eitaa logo
راه زلفا
70 دنبال‌کننده
23.2هزار عکس
11هزار ویدیو
69 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
❌ تحقیر خانه‌داری گناه است 🔹 یکی از مهمترین وظائف زن، خانه‌داری است. همه می‌دانند؛ بنده عقیده ندارم به اين که زنها نباید در مشاغل اجتماعی و سیاسی کار کنند؛ نه، اشکالی ندارد؛ ‼️ اما اگر چنانچه اين به معنای اين باشد که ما به خانه‌داری به چشم حقارت نگاه کنیم، اين می‌شود گناه. خانه‌داری یک شغل است؛ شغل بزرگ، شغل مهم، شغل حسّاس، شغل آینده‌ساز. 🔹 فرزندآوری یک مجاهدت بزرگ است. ما با خطاهائی که داشتیم، با عدم دقت‌هائی که از ماها سر زده، یک برهه‌ای در کشور ما متأسفانه اين مسئله مورد غفلت قرار گرفت و ما امروز خطراتش را داریم می‌بینیم. 📚 رهبر انقلاب -۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۲
💥 سخنرانی نیست، دستوره... گاهی که خدمت آقا می‌رفتیم، عید بود یا مناسبت‌های دیگر. می‌دیدم آقا که صحبت می‌کنند، صیاد تند تند یادداشت برمی‌دارد. ‏آخرین بار عید غدیر بود ... آقا که شروع به حرف زدن کردند، صیاد ... دفترچه‌اش را برداشت و شروع کرد به نوشتن. ‏وقتی مراسم تمام شد و داشتیم برمی‌گشتیم، ازش پرسیدم: «حاج علی، برای چی موقع سخنرانی آقا یادداشت برمی‌داری؟ ‏حرف‌های ایشون رو از تلویزیون پخش می‌کنند». گفت: «حاج ناصر، شما حقوق خونده‌ای، نه؟» گفتم: «بله، ولی چه ربطی ‏به سوال من داره؟» گفت: «ببینم، اجرای امر فرمانده برای ما لازمه؟» گفتم: «بله، لازمه». گفت: «تأخیر در اجرای امر ‏فرمانده برای ما قبح داره و زشته، مگه نه؟» با بی‌صبری گفتم: «بله، زشته، ولی جواب من رو ندادید».‏ گفت: «خیلی خب. من که باید از صحبت‌ها یادداشت بردارم، دیگه منتظر اخبار ساعت دو نمی‌شم، همون‌جا یادداشت می‌کنم. ‏بعد در فاصله‌ای که میشینم توی ماشین، این صحبت‌ها رو به دستورالعمل تبدیل می‌کنم. وقتی به ستاد کل رسیدم، میدم ‏برای تایپ و بعد هم اجرا. تو شاید این حرف‌های آقا رو سخنرانی تلقی کنی، ولی برای من این حرف‌ها سخنرانی نیست، ‏دستوره. از همون لحظه‌ای که می‌شنوم تکلیف به گردنم میاد که امری رو از فرماندهم گرفتیم و باید اجرایش کنم. تا ستاد کل ‏برسم وقت رو تلف نمی‌کنم»‏ 📚‏ خدا می‌خواست زنده بمانی – ص ۱۹۷
زبان حال دین.... دین پیش از اینکه توشه‌ای برای آخرت ما باشد، والاترین وسیله برای زندگی است. اگر نماز و روزۀ من زندگی امروزم را درست و اصلاح نکند و در رفتارم تاثیرگذار نباشد معلوم نیست برای آخرتم هم خاصیتی داشته باشد. اگر من در مجلس احیا دعا کردم، نماز خواندم و به درگاه خدا گریه کردم، ولی در رانندگی مراعات مردم را نکنم، حتما یک جای کار می‌لنگد. من از رانندگی مثال می‌زنم تا کسی فکر نکند می‌خواهیم راجع به حق‌الناس از چیزهایی عجیب‌وغریب و آسمانی حرف بزنیم. باید مسائل عجیب‌وغریب را رها کنیم و در زمین درست و صحیح زندگی کنیم. این زبان حال دین است. دین آمده که ما را برای زندگی روزمره اصلاح کند. اگر می‌خواهید در آسمان اتفاقی بیفتد باید از زمین شروع کنید! در ارتباط با همسایه، پدر و مادر، رانندگی، خریدوفروش باید مسائلی را رعایت کنیم. اگر نماز، نماز باشد در رانندگیِ من خودش را نشان می‌دهد. در حرف زدن من تأثیر می‌گذارد و من دیگر نمی‌توانم حرف زشت به زبان بیاورم. نمی‌توانم با دیگران با بی‌احترامی صحبت کنم، نمی‌توانم راحت غیبت کنم و تهمت بزنم. نماز و روزۀ من باید در همسرداری و برخورد با والدین، با همکاران و در رفتار من با جامعه خودش را نشان دهد. آدم دین‌دار با آدم بی‌دین باید تفاوت داشته باشد. ظواهر دینی که خیلی هم اهمیت دارند و گاهی بحث حلال و حرام خدا برای آن‌ها مطرح می‌شود، مقدمه‌اند برای اینکه من در دایرۀ عمل درست رفتار کنم.
