eitaa logo
~| از دانشگاه تا دانشگاه |~
99 دنبال‌کننده
38 عکس
41 ویدیو
3 فایل
کانال اطلاع رسانی راهیان نور خواهران دانشگاه زنجان ۱۴۰۲ 🔻راه ارتباطی : 🔻 @Rahian_zn
مشاهده در ایتا
دانلود
صبح زیبای پنج شنبه تون بخیر 🌱
هفته پیش این موقع ها برای بار آخر با نگاه دقیق تری اردوگاه باکری رو نگاه می کردیم که همه چیز رو در اردوگاهی که سه شب در اون اسکان داشتیم، برای آخرین بار به حافظه بسپریم...
داشتیم چمدونا رو جمع میکردیم تا راهی آخرین یادمان های سفرمون بشیم... یادمان فکه یادمان شهید حسن باقری
سلام شب نیمه شعبان در دل خاک به خون نشسته‌ی جنوب، نمازی به جماعت خواندیم. نزدیک دیوار مرزی شلمچه سلامی به حضرت ارباب دادیم، دلم خیلی هوای امام حسین کرده بود، با فاصله‌ی یک هفته از آن حال، الان در مسیر کربلا هستیم. یک اردوی جهادی دو هفته‌ای در شهر کربلا به همراه خانواده. سلام‌های از راه دور اثر دارد، همیشه از کنار حسینیه اعظم که عبور می‌کنم سلامی به ارباب می‌دهم. روی هر بلندی حتی چند پله، دوست دارم عرض ارادتی به ارباب داشته باشم، آقا خوب می‌داند دلم را رها کند قافله را باخته‌ام. بخواهید هر آن‌چه می‌خواهید به راستی او نعم الامیر است. شفاعت و زیارت آقا نصیبتان. 🖊م-زینالی
📸 دعای مشترک شهید باکری و حاج قاسم ۲۵ اسفند؛ سالروز شهادت شهید مهدی باکری فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا 🌷 به مناسبت سالروز شهادت مهدی باکری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بالاخره روز آخر فرارسید... دوباره مثل هرروز دل کندن از خواب، صبحانه و حرکت... اما اینبار فرق داشت، روز آخر بود... روز وداع... همه ذهنها مشغول بود... سوالها زیاد بود... چرابه این سفر آمدیم؟!.. چقدر انس گرفتیم؟! چه تحولی در ما ایجادشد؟! چقدر نورانی شدیم؟! اصلا به خدا نزدیکتر شدیم یانه..؟! هرچه که بود تمام شد... به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است....
ماجرا‌، قصه ی دلی است که میان رمل های فکه یا خاک شلمچه یا آبهای اروند جامانده است... جامانده را قصه ای نیست جز دلدادگی... رفته بودم سفری سمت دیار شهدا، که طوافی بکنم گرد مزار شهدا، به امیدی که دل خسته هوایی بخورد، متبرک شود از گرد و غبار شهدا...
