🕊 گویی که در خلقت عباس،
خدا از افق «فتبارک الله» خویش
هم فراتر رفته است
و عباس را چون نشان افتخاری بر سینه
«احسن الخالقین» خویش آویخته است.
📕 سقای آب و ادب
#سیدمهدی_شجاعی
.
می خواستم تو را خورشید بنامم.
از روشنایی منتشرت.
دیدم که خورشید،
سکه صدقه ای است که
تو هر صبح از جیب شرقی ات درمی آوری،
دور سر عالم می چرخانی و
در صندوق مغرب می اندازی.
و بدین سان استواری جهان را تضمین می کنی.
می خواستم نام تو را ابر بگذارم
از شدت کرامتت.
دیدم که نسیم،
فقط بازدم توست که
در فضای قدسی فرشتگان تنفس می کنی.
به اینجا رسیدم که:
زیباترین و زیبنده ترین نام،
همان است که خدا برای تو برگزیده است،
ای کریم ترین بخشنده ی روی زمین.
#ای_جواد!
📕 برگرفته از کتاب آسمانی ترین مهربانی #سیدمهدی_شجاعی
•
پشتِ سـر،فریبگاهِ فتنهخیز کوفـه است،
و پیشِ رو شهر شُـومِ شام.
پشت سر، خستگی و فرسودگـی است،
و پیشِ رو التهـاب و اضطرار ..
کاش کوفه، نقطه ختمِ مصیبت بود
کاش شهری به نام شـام در عالم نبود.
کاش در بینِ کوفه و شام، منزلـی به نام نصیبین نبود
و سجاد'ع' در این منـزل با غل و زنجیر از مرکب
فـرونمیافتاد.
کاش راه اینقدر طـولانی نبود
کاش هوا اینقدر گرم نـبود،
کاش در منازلِ بین راه، دشمن،
شما را در ظلِ آفتـاب، رها نمیکرد
تا تو ناگزیر شـوی سجاد'ع' را در زیر سایـه شتر بخوابانی و کنار بستـرش اشک بریزی و
بگویی: ''چه دشوار است بر من،
دیـدنِ این حال و روز تو.''
کاش سهمِ هرکدام از اسیـران در شبانه روز
یک قـرص نان نبود تا تو ناگزیـر نشوی
نانهایت را به کودکـان ببخشی
و از فرط ضعف و گرسنگـی،
نماز شبت را نشسته بـخوانی ..
و باز همهی این مصائب، قابل تحمل بود اگر
شهری به نام شام در عالم نمیبود ..
📕 آفتاب در حجاب
#سیدمهدی_شجاعی
...♡
ببین! عباس من...
نسبت تو و فرزندان فاطمه نسبت برادر با برادر و خواهر نیست همچنان که نسبت من با علی نسبت زن و شوهر نیست.
نمیدانم دست تضرع کدام دخیل بستهای یا دعای نیمهشب کدام دلشکستهای یا نفس اعجازگر کدام رسول کمر به کرامت بستهای، خدا لباس کنیزی این خاندان را بر تنم پوشاند.
این لباس آنقدر بر تن من گشاد بود که من در آن گم میشدم اگر خدا دست مرا نمیگرفت. این وصلت هزاران پا از سر من زیاد بود اگر خدا دست مرا از زمین بلند نمیکرد.
تو مبادا گمان کنی که ما همسان و همشأن این خانوادهی بینظیریم اینها تافتهی جدا بافتهی عالمند. اینها زمینی نیستند، آسمانیاند، خاکی نیستند افلاکیاند. اینها جانشینان و کارگزاران خدا در زمیناند.
خدا به اهل زمین منت گذاشته که این دردانههای خود را چند صباحی راهی زمین کرده است.آسمان و زمین و ماه و خورشید از صدقهی سر اینها آفریده شده است.
پدرت معلم مسیح بوده است در گهوارهی نور ومنادای کلیم بوده است در کوه طور
مبادا پدر را به لفظ پدر صدا کنی!
مبادا حسن و حسین را برادر خطاب کنی!
مبادا زینب و ام کلثوم را خواهر بخوانی!
آقای من ! و بانوی من!
این صمیمانه ترین خطاب تو باشد با سروران و موالیات. مبادا از پشت سرشان قدمی فرا پیش گذاری!
مبادا پیش از آنها دست به غذا ببری!
مبادا پیش از آنها آب بنوشی!
#سیدمهدی_شجاعی
#یا_امالبنین_س
#اُمُّ_الاَدب