نعمات الهی را به یاد بیاور... آی انسان! جایی از زندگی‌ات که لنگ می‌شود، دیگر همه‌چیز یادت می‌رود، به خدا بدبین می‌شوی! به دستگاه عالم بدبین می‌شوی! بعضی دور هم می‌نشینند، به‌جای این‌که: ﴿... فَاذْكُرُواْ آلاء اللّهِ ...﴾ نعمت‌های خدا را یادآوری کنند، می‌گویند: این روزها وضع خیلی خراب شده است! بازار کساد است! یک کلمه ذکر نعمت خدا و شکر خدا در کار نیست! این فاصله گرفتن است. بدبینی به دستگاه خلقت است 📚 آدابی از قرآن
بنده هاي خودم هستند، به كسي هم ربطي ندارد... وقتي مادربزرگ زنگ مي زد و با خبر آمدنش ما را ذوق زده مي كرد حتما سؤال مي كرد: چه مي خواهيد؟ بس كه دوستمان داشت، بس كه براي لبخندها و بالا پريدن ها و خوشحالي مان دلتنگ بود. مادر ابرو بالا مي انداخت و اشاره مي كرد كه بگوييد: خودتان را مي خواهيم! اما دل توي دلمان نبود كه مادر بزرگ وقتي قربان صدقه مان مي رود دوباره بپرسد: چي مي خواهيد؟ و ما همه فكر و ذكرمان سوغاتي هاي رنگارنگ بود. وقتي هم كه يكي دو روز بعد بابا مي رفت ترمينال يا فرودگاه دنبالشان باز فقط چشممان دنبال سوغاتي ها بود و حتى وقتي مادربزرگ ما را بغل كرده بود و به سينه مي چسباند باز هم از گوشه چشممان به چمدان و ساكش نگاه مي كرديم كه بابا كجا مي گذاردشان و باز هم وقتي دور هم مي نشستيم و مادر چاي مي آورد بي تاب بوديم كه مادر بزرگ احوالپرسي هايش را بكند و چايش را بنوشد و حرفهايش با بزرگترها تمام شود و زودتر برود سراغ سوغاتي ها... مادربزرگ هم كه خوب اين موضوع را مي فهميد نشسته و ننشسته استكان چاي را نصفه رها مي كرد و مي رفت مي نشست كنار چمدانش و هر چي مامان حرص مي خورد با محبت نگاهمان مي كرد و مي گفت من خسته نيستم، چاي من ديدن اين بچه هاست! و وقتي از سروكولش بالا مي رفتيم و مامان ناراحت مي شد و دعوايمان مي كرد مادربزرگ اخم مي كرد و مي گفت: چه كارشان داري ؟ "نوه هاي خودم هستند"! آه كه چه قدر توي اين يك جمله آرامش بود و چه قدر اين عتاب و خطاب مادربزرگ براي ما امنيت داشت كه مي گفت: "به كسي ربطي ندارد ! نوه هاي خودم هستند"! آن وقت با مهرباني و لبخند سوغاتي ها را تقسيم مي كرد و آن چند روز كه مادربزرگ پيش ما بود سخت گيري هاي مادر و پدر هم قدري كم مي شد، چون يك بزرگتر قوي و مهربان بود كه مي گفت: نوه هاي خودم هستند! و ما مي دانستيم هر وقت بخواهيم خودمان را لوس كنيم مي توانيم به آغوشش پناه ببريم. مي گفت: اين چند روز كه من اينجا هستم با اين بچه ها كاري نداشته باشيد! مادربزرگ را دوست داشتيم به خاطر مهرباني هايش، به خاطر قصه هايش، به خاطر تحمل و مدارايش، به خاطر سوغاتي هايش و او خوب مي فهميد كه گرچه خودش را دوست داريم ولي قد وقواره ما عمق مفهوم خودتان را مي خواهيم نيست! اين حرف گرچه از عمق جان مامان و بابا در مي آمد اما براي ما تعارف بود، چون بچه بوديم! ...