eitaa logo
راه زلفا
72 دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
8.2هزار ویدیو
49 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 قلبِ عاشق می‌تپد تنها برای یک نفر دست، باید شست از دنیا؛ به پای یک نفر
🌱 🕊 روح خسته‌ی شهر ، حبس در بحران‌های پی در پیِ، نبودنت؛ انگار خاک مرگ روی ثانیه‌ها پاشیده‌ ! دیگر همه می‌دانند؛ تا نیایی خبری از بهار نیست حضرت عشق ...
🌱 🕊 ای بهارانه‌ترین فصلِ خداوند! بیا تا که این عالَم دل‌مرده، به جانش برسد
🕊 یَحبِسُنا عَنهُم إلاّ مایَتَّصِلُ بِنا مِمّا نُکرِهُه... چیزى جز کارهاى ناشایست ما ایشان را از ما مخفی نمی‌سازد... 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊 سلام بر تو که رحمانی تر از بارانی... آمده ای ، و.. خداوند " بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ‌ " می خواند تا زمین عطشاناک را با بارانی از؛ اشکهای شوق منتظران سیراب کند.. آمده ای، و بهار می‌ ریزد از دامان نرگس... ای نور انباشته بر نور... ...
...🌱 کرده مرا اهل درد ولولۀ روی او آمده دام دلم سلسلۀ موی او روی دلارای او مِهر و مدار دلم هر سحر آواره‌ام در هوس روی او مرهم آلام دل کی دهدم کام دل موسِم اِحرام دل آمده در کوی او واله او مهر و ماه، حال مرا او گواه عود رود در سه‌گاه در حرم موی او دل سرِ سودا رود، در ره او در رصد سوی سُها می‌رسد لَمعه و سوسوی او مهر و عطا می‌دهد، درد و دوا می‌دهد عالَم و آدم همه سائل داروی او مُلهِم و مولای ما، لؤلوی لالای ما هم دل ما گَرد او هم سر ما گوی او محرم اسرار ما، لولی و دلدار ما همدم اسحار ما عکس مه روی او در هوس وصل او می‌رود احوال عمر در سر ما های او در دل ما هوی او هادمِ سرمای دی، عطر گل روی وی دعویِ کسری و کِی، سامری کوی او سورۀ گل می‌رسد دورۀ مُل می‌رسد مصلح کُل می‌رسد، روی همه سوی او هادی کلّ اُمم حامل لوح و عَلَم سوی حِرا در رَسَم می‌رود آهوی او
🌱 من بهار را دوست دارم! چون بی قرار است... لحظات عمرش را بغض می‌کند و چتر دلتنگی به روی سر می‌گیرد و می‌بارد! بهار را دوست دارم! چون منتظر است... برای به ثمر نشستن شکوفه‌هایش منتظر است! همیشه در زیرِ سایه‌ای می‌نشیند و نشاط و سرسبزی را انتظار می‌کشد... بهار دوست داشتنی‌ست! چون عاشق است... بی تاب و مضطرب، لطیف و دلسوز، دل خسته و تنها... محبوبِ من... من بهار را دوست دارم! چون عقربه‌ی ثانیه شمارش حولِ محورِ تو می‌چرخد... چون پیراهنش شمه‌ای از بویِ عطرِ تو را به ارث برده است... چون مرا به یادِ تو می‌اندازد...
🌱 🕊 کاش متوجه می‌شدیم که فرمول ظهور ، سخت و پیچیده نیست و این آگاهی ، بیداری ، درخواست و دعای ماست که ظهور را پیش از موعد مقرّر ، رقم خواهد زد و غفلت و خواب ‌آلودگی ما از جمله علل اساسی در تأخیر ظهور منجی موعود است.
