آجرک الله یا صاحب الزمان(عج)....
میان چاه ظلمت دلم عذاب میشوم
مریضم و دخیل نور آفتاب میشوم
خودم دلیل این همه جدایی و مصیبتم
خودم برای دیدن شما حجاب میشوم
همیشه از گناه بیشمار خویش غافلم
ولی فریب خوردهی کمی ثواب میشوم
توکلم بدون یاد تو ضعیف میشود
تو را ز یاد میبرم پر اضطراب میشوم
برای تحبسالدعا شده کمی دعا کنید
اگر مرا دعا کنید، مستجاب میشوم
به گنبد علی قسم اگر به من نجف دهی
تُرابِ پای زائران بوتراب میشوم
کنار دیگران به خود چقدر فخر میکنم
برای روضه آمدن که انتخاب میشوم
چهل شبانه روز خرج حاجتم نمی کنم
دو بیت روضه خوانِ اصغر و رباب میشوم
بس است سینهی مرا چقدر چنگ می زنی؟!
بس است اصغرم که از خجالت آب میشوم
عزیز تشنه ام کمی به مادرت نگاه کن
ببین چگونه از غریبیات کباب میشوم
شاعر: محمد جواد شیرازی
🌷🏴🏴🏴🏴🏴🌷
توسل اسرا به حضرت علی اصغر علیه السلام برای روشن کردن چراغ عزاداری
مرتضی سرهنگی در بخشی از کتاب «محرم در اسارت» مینویسد:یکی ـ دو هفته مانده به ماه محرم، فرماندهان اردوگاه، ارشدها را میخواستند و با توپ و تشر، آنها را تهدید میکردند که به افرادتان بگویید عزاداری نباید بکنند؛ چون در قانون اساسی عراق چنین چیزی نیست و از این حرفها.
تهدید و هارت و پورت عراقیها، چه بود و چه نبود، عشق به امام حسین (علیه السلام)، با خون و گوشت و پوست آزادهها عجین شده بود و به همین دلیل، ما نیز از هفتهها قبل از رسیدن محرم، مانند محرم کشورمان، خود را آماده میکردیم، برنامهریزی میکردیم، مداحها تعیین شدند، شعرا، نوحههای مذهبی میسراییدند و با دقت و مراقبت، مراسم نوحهخوانی وسینهزنی انجام میشد.
گاه، از روی ذوق و گاهی هم برای فرار از دام مراقبتهای ویژهای که سربازان میگذاشتند، بچهها به دستههای چهار - پنج نفره تقسیم میشدند و هر دستهای برای خودش مداحی داشت و نوحهای و سینهای، این، روش خوبی بود و حتی یک بار نیز که سربازها پی به آن بردند، به فرمانده اطلاع دادند که او چون جو را آرام تشخیص داد، زیاد مته به خشخاش نگذاشت.
تزیین آسایشگاهها مناسب با ماه محرم، از دیگر مراسم رایج در اسارتگاهها بود که به دست عاشقان حسینی انجام میشد. برای تزیین، پتوهای سیاه رنگ انتخاب و با صابون روی آنها جملههایی مانند «السلام علیک یا اباعبدالله» و... نوشته میشد.
بهترین خاطرهای که از محرم در اسارت دارم، به آن سالی برمیگردد که عراقیها طبق عادت هر سالهشان، روز هفتم و هشتم محرم به همه آمپولهایی تزریق میکردند تا ایرانیها نتوانند در روزهای تاسوعا و عاشورا عزاداری کنند. این کار شیطانیشان هر سال خوب نتیجه میداد و غیر از چند نفر که به «لطایف الحیل» از زیر تزریق آمپول، جان سالم به در میبردند، بقیه چنان تب میکردند که تا چند روز در جا میافتادند.
آن سال، دیگر تجربه کافی به دست آورده بودند و اسامی افراد از روی لیست میخواندند و حتی یک نفر نیز نتوانست از نیش سوزن آمپول در امان بماند. حتی بین بچهها شایع شده بود که درصد آمپول امسال، چند سیسی بیشتر از سالهای پیش است.