حالا حكايت ماست و پدري كه مي گويد "ما عبدتك خوفا من نارك/ خدايا به خاطر ترس از آتش عبادت نمي كنم" و ما بچه هايي كه گرچه به تعارف مي گوييم:"و لا طمعا في جنتك/ به طمع بهشت عبادت نمي كنيم" اما چشممان دنبال چمدان سوغاتي هايي است كه قرار بوده با رسيدن ماه رجب و شعبان گشوده شود و خدايي كه آغوش مهر و محبتش را باز كرده و براي همه ابرو بالا مي اندازد و اخم مي كند كه فضولي موقوف! چه كار داريد ؟ "الشهر شهري والعبد عبدي و الرحمة رحمتي/ ماه ماه من است و بنده هم بنده من و رحمت هم رحمت من است"! هر كه را بخواهم - هر چه گنهكار و بدكار- مي بخشم ! ما قد وقواره مان قد و قواره پدر امت امير المؤمنين نيست كه بگوييم: خدا را براي خودش مي خواهيم ! ما كودكان معرفت و ايمان، يكسال چشم به راه بوده ايم تا ماه رجب و شعبان برسد و خودمان را براي خدا لوس كنيم و خستگي ها و دلتنگي هايمان را در آغوش محبت و لطفش بيندازيم. يكسال منتظر ماه رجب و شعبان بوده ايم تا خرابكاري ها و بدرفتاري هايمان را درست كند و ببخشايد. يكسال منتظر ماه رجب و شعبان بوده ايم تا خدا با چمدان سوغاتي هايش برسد و مغفرت و رحمت و رضوان و غفرانش را بر سر و رويمان بريزد و بگويد: " بنده هاي خودم هستند، به كسي هم ربطي ندارد"! ✍ محمدرضا زائری
مهمترین دستاورد انقلاب... با گذشت‌ سالها از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی ایران، یکی‌ از مهم‌ترین دستاوردهای انقلاب، سلامتِ‌ اخلاقی خانواده‌هاست. اگرچه امروز آسیـب‌هـایـی در خــــانـواده‌هـا وجـود دارد امّا واقعیت این است در دوره‌ای زندگی‌ می‌کنیم که اعتکاف‌هـــای چندین هزار نفره نوجوانان و جوانان شکل می‌گیرد. حـال‌ آنکه اگر کشور این مدت سـال را هم در رژیم پهلوی سپری مـی‌کـرد، امـروزه نـهـــادی بـه نـام خـانـواده در شکل کنونی وجود نداشت.
اساسِ حرکت، امید به خداست در مناجات شعبانيه داريم: «اِلهي! لَوْ اَرَدْتَ هَواني، لَمْ تَهْدِني، وَلَوْ اَرَدْتَ فَضيحَتي، لَمْ تُعافِني» خدايا اگر خواری مرا می‌خواستی، هدايتم نمی‌كردی، و اگر رسوايی مرا می‌خواستی، مرا نمی‌بخشيدی. از اين طريق، خطر بی‌معنا بودن در زندگی برطرف می‌شود و امكان رسيدن به ساحل معانی و روحانيت مورد نظر انسان، ظهور می‌كند و انگيزه‌ای برای عملِ برتر پيش می‌آيد. در رابطه با آشتی با خدا اساس حرکت بر مبنای اميدی است که هر کس در رابطه با خدا در خود ايجاد می‌کند و متوجه است خداوند هر کس را که عزم رجوع به او کرده در هر شرايطی می‌پذيرد و در اين رابطه می‌فرمايد: «لاَ يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ» هيچ کس جز کافران از رحمت و لطف خدا مأيوس نيستند. 📚 «انسان؛ از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی»