فانوس ٢٨.mp3
2.75M
🎼 مَتَى تَرَانَا وَ نَرَاكَ کی می شود که تو ما را ببینی و ما تو را ببنیم... 🍃
اَلسَّلامُ عَلَیکَ فِی آناء لَيلِکَ وَ أطرافِ نَهارِک آقای روزان و شبان! آقای صاحب کل زمان! سلام نحيف ما مردمان اسير عقربه‌ها را؛ از اطراف اين روزها و شب‌هایی که مدام، گِرد خال سيادتت می‌چرخند... پذيرا باش! 🌱 ...♡
سلام؛ازمن‌کھ‌بضاعتی‌جز‌محبتت‌ندارم ، بھ‌توکھ‌اقیانوس‌جودوسخایۍ... 🌱'
"مادرماعرشی‌ست ... انقلابی‌برای‌بیقراری‌های مادر؛ به پا خواهیم کرد .... صاحب بیقراری‌های مادر می‌آید؛ أَلا یَا أَهلَ الْعَالَم خواهد آمد و با نَوای انَا المَهدی حَبِیبَ می‌آید ... 🌱‌'
سلام‌مولای‌ما... سرانجام این آدینه های چشم براه با شمیم نرگس زارهای معطر ، بهاری می شود و شاخه های خزان زده ی انتظار با نسیم نفس های شما پر از شکوفه های صورتی دیدار می گردد. سرانجام این کوچه های چشم براه ، صدای گام‌ های حیدری شما را در پیچ غم گرفته‌شان خواهند شنید و از هر خشت مرده ی آن ها هزار شاخه ی شمعدانی خواهد رویید . سرانجام بازخواهید آمد و بر چهره‌ی شب زده و سرد دنیا آفتاب امید ، سنجاق خواهید کرد ... یکی از همین روزهای نزدیک ... 🌱'
تمام هراسم این است؛ در همان باشکوهْ لحظه‌ای که؛ قرار است تو؛ که تمامِ جانِ کعبه‌ای ... در کنارش بایستی و از همانجا سرنوشت تاریخ را عوض کنی؛ حضرت صاحب دلم آیا؛ من در خیل کسانی که به یاری‌شان امیدواری؛ هستم ...؟ یا تماشاچی‌اَم ... شبیه خیلی‌ها !!! سلام امام العالمین... 🌱.•
یکی از همين روزهای خیلی نزدیک ، ناگهان اتفاقِ بهاری و معطرِ آمدنتان ، تمامی حجم هوا را پر از پولک‌های صورتیِ نشاط می کند ... ناگهان از آسمان ، شکوفه می بارد و زمین با فرشی از بنفشه و یاسمن ، بر گام های حیدری شما بوسه می زند ... و ما غم را و بغض را و التهاب را برای همیشه از یاد می بریم ... ...🌱!
"هَلْ یَتَّصِلُ یَوْمُنا مِنْکَ بِعِدَهٍ فَنَحْظى؟ آیا امروز به فردایى مى رسد که به دیدار جمالت بهره مند شویم؟ 🌱!
- هستید ولی نیستید... و این غم انگیزترین نوع بودن است. راستش از اینکه به بودنی اینچنین عادت کنیم می‌ترسم. از عادت به ظلم و جنگ و بی‌عدالتی و از عادت به روزمرگی و دل‌خوش بودن به آن می‌ترسم. من اصلا از شاد بودن بی‌شما می‌ترسم! مگر نه اینکه امام حیّ و حاضرید؟ پس چرا ما شما را لا‌به‌لای شیرینی‌ها و تلخی‌های زندگیمان فراموش کرده‌ایم؟ یاد ما از خاطر شما نمی‌رود ولی من از اینکه یاد شما را از خاطر ببریم می‌ترسم. چه کنیم؟! ضعیفیم و فراموشکار... برگردید تا بیش از این بنده دنیا نشده‌ایم. 🌱•
الْحُجَّةُ قَبْلَ الْخَلْقِ ؛ وَ مَعَ الْخَلْقِ وَ بَعْدَ الْخَلْقِ ... همه‌ هستی‌ به‌ شما‌ ختم‌ میشود ... یَا ابْنَ طه وَ الْمُحْکَمَاتِ ...
ما در کوچه‌ های تنگ زمانه‌‌مان بر یاریِ امام غائب‌مان سیلی که هیچ ؛ غصه هم نخوردیم ..! 🌱•.