حسن ختام اولین سفر راهیان نورم، یادمان شهید حسن باقری بود. شهید باقری نخبه بود و در پرورش نیروهای توانمند خود نیز کوشا. وقتی متوجه شدم شهید باقری به جوان‌ها میدان می‌داد، استعدادشان را کشف می‌کرد و به آن‌ها اعتماد می‌نمود، این فکر در ذهنم تداعی کرد که کاش اساتید هم بیش از گذشته چنین کنند، موجبات افزایش اعتماد به نفس دانشجویان را فراهم کنند و مسئولین به جوان‌ها اعتماد کنند تا آینده‌ی روشنی برای کشور عزیزمان رقم خورد. شهید باقری معتقد بود: باید جهانی فکر کرد و نقطه‌ای عمل کرد. در منطقه متوجه تپه‌ای شدم که محل شهادت شهید حسن باقری بود، منتها اجازه‌ی دیدن نبود، علت را از مسئول منطقه جویا شدم، گفتند: به دلیل تعداد زیاد بازدیدهایی که از مناطق عملیاتی جنوب صورت می‌گیرد، امکان آسیب این تپه وجود دارد و برای حفظ آن نمی‌شود اجازه‌ی بازدید داد. این را که شنیدم تمام حواسم به آن‌جا بود دوست داشتم، خود را به نحوی به آن نقطه‌ی اوج و عروج برسانم، دقایقی حتی مسئول آن تپه نبود، اما به خودم اجازه ندادم قانون‌شکنی کنم و به محل شهادت شهید باقری بروم، ایستادم تا مسئولش آمد، گفتم: می‌توانستم از غفلت شما سواستفاده کنم، اما صبر کردم خودتان بیایید، اگر ممکن است، مقداری از تربت آن منطقه را برایم بیاورید. گفت: نایلون دارید؟ گفتم: نه متأسفانه. گفت: اشکال ندارد، خودم دارم. رفت بالای تپه و مقداری از آن خاک را درون شیشه‌ای که ملاحظه می‌کنید برایم آورد، این تربت یکی از عزیزترین یادگاری‌های اولین سفرم به راهیان نور بود. 🖊م-زینالی
هدایت شده از حاج مهدی رسولی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌« ماه اسفند » قطعه ویژه به یاد شهدای دفاع مقدس با مدّاحی: تهیه و تولید توسط موسسه اهل بیت مدیا و واحد رسانه هیئت ثارالله زنجان [ @ahlebeytmedia ] [ @mahdirasuli_ir ]
بی‌دغدغه‌ترین سفر زندگیم یک روز مانده بود به پایان ثبت‌نام اردوی راهیان نور دانشگاه زنجان که برایم پیام آمد، با اجازه‌ی خانواده ثبت نام کردم الحمدلله. گفته شده بود هزینه‌ی سفر دو میلیون تومان است، اما از دانشجویان دویست تومان گرفته می‌شود و دانشجویانی که گروهی ثبت نام کرده بودند مبلغ صد و پنجاه تومان پرداخت کرده بودند. بعد از مراسم بدرقه راهی شدیم، بار اولم بود و هیچ تصوری از این سفر نداشتم. برای نماز صبح همدان رسیدیم، بعد از اقامه نماز، صبحانه دادند. کمی بعد از حرکت میان وعده کیک و آب‌میوه دادند. به اردوگاه شهیدباکری خرمشهر رسیدیم، اردوگاهی با چند خوابگاه بزرگ و بسیار تمیز، یک تخت درمیان پریز برای شارژ گوشی داشت. سرویس بهداشتی بزرگ و تمیزی داشت. سلف مرتب در گوشه‌ای از اردوگاه بود. غذاهای با کیفیت و با رعایت بهداشت در اختیار دانشجویان قرار می‌دادند. سه شب آنجا اقامت داشتیم. مثل هتل‌های مرتب، وعده‌ی ناهار پلو خورشت بود و شام غذاهای نانی. از چلو گوشت و قیمه و زرشک پلو تا جوجه و ناگت و الویه. به لحاظ امنیتی بسیار امن. با آب معدنی در اتوبوس پذیرایی می‌کردند. نانی، تخمه، تافی و بستنی از دیگر میان‌وعدههایی بود که خادمین شهدای عزیز از ما پذیرایی می‌کردند. اتوبوس‌ها جلوی درب حاضر بود و منتظر دانشجویان بود و بی هیچ معطلی دانشجویان را به مناطق عملیاتی منتقل می‌کردند. مسابقاتی هم در مسیر رفت و برگشت که طولانی بود برگزار شد و هدایایی نظیر سفر مشهد و قم و هدایای نقدی به دانشجویان تعلق گرفت. با این مبلغ شما را تا امامزاده‌ی کنار شهر شما نمی‌برند، خدا را شاکرم با هزینه‌ی کم سفر پربار و بی دغدغه‌ای را برایم رقم زد. سفرهایی پر از معنویت و بی‌دغدغه برایتان آرزومندم. 🖊م-زینالی