ازدواج و فرزندآوری؛ برای حضرت عشق حضرت امام علی (ع) پس از شهادت صدیقه طاهره (س) به دنبال وصلت با خانواده ای دلیر رفتند، تا صاحب فرزندانی شوند که با آنها به نهضت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) کمک کنند. حاصل ازدواج هم شد، سقای باوفای کربلا، حضرت ابوالفضل؛ قمر منیر بنی هاشم. چه بسا اگر ما نیز با نیت «یاری نهضت حضرت اباعبدالله» اقدام به ازدواج و فرزندآوری کنیم، لطف و کرامت الهی مشمول حالمان شود و خدای متعال از نسل ما، یاورانی قرار دهد برای «منتقم خون حضرت عشق، (عج)»... ✨ارث فرزندان من، عشق حسین بن علی است ✨از خدا در روضه ها، نسل حسینی خواستم 👈 پی نوشت: پس از آنكه امیر المؤمنین على بن ابى طالب (ع) به سوگ پاره تن و ریحانه رسول خدا -شهیده راه ولایت و امامت- نشست، برادرش عقیل بن ابى طالب را كه آشنا به انساب عرب بود، فرا خواند و از او خواست برایش همسرى از تبار دلاوران برگزیند تا پسر دلیرى براى مولا به ارمغان آورد كه سالار شهیدان حسین بن على (ع) را در كربلا یارى كند. 📚تنقیح المقال: ج ۲، ص ۱۲۸
فرصت فرار... ⏳ فرزند امام خمینی(ره) می‌گوید: پدرم، بیشتر با اعمالشان ما را به دستورات اسلامی تکلیف می‌کردند. مثلاً به احترام مادر خیلی حساس ‏بودند ... یادم می‌آید که یک روز در ایام کودکی به حرف مادرم گوش نکردم و کاری را که ایشان مخالف انجام آن بود، انجام ‏دادم.‏ ⏳ پدرم خیلی ناراحت شدند و به قصد تنبیه من از جا برخاستند. ولی به بهانه‌های مختلف به من فرصت دادند که فرار کنم. ‏همیشه همین‌طور بود. خودشان را به کاری مشغول می‌کردند، مثل بالا زدن آستین‌ها، دنبال وسیله‌ی تنبیه گشتن و ... تا ‏بچه‌ها فرصت کنند و بگریزند و نسبت به عمل خود متنبه گردند!‏ "
نوع برخورد... [حضرت علی علیه‌السلام] می‌فرمايند فرزندم، کاری نداشته باش که مردم در مقابل خوبی كردن شما چه می‌كنند. زیرا این کار معامله نیست که بگویی اگر جواب خوبی‌ات را دادند، خوبی را ادامه می‌دهی. این هنر نیست كه در ازای خوبی مردم تو خوبی كنی؛ بايد برسی به جايی كه خوبی کردن را فوق معامله ببينی. در شرح حال «علامه طباطبايی» (رحمت الله عليه) داريم كه يك روز در پياده‌رو راه می‌رفتند. يك دوچرخه‌سوار كه در پياده‌رو چرخ‌سواری می‌كرده، با علامه تصادف کرد و ايشان را بر زمين زد. علامه بلند شدند و به دوچرخه‌سوار که خودش هم زمین خورده بود گفتند: من طوری نشدم، شما طوری شدی؟ این نوع برخوردها، آن برخوردهایی است که علامه را علامه كرده است. ممكن است تحت تأثير اين کار علامه، یک بار ما هم چنين كاری بكنيم، اما تا وقتی سازمان توجّه ما اين‌چنين باشد كه خوبی بخواهیم و خوبی ببینیم، نتیجه نمی‌گیریم. 📚 فرزندم اینچنین باید بود، ج۱
مردان مسلح قبایل هَمْدان یمن در تجمعی عظیم اعلام کردند: به ترامپ احمق و دشمن صهیونیستی میگوییم هر چقدر حمله کنید ما نخواهیم ترسید و در موضع خود ثابت قدم هستیم. مردان همین قبیله بودند که در جنگ صفین تا پایان در کنار امیرالمؤمنین علیه‌السلام ایستادند و فقط در یک روز، ۱۸۰ نفر از آنان به شهادت رسیدند! ۱۰ نفر از ۷۲ شهید کربلا نیز از قبیله هَمْدان بوده‌اند! یکی از عللی که مادران قبیله همدان هنوز می‌توانند چنین شیرمردانی تحویل جامعه بدهند، این است که در مقابل فرهنگ منحط غربی کاملاً ایستاده و ضمن توجه به ، اجازه نمی‌دهند فرزندانشان با الگوهای منحرف جدید تربیت شوند!