•° زنگ آخر .... پرواز .... میدانيد؛ آخرين زنگ زندگیمان کی ميخورد؟ خدا ميداند ولی. آن لحظه که آخرين زنگ دنيا میخورد ديگر نه ميشود .فرصت خواست و نه ميشود کسی را واسطه کرد .. آن روز تازه می فهميم که دنيا با همه پیچیدگی ... امتحانی دشوار بود . وآن روز تازه می فهميم که زندگی عجب سوال سختی بود . سوالی که بيش از يک بار نمی توان به آن پاسخ داد.و نمی‌شود جواب غلط را پاک ودوباره جواب درست را نوشت .. خدا کند آن روز که آخرين زنگ دنيا ميخورد روی تخته سياه اعمالمان، اسم ما را جز خوب‌ها بنويسند. خدا کند حواسمان باشد که زنگ های تفريح آنقدر در حياط نمانده باشيم . که حیات واقعی را از ياد برده باشيم.. خدا کند که دفتر زند گی مان را زيبا جلد کرده باشيم و سعی ما بر اين بوده باشد . که نيکی ها و خوبی ها را در آن نقاشی کنيم بدانیم 👇 دفتر دنيا، چک نويسی بيش نيست . جمعه ها دل‌ها تنگ ميشوند.. خدا کند؛ زنگ آخر فراق ما با مهدی زهراع نزدیک باشد .. و پس از آن غرق در قرب و زیبایی و وصال باشیم ... ...🌱‌•.
بسم رب العشق... دلم تو را میخواهد... دوباره با نگاه مهربانت، دستانم رابگیری و از لجنزار خودم بیرون بکشی... پاکم کنی... نفهمم چگونه؛ اما دوباره مرا به دیار خودت ببری و بنشانیم یک گوشه‌ی آرام! گوشه‌ای که همان هوا باشد و همان خاک... و همان من... بنشینی کنارم و چشم خوانی کنی تمام حرفهای دلم را... . ای تویی که نمیدانمت! نمیخوانمت! نمیبینمت! میدانم بدم و میدانم بارها گذشته‌ام از گذشت هایی که نباید می گذشتم اما... عاجزانه از تو میخواهم به قیمت گناهانم از من نگذری... 🌱!
عليكَ مِني السَلام .. سَلامَ عاشِقٍ مُنتَظر، لَيسَ لَهُ في الحِياةِ سِواكَ أمَل سَيدي ياصاحِبَ الزَمانْ.. سلام بر عاشق منتظری که جز تو امیدی به زندگی ندارد. 🌱•°
وَ تَجْعَلَنِى بِقَِسْمِكَ رَاضِياً قانِعاً ... می‌شود آمدنت قسمتِ زندگانیِ ما باشد؟!
‌ می‌دانیم می‌آیید؛ خیلی دور، خیلی نزدیک؛ و جهان را برای تصور هر انسانی، زیبا خواهید کرد و انسان را به کمال خواهید رساند؛ در حالی‌ که جهانی انگشت تحیر به دهان گرفته؛ معجزه منجی را به تماشا خواهد نشست... می‌دانیم می‌آیید؛ خیلی دور خیلی نزدیک؛ و تمام این فعل‌های مستقبل را مضارع خواهید کرد... می‌دانیم می‌آیید؛ فقط‌ کاش! در آن‌ روز بزرگ؛ در آن‌ روز که تاریخ برای رسیدنش؛ مشتاق است؛ ما هم در گوشه‌و‌کنار آن صحنه یکتا جایی داشته باشیم. ...🌱!'
تاریخ اوراقی دارد که هِی ورق می‌خورد و تکرار می‌شود. می‌شود سالها، ماه ها و روزها را دوباره دید و شنید؛ می‌شود در روضه‌ها اشک ریخت و سینه زد... می‌شود «وِترالموتور» زیارت عاشورا را خواند... می‌شود «حَربٌ لِمَن حَارَبکُمْ» را ورق زد.... می‌شود «وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ، حَتَّی یَأْذَنَ الله لَکُمْ» زیارت اربعین را مقابل باب القبله با چشمانی اشک آلود زمزمه کرد... «فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لَامَعَ عَدُّوِکُمْ» را دید اما از در کنار صدام حسین بود بجای امام حسین علیه‌السلام... کاش صاحبمان زودتر از سفر بیاید ... کاش دردهایی که چون استخوان در گلوی امیر عرب و عجم دست در گلوی شیعه انداخته مداوا شود. کاش کسی بود تا یادمان می‌داد هیئت و روضه وسیله تقرب است و قُرب یعنی عاشق شبیه معشوق ... یعنی علی خشمگین برای غارت خلخالِ از پای زن یهودی همان علی مرحب کُش و کننده درب قلعه خیبر یهود است... تا نیایی گره از کار بشر وا نشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود