور نباشد به زحمت بیفتد .
بارزترین تفکّر شهید محمّد حسین فهمیده
بارزترین تفکّر محمّد حسین فهمیده، حفظ حجاب بود به ما که خواهرهای او بودیم با اینکه در دوران کودکی به سر می بردیم می گفت:باید در مقابل نامحرم چادر سر کنید.
حجاب را برای زن چادر می دانست . من کلاس اول دبستان را در شهر قم گذراندم که رژیم طاغوت حاکم بود و اوّلین روزی که به مدرسه می رفتم، روسری سرم گذاشتند و من را راهی مدرسه کردند. مدیر مدرسه روسری من را برداشت و به سطل آشغال انداخت. من بدون روسری به منزل برگشتم و روز بعد باز هم روسری سر من گذاشتند و من را راهی مدرسه کردند. مدیر، این بار با عصبانیّت، روسریم را برداشت. روز سوم که به مدرسه می آمدم ، محمّد حسین، با من به مدرسه آمد و همین که مدیر خواست روسری من را بر دارد، جلو آمد و گفت:به روسری خواهر من دست نزن.
مدیر با دیدن چهره ی جدّی محمّد حسین من را به کلاس فرستاد و بعد از آن با حجاب در مدرسه ظاهر می شدم.
روز هشتم آبان ۱۳۵۹ او به اتّفاق دوست شهیدش محمّد رضا شمس، در یک سنگر قرار داشتند. همان زمان عراقی ها به خرّمشهر حمله کرده و آن ها را محاصره می کنند. محمّد رضا شمس، زخمی می شود و محمّد حسین با سختی و زحمت زیاد، او را به پشت خط، می رساند و به سنگر خود بر می گردد و می بیند که تانک های عراقی به طرف رزمندگان اسلام هجوم آورده و در صدد محاصره و قتل عام آن ها هستند.
محمّد حسین، در حالی که تعدادی نارنجک به کمرخود بسته و در دستش گرفته بود، به طرف تانک ها حرکت می کند. تیری به پای او می خورد و از ناحیه ی پا مجروح می شود، امّا زخم گلوله، نمی تواند از اراده ی محکم و عزم پولادین او جلوگیری نماید. بدون هیچ دغدغه و تردیدی تصمیم خود را عملی می کند و از لا به لای امواج تیر که از هر سو به طرف او می آمد، خود را به تانک پیشرو می رساند و آن را منفجر می کند و خود نیز تکّه تکّه می شود.
افراد دشمن گمان می کنند که حمله ای از سوی نیروهای ایرانی صورت گرفته است، همگی روحیه ی خود را می بازند و با سرعت تانک ها را، رها کرده و فرار می کنند. در نتیجه، حلقه ی محاصره شکسته می شود و نیروهای کمکی هم می رسند و آن قسمت را از وجود متجاوزان پاک سازی می کنند.
🖋 شعر عرفانپور برای «آرتین»
آرتین! خوشآمدی! ما چشمانتظار بودیم
بهتر شدهست دستت؟ ما بیقرار بودیم
یادت میآید آرتین؟ در آن حرم در آن شب
مثل ستارههای دنبالهدار بودیم
آن شب قطاری از نور سوی بهشت میرفت
ما را تو خوب دیدی، در آن قطار بودیم
آرتین! بگو به خواهر، در جشن ازدواجش
پای قرار هستیم، پای قرار بودیم
آرشام، در بهشت است اما هنوز با تو
همبازیاست و همراه، ما ماندگار بودیم
ما را خدا صدا کرد رفتیم سمت دریا
ما رود رود رفتیم ما آبشار بودیم
بر روی تخت وقتی از ما سؤال کردند
دیدیم بغض کردی، ما آن کنار بودیم
آرتین! ببین برایت باران شدهست ایران
ما نیز گریههای بیاختیار بودیم
آرتین! گلم! از امشب تو مرد خانه هستی
محکم بمان عزیزم! ما استوار بودیم
آرتین! برای ایران، سردار دیگری باش
ما عاشقانه یکعمر با این دیار بودیم
بهتر شدهست دستت؟ بهتر شده ست حالت؟
آرتین خوشآمدی، ماچشم انتظار بودیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
اینجا آمریکا یا اروپا نیست
اینجا قلب سرزمین وحی است
خر دجال و شیطان در عربستان و جوار خانه خدا ظهور کرده است به اسم " اخر هفته وحشت "
با ظاهری شبیه شیطان پرستان و زامبی ها و فاسدترین انسانها
آیا حاکمان سعودی شایسته و لایق خادمی حرمین شریفین را دارند
#آزادی_قدس #آزادی_مکه #اسلام_دین_زیبایی #شیطان_پرستان #خر_دجال #نفوذ_فرهنگی #تهاجم_فرهنگی #آل_سعود_خائن
ــــــــــــــــــــــــ
#یا سیدالکریم
خوی حسین و وجه حسن داشت، زین سبب
مشهور خاص و عام به عبدالعظیم شد
#ولادت_حضرت_عبدالعظیم_حسنی_ع
#مبارک_باد
〰❁🍃❁🌺❁🍃❁〰
❗️فرق مؤمن با غیر مؤمن
✍شهید مطهری: فرق مؤمن و غير مؤمن در اين نيست كه اين خطا میكند و آن خطا نمیكند؛ فرق آنها در اين است كه مؤمن خطای خود را تكرار نمیكند، بيش از يکبار خطا نمیكند؛ اما غير مؤمن، چندين بار صدمهی كاری را میخورد و باز آنقدر بصيرت ندارد كه بار ديگر تكرار نكند. از خداوند مسئلت داريم كه به ما توفيق دهد از خطاها و لغزشهای خود پند بگيريم.
📗حکمتها و اندرزها ج۱ ص۶۷
#شهید_مطهری🕊🌷
#الگوی_خودسازی
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
🔹 اگر انسان بخواهد تحلیل درستی نسبت به پدیدهها داشته باشد، باید خودسازی معنوی را جدی بگیرد. وقتی طغیان، هواهای نفس، جاهطلبیها، حسادتها، دنیاطلبیها، هواپرستیها، شهوترانیها جلوی چشم انسان را بگیرند، نمیتواند واقعیت را ببیند. حتی اگر درک هم کند حاضر نیست به این فهم ترتیب اثر بدهد اینها همه عوارض هوای نفس است اینها همه نتیجهی امر و نهی همان فرعون درونی ماست...
#روش_تحلیل_سیاسی
#جهاد_تبیین
▫️مجموعۀ تبیین منظومۀ فکری رهبری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دانشگاه تهران، وقتی از مارپیچ سکوت خارج میشود
ویدئو مربوط به امروز دانشگاه تهران، جمعیت قابل توجه، و استاد و دانشجو کنار هم شعار «الله اکبر» سر میدهند؛ در واکنش به عدهای که جز فحش چیزی یاد نگرفتهاند.
مردم عزیز ایران !
از مارپیچ سکوت خارج شوید و آرمان های خود را فریاد بزنید
#جهادتبیین
🔴 هدیه شگفتانگیز شهید دکتر سید فریدالدین معصومی‼️
🔸حاج قاسم سلیمانی: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است...»
#امام_زمان