eitaa logo
راه زلفا
70 دنبال‌کننده
23.1هزار عکس
10.9هزار ویدیو
69 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت علی اصغر(ع)-شهادت   از روی دست های پدر بال و پر گرفت خنـــدید و خنده را ز لبـــان پدر گرفت احســاس کرد تیر پـــدر را نشانه کرد با حنجرش برای امامــش سپر گرفت آری بــزرگ زاده بـه بـابـاش می رود یک پر، دو پر، نه مثل پدر بیشتر گرفت شش ماهه بود و بند دل مادرش رباب از طـرز دست  و پــا زدن او شـرر گرفت وقتی که غنچه های زیر گلویش شکوفه کرد عطـــری عجیب در همه ی دشت در گرفت خون گلوش رفت به هفت آسمان و بعد... از حــال زار عـرش نشــینان خبر گرفت بـابــا میـان معرکه حیــران شــد و سپـس زیر عبـــای خویــش پســـر را به بر گرفت می گفت مادر دل خــــــون و مضطــرش طفلم قشــــنگ بود و گلم را نظر گرفت ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
▪ ۶ ماه ميشود به تو من خو گرفته ام باشد، عصاے پيرے توهم برو  فكر دل شكسته ے نمےكنے؟ كم بود داغ قاسم و اكبر؟ تو هم برو ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
حضرت علی اصغر(ع)-شهادت   از روی دست های پدر بال و پر گرفت خنـــدید و خنده را ز لبـــان پدر گرفت احســاس کرد تیر پـــدر را نشانه کرد با حنجرش برای امامــش سپر گرفت آری بــزرگ زاده بـه بـابـاش می رود یک پر، دو پر، نه مثل پدر بیشتر گرفت شش ماهه بود و بند دل مادرش رباب از طـرز دست  و پــا زدن او شـرر گرفت وقتی که غنچه های زیر گلویش شکوفه کرد عطـــری عجیب در همه ی دشت در گرفت خون گلوش رفت به هفت آسمان و بعد... از حــال زار عـرش نشــینان خبر گرفت بـابــا میـان معرکه حیــران شــد و سپـس زیر عبـــای خویــش پســـر را به بر گرفت می گفت مادر دل خــــــون و مضطــرش طفلم قشــــنگ بود و گلم را نظر گرفت ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
مثلِ پَرَنـدِه 💔 بٰال گُشـودے🕊ٖ رَهـا شُـدے ڪوچِڪتَریـٖن سِتـٰاره⭐️ ٔ سـرِ نیـزِه‌هٰا شُـدے 😭 💚 💔🍂 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
حضرت علی اصغر(ع)-شهادت   از روی دست های پدر بال و پر گرفت خنـــدید و خنده را ز لبـــان پدر گرفت احســاس کرد تیر پـــدر را نشانه کرد با حنجرش برای امامــش سپر گرفت آری بــزرگ زاده بـه بـابـاش می رود یک پر، دو پر، نه مثل پدر بیشتر گرفت شش ماهه بود و بند دل مادرش رباب از طـرز دست  و پــا زدن او شـرر گرفت وقتی که غنچه های زیر گلویش شکوفه کرد عطـــری عجیب در همه ی دشت در گرفت خون گلوش رفت به هفت آسمان و بعد... از حــال زار عـرش نشــینان خبر گرفت بـابــا میـان معرکه حیــران شــد و سپـس زیر عبـــای خویــش پســـر را به بر گرفت می گفت مادر دل خــــــون و مضطــرش طفلم قشــــنگ بود و گلم را نظر گرفت ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
مثلِ پَرَنـدِه 💔 بٰال گُشـودے🕊ٖ رَهـا شُـدے ڪوچِڪتَریـٖن سِتـٰاره⭐️ ٔ سـرِ نیـزِه‌هٰا شُـدے 😭 💚 💔🍂 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
اصـغر ای شهزاد‌ه‌ی نیکو لقا ای دودست کوچکت مشکل‌گشا ای که نامت اصغر، اما اکبری گرچه طفلی، لیک عین حیدری ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
▪ اولین بار که چشمش به ربابش اُفتاد اندکی حرف نزد بعد صدا زد بد زد بُرد در بینِ عبا تا که نبیند چه شده مادرش گفت: بگو تیر کجا زد بد زد؟ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
امیر کرمانشاهیenc_16354340875320461249608.mp3
زمان: حجم: 3.01M
جای بغل رباب ببین کجایی قند عسل رباب رو نیزه هایی کوچیکه سرت با طناب میبندن ببین به مادرت جماعتی میخندن 🎙 #️⃣ #️⃣ #️⃣
مثلِ پَرَنـدِه 💔 بٰال گُشـودے🕊ٖ رَهـا شُـدے ڪوچِڪتَریـٖن سِتـٰاره⭐️ ٔ سـرِ نیـزِه‌هٰا شُـدے 😭 💚 💔🍂 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
حضرت علی اصغر(ع)-شهادت   از روی دست های پدر بال و پر گرفت خنـــدید و خنده را ز لبـــان پدر گرفت احســاس کرد تیر پـــدر را نشانه کرد با حنجرش برای امامــش سپر گرفت آری بــزرگ زاده بـه بـابـاش می رود یک پر، دو پر، نه مثل پدر بیشتر گرفت شش ماهه بود و بند دل مادرش رباب از طـرز دست  و پــا زدن او شـرر گرفت وقتی که غنچه های زیر گلویش شکوفه کرد عطـــری عجیب در همه ی دشت در گرفت خون گلوش رفت به هفت آسمان و بعد... از حــال زار عـرش نشــینان خبر گرفت بـابــا میـان معرکه حیــران شــد و سپـس زیر عبـــای خویــش پســـر را به بر گرفت می گفت مادر دل خــــــون و مضطــرش طفلم قشــــنگ بود و گلم را نظر گرفت ●➼‌┅═❧═┅┅───┄