شهیدی که از بی کسی برای آب نامه می‌نوشت... ؛ در خانواده‌ای مستضعف در زنجان متولد شد. یوسف در شش ماهگی پدر خود را از دست داد. در سن شش سالگی مادر یوسف در اثر حادثه‌ای از دنیا رفت و یوسف و برادرش را با همه دردها و رنج‌هایشان تنها گذاشت. بعد همراه برادرش به تهران رفت. با پیروزی انقلاب و سپری شدن دوران ستمشاهی، یوسف نیز همراه دیگر فرزندان مستضعف امام پا به عرصه انقلاب گذاشت. در همین سال‌ها برادر یوسف در حادثه‌ای درگذشت. همرزم یوسف می‌گوید: هر روز می‌دیدم یوسف گوشه‌ای نشسته و نامه می‌نویسد. با خودم می‌گفتم یوسف که کسی را ندارد، برای چه کسی نامه می‌نویسد؟ آن هم هر روز... یک روز گفتم یوسف نامه‌ات را پست نمی‌کنی؟دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد. نامه را از جیبش در آورد، داخل آب ریخت. چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه می‌نویسم. کسی را ندارم که!!! او سرانجام در عملیات کربلای ۵، در شلمچه به شهادت رسید. چند دقیقه قبل از عملیات، یکی از همرزمان خبرنگارش از او پرسیده بود: آقا یوسف! غواص یعنی چی؟ او پاسخ داده بود: غواص یعنی مرغابی امام زمان(عـج‌)💚
سلام دوستان شادی روح همه اموات علی الخصوص شهدا فاتحه مع الصلوات التماس دعا مزار شهید یوسف قربانی در گلزار شهدای چهار راه پایین زنجان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎼 نماهنگ دلتنگی 🎙 بانوای حاج امیر عباسی 🔸 کاری از گروه سرود احلی من العسل 🔸 تهیه شده در مرکز رسانه نور ستاد مرکزی راهیان نور کشور
رادیو خمپاره_۴.mp3
405.1K
🎙 رادیو خمپاره زندگی همچنان جاریست و شهریان همان‌اند که بودند... اما من از خدا خواسته ام همانی نباشم که بودم... بار گرانی بر زمین مانده است...
رادیو خمپاره۵.mp3
1.83M
🎙 رادیو خمپاره الان که بازگشته ام به این فکر می کنم که در من چه دیدی که من را راهی این سفر کردی؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهـــــــــــی ! حـول حالَنا اِلی اَحسـَنِ الحال ، بحــق شهدا ... آمین • أحسن الحال یعنی چه؟ • چگونه می‌شود به این حال رسید؟ 🌱خداجانم کمکمون کن بتونیم امسال رو سال بهتری برای خودمون و اطرافیانمون بسازیم.
صبحتون بخیر :)
عیدتون مبارک 🌱
آیا میدونستید ؟! توی سفر معنوی که سال گذشته دعوت شده بودیم و رفتیم، دعای خیر مادر شهید عباس منتخبی بدرقه راه ما بود؟ مادر برای عاقبت بخیری هممون دعا کردند. خدا حفظشون کنه ان شاء الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏡منزل شهید عباس منتخبی اگر از من بپرسند می گویم بزرگترین قلب مربوط به مادران شهید است. آنها هم می‌توانستند جلوی فرزندشان را بگیرند، آنها هم می‌توانستند او را از راهی بی بازگشت برگردانند اما این کار را نکردند چون می‌دانستند که انتهای این راه خداست که پذیرای فرزندشان است. آنها فرزندشان را در راه خدا دادند، همان خدایی که می‌دانستند خیلی از بهتر از آنها مراقب فرزندشان خواهد بود. شادی روح همه شهدای اسلام صلوات.
رادیوخمپاره۶.mp3
2.81M
🎙 رادیو خمپاره حال تو را رسالتي است زينب‌گونه تا خطي را که حسينيان زمانت دنبال کرده‌اند، ادامه دهی! به خود بنگر! آيا مهيای ادای اين رسالت هستی؟!