وقتی عراقیها به آسایشگاه ما آمدند، همه بچهها به حضرت «علیاصغر(علیه السلام) » متوسل شده، نجات خود را از آن دردانه کوچک امام حسین (علیه السلام) خواستند. قلب پاک بچهها و نام پربرکت آن طفل خاندان پیامبر چنان اثر معجزه آسایی داشت که هیچ یک از بچهها- به جز یکی دو نفر که بیماری کم خونی داشتند - تب نکردند. عراقیها که میدانستند آمپولها کار خودشان را خواهند کرد، دیگر به سراغ آسایشگاه ما نیامدند و ما با خیال راحت، آن شب، چراغ عزاداری حضرت حسین (علیه السلام) را روشن کردیم.
صبح که شد، دکترهای عراقی از جریان خبردار شدند. آنها به آسایشگاههای دیگر رفتند و دیدند که تمام افراد آنها تب کرده و درجا افتادهاند؛ اما افراد آسایشگاه ما سرحال و قبراق هستند. بین خودشان بگو مگویی شده بود که نگو! از طرفی تعجب کرده بودند و از طرف دیگر نمیتوانستند قبول کنند که توسل به ائمه و خاندان عصمت، کارهای نشدنی را شدنی میکند.
#حضرت_علی_اصغر
#باب_الحوائج
🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩
🚨 نگران آقای خامنهای نباش!
⭕️ عزیزی نقل میکرد در بهشت زهرا تهران بودم، پیرمرد باصفایی دیدم که با ادب خاصی بالای این مزار ایستاده و دعا میخونه، نگاهم بهش بود و مدّتها که دور زدم دیدم دست به سینه هنوز بالای مزار هست، بعد پایان دعا و ذکر متوجه من شد. صدام کرد و گفت: پسرم ازت میخوام هروقت اومدی برای این شهید فاتحه بخونی.
گفتم چشم، میشه خواهش کنم دلیلش رو بگید.
گفت من سالها بود بعد از فتنه۸۸ برای حضرت آقا و سلامتی جسمی و تعرض احتمالی به جانشان خیلی نگران بودم و اضطراب درونی داشتم، روزی شهیدی با همین شمایل به خوابم اومد و شماره ردیف و قطعه هم بهم گفت. ازم پرسید چرا نگران آقای خامنهای هستی؟! نگران نباش من خودم محافظش هستم. بار اوّل توجهی به خواب نکردم تا اینکه دوباره همان خواب تکرار شد، همان هفته پنجشنبه با حفظ کردن شماره ردیف و قطعه اومدم بهشت زهرا و دقیقاً همان چهره رو روی قبر دیدم، دیدم تو توضیحات شهید نوشته «محافظ رئیس جمهور محترم حجت الاسلام سید علی خامنهای».
⭕️ از اون موقع به بعد دیگه خوفی از تعرض به جان آقا ندارم و در عوض مدام به این شهید سر میزنم و دعاگوش هستم، به هرکسی هم که بتونم میگم.
💐 شک نکنیم که عنایت الهی و نگاه شهدا کشور ما را از خطرات محافظت میکند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدهی که دولت روحانی برا پزشکیان جا گذاشت
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قول میدم اگه ورق برگرده و علی نمیره...
جوری لالایی بخونم حرمله م گریهاش بگیره
#شمر_زمانهات_را_بشناس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥لحظاتی از مراسم عزاداری شب گذشته در حسینیه امام خمینی(ره) با حضور رهبرانقلاب
بزرگیمیگفت:
دخترهاوخانمهاییکه..
تــویایامعزاداریماهمحــرم
آرایشمیکنندمیانروضـه💔
میان کــنارخیابون
تماشای دستـهعزاداری
منو،یادِ زنهایشــامیمیاندازن
کـهوقتیبهشونخبر،کارواناسرای
کربلاوسرهای بریده،بهشامرسید
ارایشکردند
خلخالبهپاهاشونبستن
وهلهلهکنانبهتماشارفتن
به خودمون بیاییم،مُحَرمه...
#امام_حسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #تماشایی
🌷 اسلام زنده به عاشورا و امام حسین علیهالسلام است
پناهیان برایمنفقطروضهعلیاکبربخوانید - yasfatemii.mp3
2.88M
برایمنفقطروضهعلیاکبربخوانید!
#استادپناهیان
روضهخوانها؛
به روضهی شما که میرسند؛
ماجرا را به تسبیحی تشبیه میکنند؛
که نخش پاره شده...
که روی زمین پخش و پلا شده...
که دیگر نمیشود؛
دانههایش را جمع کرد..!
ع ل ی ا ک ب ر
علىاكبر (ع) همين كه مىفهمد روى مرز
و بر حق است، وحشتى ندارد... كسى كه
حساب خويش را كرده،تا خط آخر را هم
خوانده،راه را هم شناخته وحتميّت مرگ
را هم احساسكرده مرگرا انتخابمیكند.
- علیصفاییحائری؛ حرکت،۱۷۵ -
کریمی بالابلندبابا - yasfatemii .mp3
13.08M
از من مگه دل بریدی؟
حال پدرُ ندیدی؟...(:'
#حاجمحمودکریمی
دستگاه سیدالشهدا دوگانههایی دارد که باید تکلیف خودمان را با آن روشن کنیم.
به صحنه عاشورا نگاه کنیم؛
میتوانی برادر سیدالشهدا باشی و در کربلا نباشی ولی وهب نصرانی باشی و در کربلا باشی!
میتوانی فرمانده باشی، استاد اخلاق و تفسیر و ... باشی و در کربلا نباشی، اما غلام سیاه امام حسین باشی و در کربلا باشی!
جون، غلام امام حسین نام پدر و مادرش را نمیدانست، اما در کربلا بود و جزو اصحاب امام حسین در کربلا شهید شد.
جون را ابوذر به امام حسین هدیه کرد و امام هم او را آزاد کرد، اما وقتی دید سیدالشهدا به کربلا میرود، گفت امامم را رها نمیکنم و با شما میآیم. امام فرمود به یک شرط میآیی ...
جون شمشیر را خیلی خوب تیز میکرد و آمد تا خدمات سلاح به سپاه سیدالشهدا بدهد. روز عاشورا هم حضرت به او اذن میدان نمیداد، چون با او شرط کرده بود.
جون چند بار رفت و آمد ولی سیدالشهدا اذن نمیداد تا دفعه آخر فکر کرد چیزی بگوید تا دل امام حسین را به دست بیاورد. به حضرت گفت حق داری نگذاری به میدان بروم، چون سیاهم و بدبو هستم، اجازه نمیدهی بروم؟! امام اشک چشمانش را گرفت و گفت برو ...
یکی از کسانی که امام هنگام شهادت بالای سرش آمد و سر او را روی زانوی خود گذاشت، همین جون بود که امام دعا کرد بدنش خوشبو شود و در تاریخ هم وارد شده هر کس به مکانی که او بود وارد میشد، بوی خوش بلند میشد ...
👈 شب آزمون ما کجا میایستیم؟!
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
🎆✨🌙--------------------🌟
بخوان دعای فرج را که یار برگردد
بخوان دعای فرج را
که شب سحر گردد
بخوان دعای فرج را
اگر که می خواهی
حدیث غیبت یار تو مختصر گردد
بخوان دعای فرج را و از خدا بطلب
وجود نازکش ایمن ز هر خطر گردد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🎆✨🌙✨--------------------🌟
#سلام_مولایمن🤚
▪️بر پا شده حسینیه گریه ها بیا
بر روی چشم های تر از اشک ما بیا...
▪️شال عزای تو به عزایم نشانده است
وقت عزای مان شده صاحب عزا بیا...
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
✨یا قدیم الاحسان بحقّ الحسین عجّل لولیک الفرج…🤲
༻🖤༺🌷༻🖤༺