eitaa logo
راه زلفا
70 دنبال‌کننده
23.2هزار عکس
11هزار ویدیو
69 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✋❤️ گرچه از لطف پدروارِ علی سرشارم هرچه دارم ز غلامی محمد دارم ┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
✋❤️ گرچه از لطف پدر وارِ علـــی سرشارم💖 هرچه دارم ز غلامی محمد (ص) دارم💚 ┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
ما تشنه ایم و رآهیِ دریا شُدَن خوش اَسٺ؛ سَلمانمان ڪُنید ڪه منا شُدَن خوش اَسٺ.. یا حَضرٺِ رَسول فَدآی ملاحَتٺ؛ با نامِ دلرُبای تو شیدا شُدن خوش اَسٺ.. ✲🕊✲🕊✲🕊✲🕊✲
نذر شهادت پیامبرِ رحمت 🏴 لحظه های آخرش بود و به حیدر خیره شد اشک از چشمش چکید و کنج بستر خیره شد... تا که عزراییل وارد شد برای قبض روح بر علی(ع) و فاطمه(س) با حال مضطر خیره شد خوب میدانست بعدش فتنه بر پا می شود دود و آتش را تصوّر کرد و بر «در» خیره شد دست هایش را گرفت و سخت بر سینه فشرد آیه هایی خواند و بر بازوی کوثر خیره شد روضه از عمق نگاهش داشت جریان میگرفت پلک زد با ناتوانی؛ سمتِ دیگر خیره شد آن طرف سر را به زانو داشت غمگین؛ مجتبی(ع) بر غمش زل زد! به اندوهِ برادر خیره شد طاقتِ بیتابی و اشک حسینش(ع) را نداشت از نفس افتاد تا چشمش به حنجر خیره شد رفت تا جایی که زینب(س) بغض کرد از کربلا- تا سرِ بازارِ شهر شام؛ بر «سر» خیره شد دل ندارم! روضه کاش اینجا به پایان می رسید وای از وقتی که بر «سر» چشم دختر خیره شد! 🔸شاعر: ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
✋❤️ گرچه از لطف پدر وارِ علـــی سرشارم💖 هرچه دارم ز غلامی محمد (ص) دارم💚 ┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
اشرف خلقی و از نور خدا پر شده ای آسمانی که در این خاک تصور شده ای نفس ات آیه پس از آیه پر از ترتیل است صورت مکی تو سوره ی عام الفیل است ┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
✋❤️ گرچه از لطف پدروارِ علی سرشارم هرچه دارم ز غلامی محمد دارم ✲🕊✲🕊✲🕊✲🕊✲
ما تشنه ایم و رآهیِ دریا شُدَن خوش اَسٺ؛ سَلمانمان ڪُنید ڪه منا شُدَن خوش اَسٺ.. یا حَضرٺِ رَسول فَدآی ملاحَتٺ؛ با نامِ دلرُبای تو شیدا شُدن خوش اَسٺ.. ✲🕊✲🕊✲🕊✲🕊✲
✋❤️ گرچه از لطف پدروارِ علی سرشارم هرچه دارم ز غلامی محمد دارم ✲🕊✲🕊✲🕊✲🕊✲
خوشبخت کسیست‌که عشقِ‌احمد دارد در قلب درخش نور محمـــد دارد هرکس بفرستد به محمد صلوات در آخـرتـش ثواب بـی حــد دارد ...الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَ عَجِل فَرَجَهُم... ✲🕊✲🕊✲🕊✲🕊✲
نذر شهادت پیامبرِ رحمت 🏴 لحظه های آخرش بود و به حیدر خیره شد اشک از چشمش چکید و کنج بستر خیره شد... تا که عزراییل وارد شد برای قبض روح بر علی(ع) و فاطمه(س) با حال مضطر خیره شد خوب میدانست بعدش فتنه بر پا می شود دود و آتش را تصوّر کرد و بر «در» خیره شد دست هایش را گرفت و سخت بر سینه فشرد آیه هایی خواند و بر بازوی کوثر خیره شد روضه از عمق نگاهش داشت جریان میگرفت پلک زد با ناتوانی؛ سمتِ دیگر خیره شد آن طرف سر را به زانو داشت غمگین؛ مجتبی(ع) بر غمش زل زد! به اندوهِ برادر خیره شد طاقتِ بیتابی و اشک حسینش(ع) را نداشت از نفس افتاد تا چشمش به حنجر خیره شد رفت تا جایی که زینب(س) بغض کرد از کربلا- تا سرِ بازارِ شهر شام؛ بر «سر» خیره شد دل ندارم! روضه کاش اینجا به پایان می رسید وای از وقتی که بر «سر» چشم دختر خیره شد! 🔸شاعر: ●➼‌┅═❧═┅┅───┄