eitaa logo
راه زلفا
72 دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
8.2هزار ویدیو
49 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
• كنار جوى آب، پا به پای شمشادهاي قدیمی و ناب باغچه ای داشتم پر از گل های بهاری و رنگ رنگ از بنفشه و زنبق و داوودی گرفته تا میخک و اطلسی و ارغوان در زمستان، فصل تکثیر گل های حیاطی قلمه‌ی بعضی گل‌ها را به خاک می سپردم و منتظر سبز شدن‌شان تا بهار می ماندم. برخی که دل نمی دادند به خاک و آب، خشک می ماندند و خشک ها هیمه ای می شدند در دل آتش. هم‌نشینی گلها‌ با زیر صدای آب و سکوت باغ روحم را می تکاند و كم كم شاخه‌ی ريشه مى دواند. به گذشته برگشتم. بهارهای زیادی به عمرم دیدم. بی آن‌که سبز شده باشم. بی هیچ شکوفه و جوانه ای. بی هیچ حاصلی. در باغچه‌ی دلم، به جاى علم، جهل کاشتم و به جاى نور، ظلمت. و حالا با حسرت «آه» می چینم و خار غفلت و حیرت درو مى كنم. من که باغبان بودم خوب می دانم که ثمره‌ی بی ثمری‌ست. سُبحانکَ فَقِنا عَذابَ النّار... شاید فرشته ها از صبر باغبانم خنده شان بگیرد که چهل بهار مدارا کرد با این جان بى حاصل! به قول رهى: نه جان بی نصیبم را پیامی از دلارامی نه شام بی فروغم را نشانی از سحرگاهی گهی افتان و خیزان چون غباری دربیابانی گهی خاموش و حیران چون نگاهی برنظرگاهی هر با خودم می گویم: شکوفایی بهارهای کم و فرصت های محدود مرهون است و . درست مثل که می شود «ام ابیها» و محور اصحاب کساء می شود «کوثر» که طنین «اعلموا أنی فاطمة» اش از پس مرزهای زمین و زمان به جان خسته ام می رسد. چه رازی‌ست نهفته در خورشید وجودش که هنوز می تابد و شاخه های خشک را می رویاند؟! هجده بهار و این‌همه رویش؟! هجده بهار و این‌همه جوشش؟! و عشق داند که در این دایره سرگردانم!